به نظر می رسد ، همه، یا حداقل اکثریت قریب به اتفاق ما ایرانی ها دچار یک اشتباه تاریخی بزرگ شده ایم و در اثر این اشتباه، مرتکب ادعاهایی می شویم که زمان عمل، پی به خطا بودن آن می بریم.
متأسفانه شکل این اشتباه برای گروه های مختلف مردمی، متفاوت است اما ماهیت همه ی آن، یکی است و نتیجه آن هم یکی. شاید به دلیل همین اشتباه تاریخی بزرگ است که اگر با دید منصفانه به تاریخ ایران بنگرید متوجه می شوید که همواره دور خود چرخیده ایم. دو قدم جلو رفته ایم و چهار قدم به عقب بازگشته ایم که نه آن جلو رفتن از روی آگاهی بوده و نه این عقب ماندن آگاهانه، چون همه ی محاسبات ما، با صورت مسئله غلط می شود، و در نتیجه ، پاسخ هرچه باشد به تصور خیلی ها، پاسخ صحیح است.
برای روشن تر شدن مسئله اجازه دهید نگاهی به مردمان امروزمان که خود نیز جزو آنانیم، بیاندازیم تا ملاحظه کنید چقدر همه ی ما دچار اشتباه هستیم:
1 ـ بسیاری از ما، خود را «ایرانی» می دانند ـ یا بهتر است بگویم می دانیم. اما نه تنها اطلاعات جزیی از این کشور نداریم، تاریخ و جغرافیایش را نمی شناسیم و با آداب و فرهنگ اش ناآشنا هستیم بلکه حتی بر اساس ادعای خودمان که اگر خود را ایرانی می دانیم «مسئولیتی» از جانب خود در رابطه با این وطن احساس نمی کنیم.
کجا ما ایرانی هستیم وقتی نام اکثر ما عربی است؟!
کجا ما ایرانی هستیم وقتی اصیل ترین سنت ایرانی، سال تحویل را با دعای عربی آغاز می کنیم؟!
کجا ما ایرانی هستیم وقتی از یک هزار نفری که به مشهد می روند حتی یک نفر به دیدار پیر «توس» نمی رود؟!
کجا ما ایرانی هستیم وقتی در خیابان ـ در یک کشور قریب ـ صدای آشنا می شنویم خود را از او پنهان می کنیم؟!
کجا ما ایرانی هستیم وقتی هیچ یک از رفتار و آدابمان با آنچه که از ایرانیان به یادگار مانده است، تطبیق نمی کند؟!
کجا ما ایرانی هستیم وقتی انسانی را به جرم بهایی بودن ـ یا حتی مسلمان بودن تحقیر و طرد می کنیم؟!
کجای رفتار ما، گفتار ما، کردار ما مانند آنانی است که این شعار را به جهان عرضه کرده اند که خود را ایرانی می دانیم؟!
با همین چند دلیل کوچک قبول می فرمایید که ایرانی نیستیم. این بخش البته مربوط به گروهی از ایرانیان بود که شاید و حتماً مخالف جمهوری اسلامی اند و خود را ایرانی می دانند و الا تکلیف هم وطنان طرفدار جمهوری اسلامی که روشن است آنها که پرچم خود را ـ لباس خود را ـ کلام خود را نیز تغییر داده اند و البته جای شکرش باقیست که جز در ایام خاص مثل انتخابات یادشان نمی افتد که ایرانی هستند. البته این دسته دوم از هموطنانمان، که خود را ایرانی نمی دانند، لااقل ادعایی در این زمینه ندارند تا دلتان بخواهد «ادعای مسلمانی» دارند و خیال می کنند که مسلمان هستند، اما درست مانند همان گروه اول که چون به فارسی سخن می گویند (اگر بگویند) خیال می کنند ایرانی هستند این گروه دوم نیز چون نماز می خوانند و یا قرآن را تلاوت می کنند و یا در شب احیاء به مسجدی می روند و قضیه ی امام حسین را فراموش نمی کنند ـ و صد البته از مزایای صیغه و برتری حقوق مرد بر زن بهره می برند ـ تصور می کنند که مسلمان هستند، اما در این مقاله سعی می کنم نشان دهم که مسلمانی این دسته از مردم ما اعم از طرفداران جمهوری اسلامی یا آنهایی که در لس آنجلس سفره ی ابوالفضل می اندازند (حتی مخالف حکومت هم هستند) درست به اندازه ی ایرانی بودن گروه اول خطاست، تصور است و تصور باطلی است. این ها نیز مانند گروه اول در رؤیای خویش ، برای خود هویت ساخته اند والا اینها نیز نه ایرانی هستند و نه مسلمانند.
(ادامه مطلب در شمارهٔ ۱۱۷)