در طول این سال ها، نه صدها سال، پادشاهان ایران این ضرب المثل قدیمی فارسی را جدی نگرفته بودند که: دو پادشاه در اقلیمی نگنجند ... و به همین دلیل بسیاری از شاهان ایران، مغلوب شاهی دیگر شده و صحنه را برای او خالی گذاشته اند.
حیرت نکنید . قرن ها در ایران دو پادشاه حکمفرمایی می کردند. که بالاخره در پی جنگ صد ها ساله، بالاخره پادشاهان زنده جای خود را به پادشاهان مرده داده اند و مردمان ما نیز اموراتشان را از پادشاه زنده گرفته به پادشاه مرده سپرده اند.
طبیعی است حیرت کرده باشید به این دلیل نمونه ی روشنی می آورم که در ایران همواره دو دربار وجود داشته: دربار شاه که معمولاً و بیشتر در تهران و یا تبریز بوده است این دربار پادشاهان زنده ی ایران بود. اما دربار پادشاه دوم ، همیشه در مشهد بوده است.
پادشاهی مرده ، اما با قدرت، در طول همه ی این سال ها، هیچیک از پادشاهان حکومتی ایران نه زرشان و نه زورشان به این پادشاه مرده نمی رسیده است.
پادشاهان زنده ایران، باید با التماس و تهدید و زور از مردم مالیات می گرفتند و جاده و مدرسه و بیمارستان و مسجد می ساختند و حتماً هم باید جوابگو می بودند و اما پادشاه مشهد ما ـ السلطان رضا ـ مردم با طیب خاطر، نزدش رفته به او باج و خراج می دهند آن هم با التماس که: ای حضرت تو را به خدا از ما قبول کن!
ابعاد دربار پادشاه مشهد قابل قیاس با دربار تهران نبوده و نیست، تعداد خدمه ، کارگزاران، مدیران کل، ثروت انباشته، وضعیت ساختمان های دربار مشهد را اساساً نمی توان در هیچ مقطع تاریخی با دربار تهران مقایسه کرد. و شاید بتوان گفت اتاق خواب پادشاه مرده در مشهد گران ترین اتاق خواب در دنیاست و خانه ی او، در حقیقت گران ترین خانه در جهان بی هیچ مدعی ، بی هیچ کودتا، بی هیچ ترس از توطئه درباریان.
اجازه بدهید برای شناخت دربار واقعی مشهد، به چارت سازمانی آستان قدس رضوی نگاهی بیاندازیم: مقام منیع تولیت عظمی ـ هیأت امنا، شورای عالی فرهنگی، دبیرخانه، قائم مقام تولیت عظمی ـ شورای اداری، شورای فن آوری و اطلاعات و تحقیقات، مدیریت حسابرسی، دبیرخانه شورای فن آوری، معاونت توسعه، معاونت فنی، معاونت تبلیغات و روابط عمومی، معاونت املاک و اراضی، معاونت موقوفات، معاون اماکن، و ده ها و ده ها سازمان دیگر، آیا می دانید این پادشاه مرده در سراسر ایران چقدر ملک و املاک دارد. آیا می دانید این پادشاه مرده چه جواهراتی و چه قدر طلای انباشته دارد. نکته در داشتن این ثروت نیست، مهم عدم اعتراض همه ی مردمان به این ثروت انباشته است ثروتی که هیچ مدعی ندارد و در هیچ حساب و کتابی هم بیان نمی شود. همین اواخر بود که گفته شد که دربار پادشاه مرده به خانمی درجه 3 در سینمای ایران مبلغ یک میلیارد و نیم سرمایه داده و دفتر و دستک و دوربینی برایش خریده و هیچ کس هم اعتراضی نکرده است.
پادشاهان ایران اگر برای برادران و فرزندانشان تسهیلاتی قایل می شدند قیل و قال همه به هوا می رفت که: وای ایران رفت! اما پادشاه مرده ی ما، نه تنها فرزندان ، نه تنها نوه و نتیجه بلکه بسیاری از بازماندگانش برای خود دربارهای کوچکی دارند که در سراسر کشور پخش است و از همان احترام و کرنش برخوردارند و مالیات آنان جداگانه از سوی مردم پرداخت می شود.
پادشاه زنده باید بیمارستان بسازد، و ساخته است در آن بیمارستان صدها و هزاران بیمار بهبود یافته و به زندگی ادامه داده اند. و پادشاه مرده ادعای درمان بیماران را ندارد اما فضا و هوا طوری است که مردم قدر درمان او را بیش از درمان بیمارستان می دانند که هیچ! اگر در بیمارستان به هر دلیل شفا نیابند ، حتماً دکتر و پرستار و بیمارستان و شاه فلان فلان شده مقصر است اما اگر دربارگاه حضرتش جواب حاجت خود را نگیرند حتماً «مصلحتی» بوده و بهتر بود که بیمار ما بمیرد.
حیرت انگیز نیست میان قدرت دو پادشاه در یک اقلیم، پادشاهی که صدها سال است با خیال راحت، در بستر خاک مشهد سر به بالین گذاشته است هر روز بر احترامش افزوده شده و پادشاهانی که هر یک آمده اند و رفته اند حتی خاک اشان پذیرای جسدشان نبوده است.
آیا حیرت انگیز نیست از پادشاهی که راه آهن ، جاده، دانشگاه، بیمارستان، مدرسه و ... به جای مانده، با لعن و نفرین یاد شود و جسدش در خاک بیگانه باشد و پادشاهی از دیاری و مردمی دیگر که صدها سال مرده است، و کاری نمی تواند بکند، با خیال راحت سر در بالین خاک ایران دارد. این تفاوت از کجاست و آیا سرنوشت ملتی که سرنوشتش را به پادشاه مرده می سپارد جز این است که امروز شاهدش هستیم.
آیا به راستی با وجود این پادشاه ـ یا بهتر است بگویم پادشاه مرده ـ اقلیم ایران را جایی برای پادشاه دیگری نمانده ! و چه خوش گفت آن که گفت دو پادشاه در اقلیمی نگنجند.
اما یک تفاوت را که می تواند دلیل همه این تفاوت ها باشد بیان کنیم.
شاید رمز ماندگاری پادشاهان مرده ، درهای باز دربارشان به روی مردم باشد. و این که می توانند در هر لحظه، هر آنچه که می خواهند از او بخواهند.