یک دختر ارمنی سد ممنوعیت تأتر را شکست

by اردوان مفید

به دنبال سوال نخستین خود که «چگونه ایران تماشاخانه دار شد؟» به یک ماجرای عاشقانه نیز برمی خوریم که صحنه تأتر ایران را یکشنبه به اوج رسانید و با وجود این «عشق تأتری»! تأتر ایران نیز به مرحله ای تازه قدم گذاشت.

سال های 1299 خورشیدی و ورود به 1300 است که دخترک جوانی در شهر اصفهان و در میان ارامنه جلفا در سن 10 سالگی بر روی صحنه می رود و آوازه هنرش از نصف جهان به تهران می رسد، همین دخترک شیرین و خوش بیان در 18 سالگی توسط پایازیان، کارگردان و بازیگر مشهور «روس» در نقش «دزدمونا» کاراکتر نمایشنامه «اتللو» برگزیده می شود. نام او «لُرتا»ست ولی تماشاگران فرنگ رفته و تشنه هنر تأتر او را به نام «دزدمونا» می شناسند، خبر به روی صحنه رفتن دختری بر روی صحنه تأتر ایران مثل بمب همه جا می پیچید. اما شنیدنی است که ببینیم «پایازیان» چگونه به ایران آمد و در اجرای «اتللو» اثر بسیار مطرح آن روزها در ایران چگونه نقش دزدمونا را به «لرتا» می دهد در «دائرةالمعارف جهان» و در زمینه تأتر مدرن ایران ، جلد پنجم بخش «تأتر آسیا» و در صفحه 257 چنین می خوانیم:

دوران رضا شاه دوران گام نهادن ایران به مدرنیته بود یک رفورم همه جانبه (از نظر فرهنگی و هنری و کشوری و لشگری) در جریان بود. رضا شاه در تاریخ 1312 خورشیدی فرمان بنیاد تأتر ملی ایران» را صادر می کند و البته برای گشایش چنین مرکزی می بایست یک الگو یا یک طرح برای آینده تأتر در نظر گرفت. به این منظوراز یک چهره مشهور روسی، که بازیگری به نام و آشنا به آثار شکسپیر و به طور کلی آشنا به آثار مدرن آن روز جهان بود به نام «وَهرام پاپازیان» (1968-1888) دعوت به عمل می آورد. پایازیان در دوران حضور خود در ایران آثاری از شکسپیر مانند «اتللو» و «هملت» و آثاری از «مولیر» از جمله «خسیس» و آثاری از «پوشکین» به روی صحنه می برد. در این آثار از هنرمندانی چون ، لرتا هایراپتیان، هلن نوری و نصرت الله محتشم و معز دیوان فکری باید نام برد.

پایازیان که با روش اروپایی هم رژیسور (کارگردان) بود و هم در انتخاب هنرپیشگان بسیار سخت گیر، از این که زن ها در ایران به هیچ عنوان حاضر نیستند به روی صحنه بروند در شگفت بود او به دنبال «دزدمونای» مشهور یعنی شخصیت اصلی زن در نمایشنامه اتللو در جستجو بود که چند زن ارمنی برای ایفای این نقش به دیدار کارگردان می آیند، ناگفته پیداست که به طور کلی جامعه ارامنه ایرانی هم از نظر آگاهی های هنری اروپا و هم از نظر آشنایی با تکنیک های سینما و از همه مهم تر آزادی عمل در خانواده برخورداری بیشتری داشتند، «پایازیان» ناامید از دیدار دخترهایی که برای ایفای نقش «دزدمونا» آمده بودند، می خواهد سالن را ترک کند، که آخرین دختر وارد سالن می شود، دختری با قد بلند نگاهی نافذ صورتی زیبا و از همه مهم تر بسیار به خود مسلط و مطمئن.

«پایازیان» برجای خود می نشیند و وقتی از او می پرسد: نام شما چیست دختر با صدایی رسا جواب می دهد: «لُرتا»!

همین پاسخ برای کارگردان کافی بود که بداند هنرپیشه اصلی اش را یافته است. البته بازی درخشان لُرتای نوجوان، و آوازه هنر نمایی اش در آن سنین نام او را بر سر زبان های گروهی خاص انداخته بود اما هنوز «لُرتا» وارد گود اصلی نشده بود!!

در سوی دیگر این قصه عاشقانه مرد جوانی است بنام «عبدالحسین نوشین» که در زندگی نامه اش در کتاب «ایرانی های روسی» در مصاف با امپریالیسم و به سوی انقلاب کارگری از تاریخ 1800 میلادی به بعد چنین می خوانیم:

عشق نوشین به تأتر برمی گردد به دوران مدرسه و شرکت او در انجمن «کمدی اخوان» (1935-1899) او در این انجمن آثاری از «مولیر» در زمینه های کمدی کار کند که این آثار را در تهران و در رشت، بروی صحنه می رود. از طرفی نوشین که نوازنده «کمانچه» نیز بود به کلوپ موسیقی «علینقی خان وزیری» می پیوندد و در آنجا به فراگیری ویلن می پردازد و در عین حال «جامعه باربد» در سال های 1930-1926 مشغول به فعالیت تأتری می شود. او در بروی صحنه بردن چند نمایش نامه «کمدی موزیکال» در آنجا، همکاری می کند. در این دوران دست اندرکاران تأتر همگی از حضور «پاپازیان» و بازیگران زن ارامنه آگاه بودند نوشین جوان دورا دور لُرتای جوان را نه بنام لرتا بلکه به نام «دزدمونا» می شناخت، بعدها می گوید که در همان لحظه اول دیدار او بروی صحنه دلباخته هنر او سپس خود او شدم! رفتن عبدالحسین نوشین به کلوب موسیقی و تمرین بر روی ویلن، مرحله دوم آشنایی او با لرتا می شود دیدار دختر جوانی که برای فراگیری پیانو به این تنها کلوب موسیقی تهران رفت و آمد داشت، اما قصه آشنایی نزدیک این زوج هنری چنین آغاز می شود.

نوشین و لُرتا

Comments

Leave a Comment

Archived_issue
مشترک شوید  $1.70 تک شماره 
sam ebrahimi