هر روز که می گذرد، مسئله خاورمیانه، وارد مراحل حساس تری می شود، جنگ های داخلی فرقه ای در سوریه ابعاد تازه ای پیدا کرده است، ارتش آزادی بخش یک طرف ، نیروهای مقاومت مردمی (که از مردم محلات و شهرک ها بدون گرایش های خاص) از سوی دیگر و القاعده و سلفی ها و حزب الله لبنان و چند گروه دیگر اوضاع را بسیار، بسیار پیچیده کرده اند. سرنخ در کجاست؟ چرا و چگونه است که نیروهای وابسته به بشار اسد ـ اعم از ارتش و نیروهای امنیتی و لباس شخصی هایش ـ آن هم با فرار پی در پی مقامات بلند پایه نظامی و امنیتی و سیاسی هنوز دست از مقاومت برنمی دارند و در برخی از موارد نیز یورش نیروهای ضد بشار را پس می زنند؟!
چرا و چگونه است که روس ها به لطایف الحیل به بشار اسد (این یک ورشکسته سیاسی) چسبیده اند؟!
چرا چین به نوعی آتش بیار معرکه شده است؟ چرا در این رابطه کشورهای عربی ای که از مخالفان اسد حمایت می کنند، هنوز از ابزارهای دیپلماتیک برای فشار آوردن به روسیه ، چین و جمهوری اسلامی و چند کشور دیگر استفاده نمی کنند؟ بدین معنا که در یک اقدام همه جانبه عربستان سعودی، ترکیه، قطر، امارات متحده عربی، اردن، و چند کشور همگام با آنان چرا اعلام نمی کنند که اگر حمایت های بی شائبه سیاسی و لجستیکی طرفداران اسد به پایان نرسد، کشورهایی که از آنها نام بردیم در مرحله اول روابط دیپلماتیک شان را قطع می کنند، چرا از این ابزار مهم سیاسی بهره نمی جویند؟ چرا اعلام نمی کنند که آنها روابط اقتصادی خود را با این کشورها قطع خواهند کرد، و چرا و چرا و چراهای بسیار...
همه ی این موارد بسیار بیشتر از این ها در هاله ای از ابهام و در ابر غلیظی پوشیده شده است که باید روشن شود.
اصولاً از ابتدا فرصت دادن بیش از حد به بشار اسد از سوی آمریکا و متحدان اروپاییش ، اشتباه محض بود چنانچه در مورد رژیم حکومت اسلامی ایران هم، این مسئله صدق می کند، امروز دوستان محدود بشار اسد ـ و در رأس آنها رژیم آخوندهای تهران، از این موقعیت بسیار استفاده کرده اند ـ و دایره مشکلات را از مرزهای سوریه به دیگر کشورها گسترش داده اند، حالا ما شاهد درگیری هایی میان طرفداران و مخالفان بشار اسد در لبنان هستیم و همین بساط به اردن کشیده می شود و آتش این مسئله دارد دامن گیر ترکیه را هم می گیرد. یکی از فعال ترین نیروهایی که در این گسترش دامنه جنگ های داخلی سوریه به خارج از این کشور نقش عمده ای دارد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران است که در استتار «نیروی قدس» گردان های مرگ خود را، به اینسو و آن سو گسیل می دارد.
در این میان مشاهده می شود سرانجام و با تأخیری اعجاب انگیز وزارت خارجه آمریکا بیانیه صادر می کند که این جمهوری اسلامی است که سرنخ همه ی ترورها و بمب گذاری ها را در دست دارد. و هم از نفرات، تجهیزات و تأمین مالی آنها، نقش درجه اول را بازی می کند.
پرسش این است اگر به راستی این چنین است (که به باور من بسیار بیشتر و بیشتر از این هاست) چرا یک اقدام قاطعانه انجام نمی گیرد؟!
و باز هم روی خط «حمایت از اصطلاح طلبان» راه می روند؟ دولت اوباما بسیار کوشید که شاید که زیر میزی با آخوند های حاکم بر ایران به توافقی برسد که آنان از همین فرصت بادآورده، به سود سیاست خود بهره ها بردند، حالا دیکر کار جمهوری اسلامی به جایی رسیده که در شهرهای گوناگون افغانستان نفرات انتحاری می فرستد و انفجارهای مهیب را شکل می دهد.
در هفته گذشته ضربه زدن به هواپیمای رییس ستاد مشترک آمریکا در نزدیکی یکی از مهم ترین پایگاه های ارتش آمریکا و ناتو در افغانستان بایستی یک «هشدار» جدی به سیاستمداران آمریکا باشد که به این همه «دو پهلو عمل کردن» پایان دهند؟! ریشه همه ی سیاست یک بام و دو هوا که باعث تقویت بشار اسد در سوریه شده است از جمله ترفندهای جمهوری اسلامی است!
آمریکایی ها به قدری در سیاست گذاری های خود شل کن! سفت کن! به راه انداخته اند ک دیوانگان حاکم حالا به جایی رسیده اند که تره هم برای حرف های سیاستگذاران آمریکا خرد نمی کنند چون دیده اند که با عملکرد ضعیف آنها، می توانند راحت تر خرشان را از پل عبور دهند و این همان خطر بسیار بسیار جدی است که اسرائیلی ها به خوبی آن را تشخیص داده اند. اسرائیلی ها همواره جلوتر از وقایع حرکت کرده اند و برای همین هم محکم مانده و مردم خود را نیز حفظ کرده اند. این که امروز آمریکایی ها (سران این کشور از حزب دموکرات و در رأس آنها اوباما) به خاطر به دست گرفتن قدرت دوباره، بازی های خطرناکی را آغاز کرده اند و به هر شخصی و یا شخصیتی ـ که منافع مردم خودش را در خطر می بیند ـ اجازه می دهد فکری به حال شهروندان سرزمینشان بکنند! لازم است یکبار دیگر و با دقت، هم در مرحله اول گروه ها یی که خود را «اصلاح طلب» می دانند و تا به حال چوب لای چرخ براندازی حکومت جمهوری اسلامی گذارده اند ـ و هم مقامات وزارت خارجه و کاخ سفید آمریکا ـ یکبار دیگر، قانون اساسی جمهوری اسلامی را بخوانند، در آنجا به صراحت آمده است که رژیم اسلامی حاکم بر ایران با سپاه پاسداران متعهد است به تمام به اصطلاح «نیروهای آزادیبخش اسلامی» در سراسر جهان کمک کند (باید گفت به همه تروریست های اسلامی در سراسر جهان یاری برساند) .
شما چرا چشم هایتان را می بندید و گوش هایتان را برای شنیدن می گیرید؟ شما چرا تحلیل های بسیار ساده لوحانه (آبکی ) مشتی ناایرانی وطن فروش را که در اطراف کاخ سفید وزارت خارجه آمریکا پرسه می زنند، باور می کنید؟
خانم ها و آقایان سیاسی کشور بزرگی چون آمریکا! یکبار هم شده که شما به میان روزنامه نگاران و برنامه سازان مردمی بروید و از آنان که شب و روز با ایران و ایرانی سر و کار دارند ـ و با گوشت و پوستشان همه چیز را خوب حس می کنند ـ بنشینید و صحبت کنید و از نظریات آنان آگاهی یابید؟!
البته چنین روابطی در جایی که باندهای قدرت و کارتل های گوناگون حکومت می کنند، بعید به نظیر می رسد چرا که بر این اعتقاد و این نتیجه رسیده ام که آنان ، برای «انسان ایرانی» که رفاه و امنیت و دمکراسی مردم کشورش را می خواهد ارزشی درخور قائل نیستند، آن انسان هایی را در اطراف خود می خواهند که منافع اشان را تأمین کنند. این را نمی توان جزو سهل انگاری های آنان گذاشت.
اما یک سوی سهم قضیه این که ما ایرانیان در کجای این ماجرا ایستاده ایم!
کی می خواهیم از خود همتی نشان دهیم تا دیگران به راستی ما را دریابند. و بدانند ما نیز به عنوان یک اهرم ملی وجود داریم و در میدان مبارزه هستیم و ایستاده ایم، به نظر می رسد هم ایرانیان معمولی و هم آنهایی که سری در دانشگاه ها و اندیش کده ها دارند در زمینه مسائل و مشکلات ایران کرخت شده باشند، شاید یک شوک قوی آنها را بیدار کند، و این «شوک» را جز با حضور مردم ایران در مبارزات ضد رژیم نمی توانند به آنها وارد کنند، که در آن صورت یک صورت حساب منفی جلوی رهبران آمریکا و کشورهای اروپایی گذارده خواهد شد