خالی‌ نبودنِ عریضه: برو به کار خود ای واعظ، این چه فریاد است, از شماره۱۱۷

by عباس پهلوان

وقتی آخوندها زلزله را «غضب الهی» به بندگانش ـ بر اثر افزایش ارتکاب «گناهان» آنان ـ می دانند، معلوم نیست «زلزله تحریم» را که رژیم به میلیون ها انسان ایرانی به سودای تولید بمب اتمی، تحمیل کرده و مردم ما را به خاک سیاه ذلت و نکبت نشانده است ، جز «بی عقلی» و «خریت» خودشان به حساب چه عامل دیگری می گذارند؟! کما این که همین زلزله اخیر نیز نمایشی از بی لیاقتی و بی کفایتی و بی عرضگی مسئولان حکومتی بود که یکی از آنها فی الفور از سرزمین زلزله فرار کرد و آن یکی دو، سه روز کشید که یک «تسلیت خشک و خالی» حواله کند و از خدایی که نمی شناسد و قبول ندارد برای مردگان زلزله، طلب آمرزش کند!! و سایر مسئولان هم کذا و کذا مثل رهبر و رییس جمهور انتصابی رهبر، و گویای آن بیت حضرت اجل سعدی: تو کز محنت دیگران بی غمی / نشاید که نام ات نهند آدمی/.!

اما از دهان گاله حضرات ت آیات عظام و خطبای نانخور این ایام، همچنان خزعبلات و احکام خرافی به اصطلاح اسلامی/ شیعی سرازیر شد و تصویری از خدای «قاصم الجبارین» که به گفته این زاهدان ریایی «خدای قهار و جبار» از ناشکری و ناسپاسی مردم از مواهب حکومت «نمایندگان الله در روی زمین» به خشم آمده است؟!

در همین حال مردمی که آخوند حاکم نان و پنیر و انگور ، برنج و گوشت را از سفره اشان را و امنیت و عدالت را از خانه و شهر و دیارشان ربوده، به صرفه جویی و اطاعت از «ولی فقیه» می خواند و آن را یک «وظیفه شرعی» می داند. آخوندی که در این واویلای زلزله ای این چنین مرگبار نه به فکر زندگان و زیر آوار ماندگان در خیالات بهره برداری از «مرده خوری» و اجرای احکام مذهبی است.

از جمله این که مبادا زن و مردی، زیر آوار مانده و مرده در کنار هم بدون «غسل و کفن» دفن شوند و فتوا صادر شده (دختر آیت الله مکارم شیرازی) که زن ها به طور جداگانه در کنار هم و مردان در کنار هم جداگانه دفن شوند و مسلم این که «نماز میت» نیز برایشان اقامه شود. به قول عالیجناب حافظ:

برو به کار خود ای واعظ، این چه فریاد است/ مرا، فتاده دل از ره تو را چه افتادست/.

میان او که خدا آفریده است از هیچ / دقیقه ای است که هیچ آفریده نگشاد است/.

برو فسانه مخوان و فسون مدم «حافظ»/ کزین فسانه و افسون مرا بسی یادست/.

 

 

فاجعه زلزله با این مصیبت، حمله به تأسیسات اتمی، الله اکبر!

 

مردم ایران کم درد و بلا و مصیبت داشتند که «بلای زلزله» هم بر سرشان آوار شد و فاجعه آفرید 20 روستا و چند شهرک ویران شد و بسیاری مخروبه و بیش از 300 تن کشته و ده هاهزار نفر مصدوم و مجروح . البته مردم نیز هیچوقت خدا هم این آمار را قبول ندارند و دروغی می دانند و لاپوشانی حکومت، نظیر چند زلزله پرکشتار دیگر در زنجان و گیلان و کرمان (بم) و ... در عرض این 33 سال که به تعداد دویست، سیصد سال پیش زلزله آمده است.

با وجودی که در این 33 سال ـ سق سیاهی آخوندها مبنی بر این که تمام «ایران زلزله خیز» است! ـ مرتب تکرار شده ولی لااقل مردم یک مورد آن را «بم» کرمان را چون و چرا ندارند که بر اثر رعشه های زیرزمینی «انفجارهای موشکی» بوده است. آن هم آزمایش موشک های دوربرد.

پایگاه موشکی رژیم در جنوب سمنان است و آن طرف کویر درندشتی است که به کویر اطراف کرمان می رسد و گویا برخورد موشک های آزمایشی به زمین ایجاد «لرزه» ها و رعشه های زیرزمینی در آن حدود کرده و مصیبت بزرگ زلزله «بم» را به وجود آورد وگرنه چندین قرن بود که ارک بم با خشت و گل، برپا بود و از این «باد و باران و برف و طوفان»ها، «گزندی» ندیده بود و دیواره هایش به قول معروف «آخ» هم نگفته بود!؟  

در مورد زلزله اخیر هم شایعه از تشعشعات آزمایشات اتمی رژیم است، که بعید می نماید ولی چون «حکومت اسلامی» مثل گربه همیشه «گه» اش را زیر خاک پنهان می کند و به قدری اینجا و آنجا و زیر کوه و به طور پراکنده  «تأسیسات» اتمی ساخته ممکن است که یکی دو تا هم در استان آذربایجان غربی و صحرای آن باشد کما این که می گویند حکومت در نیشابور هم تأسیسات اتمی دارد ولی در هر حال فاجعه طبیعی و یا دست ساز زیاد توفیری ندارد. اماشاید (خدا کند) که این زلزله آخوندهای حاکم را که خود را «زمخت» می بینند و مدام «گنده گویی» می کنند و مرتب صحبت از «محو» این کشور و آن کشور «دشمن» ـ در حدود کشور ما را دارند ـ این زلزله چشم و گوششان را باز کرده باشد که لقمه را به اندازه دهانشان بردارند که این جور دری وری های زیاد و لاف به موشک پرانی و قدرت موشک اندازی نزنند که دودش به چشم مردم می رود و به قول مولانا: گر بگویم شرح آن بی حد شود/مثنوی هفتاد من کاغذ شود/.

 

دانشگاه علوم و فنون مداحی ، غسل و کفن و دفن میت!؟

 

طلبه ها و آخوندها و وابستگان این گونه مفت خوری ها مانند مداحی یک عمر «عقده دبیرستان و دانشگاه» داشته اند و چنان که هفته های پیش مژده آن را داده بودند!

از هفته گذشته نام نویسی برای دانشکده «علوم و فنون مداحی» شروع شده است. سابقه اش هم بر این است که هر چه زور زدند (هنوز هم ادامه دارد) که «حوزه و دانشگاه» را سر هم گره کرده و به ریش دانشگاه های ایران پیوند بزنند. اما «زهی تصور باطل، زهی خیال محال» که آب در هاون کوبیدن بود و مثل قلب مصنوعی پس زد و حالا قرار شده که «حوزه های مذهبی» هرکدام به رقابت با دانشگاه ها و دانشکده برای خودشان دانشکده و سپس دانشگاه بزنند ـ عینهو سیرابی و کله پاچه فروشی ـ ولو شده بت کسب و کاری مانند «مداحی» که وردستی «روضه خوانی » است و از جمله مشاغل «سرپایی» در کنار منبر ایستادن و نعره زدن یا دنبال دسته های «سینه زنی» خط دادن به نوحه خوانی ها و سینه زن ها، ولی هر چه زور زدیم (بله از همان زورها!!) نفهمیدیم این صدا کلفت کردن و نعره کشیدن ، کجایش «علوم و فنون» می خواهد جز لجبازی با دانشگاه ها برای از سکه انداختن آنها؟! تقلید مسخره و کاریکاتوری از دانشکده علوم پزشکی و یا دانشکده های علوم و فنون صنعتی و یا دانشکده غذایی؟این «مداحی» «علوم» اش کجاست؟ و «فنون» آن چیست؟ که حتی «مرده شویی» بیشتر دارای «علوم و فنون مذهبی»! است تا «مداحی» ؟! لابد به زودی دانشکده غسل و کفن و دفن میت (مردگان) هم راه اندازی می شود ـ البته کماکان همراهی با تابوت و تابوت کشی و دعای سر قبر و تلقین به مرده در رویارویی با «نکیر و منکر» ـ همچنان به عهده مرده خورهای عمامه ای و روضه خوان های قبرستان خواهد بود و یا برای آنها هم دانشکده علیحده ای در نظر می گیرند با عنوان دانشکده «علوم و فنون قبرستان».

گرچه این ادا و اصول های «دانشگاه بازی مذهبی» برایشان «کلاه» گشادی است و زمان آن «سیلی پیش بینی امام» دارد فرا می رسد که فرموده بودند که آخوندها چنان سیلی بخورند و بروند که حتی تا پانصد سال دیگر حتی با برف هم نیایند در حالی که حکومتشان برای همین امروز و فردایشان نیز مانند «کفش تنگ» است که به سفارش شاعر:

برون کن پا از این گهواره تنگ / که کفش تنگ دارد پای را لنگ /.

 

سیستم خرکی!

 

می گفتند: دنیا ببین چه گنده، کور به کچل می خنده!

نایب رئیس کمیسیون اقتصادی مجلس اسلامی گفته است: «اولین مشکلی که بر سر راه اقتصاد کشور وجود دارد این است که احمدی نژاد اقتصاد را «علم» نمی داند».

این بنده خدا خبر ندارد و یا خودش را به تخرخر می زند که همین حالا هم این پست اش برای او «زیادی» کرده است ـ که یکی از شرایط «پست گیری» و اشغال مقامات در سیستم جمهوری اسلامی این است که «رهنمودهای حضرت امام» را آویزه گوش کنند و احمدی نژاد هم اگر هم از «اقتصاد» چیزی نمی فهمد در واقع «توصیه امام» را آویزه گوش دارد که : «اقتصاد مال خر است»! و در نتیجه همه تزها و طرح هایش (به قول این نایب رییس اقتصادی کمیسیون مجلس) گره گشا نیست و زحمت افزاست چون اگر غیر از این و اقتصاد درست و حسابی بود بایستی عنوان «خریت» را می پذیرفت که چندان توفیری هم نمی کرد. البته نه فقط مسائل اقتصادی کابینه احمدی نژاد که سایر امور از جمله «سپاهیگری و فرمانده کل قوایی» رژیم هم در جزء بیست ونهم به ملاحظات ممنوعیت اقتصادی امام، همچنان «خرکی» است!

 

لگد پرانی به جسد شهدا ...!؟

 

«بسیجی » ها ـ عقده ای هایی که می خواهند انگ و مارک اراذل و اوباش «حزب اللهی ها» را در روی پیشانیشان بپوشانند، اسم خودشان را گذاشته اند «دانشجویان بسیجی»  ـ آن هفته مدعی این هم ولایتی پیر و پاتال ما «علی اکبر ناطق نوری» شده بودند که در نهاد رهبری از ناحیه «رییس دفتر پست بازرسی» نواله می خورد و متهم اش کرده اند که به «شهدا لگد زده است»!

«لگدپراکنی» نامبرده ـ که باعث شده که یکی از رؤسای کل اوباش بسیجی از خجالتش دربیاید ـ توضیحات ناگفته او از دوران جنگ است که در مقام وزیر کشور در جبهه های جنگ بود و خیلی چیزها می دید و دم نمی زد از جمله یک چشمه آن که گفته است : «افسردگی و بیماری روانی سربازان اسلام» در جنگ بسیار بود و اکثر آنها ادعا می کردند که «امام زمان را می بینند» که به مرور تعداد آن زیاد و زیادتر شده بود».

سپس حجت الاسلام ناطق نوری توصیف جوانی را می کند که «محاسنی بلند و سری تراشیده و دست های حنا بسته و خیلی ملکوتی» داشت و سمت من آمد ـ (افسوس که می گویند که از مازرونی موس دنه که موس نکنه!) ـ و گفت: آقا ببین این پرنده چه می گوید؟! و در همان حین که می خواست به من بگوید شروع کرد به سینه زدن و گفت: پرنده دارد می گوید: وای حسین کشته شد.

البته این بچه ها گناهی نداشته اند که آن روزها از «تیپ سوار» عده ای را قبای سبز و یا سفید پوشانده و سوار اسب نشانده و در شکل و شمایل امامان و از جمله امام زمان در جبهه ها رها کرده بودند که صد البته «سربازان اسلام» آنها را می دیدند و از «موشک ها و خمپاره ها و تانک های دشمن» هراسی نداشتند به امید این که «امام زمان» مراقب آنهاست و به مرور مثل همان «جوان ملکوتی با دست های حنا بسته» نه امام زمان که حتی پرندگان را هم می دیدند که با بال هایشان مثل سینه زنان ظهر عاشورا سه ضرب سینه می زند و می گوید وای حسین کشته شد!وای حسین کشته شد!

بسیج دانشجویی «ناطق» را که زمانی «چشم امام» بود از جمله «مرفهین بی درد» خوانده و او را تهدید کرده هر گاه ممکن است که حزب الله رسماً عنان پاره کرده (همان افسار و قلاده را می گوید) به میدان بیآید و خطاب به او می گوید: ناطق نوری این گوی و این میدان! ویلا و اسبت را کنار بگذار و مثل اول انقلاب که هیچ نداشتی وارد معرکه شو...!

یاد آن همشهری مازندرانی به خیر که زمانی در این جور جریان ها گیر کرده بود و تعریف می کرد: ندونی چه خربازاری بود که من هم آنجا بودم!

Comments

Leave a Comment

Archived_issue
مشترک شوید  $1.70 تک شماره 
Free Subscription