زنان پا به پای مردان در صحنه تئاتر
همراه خاطرات «منوچهر حالتی» برادر «استاد رفیع حالتی» گذشته از آن که ما چگونگی برپایی تئاتر ایران را دنبال می کنیم شرایط جامعه ای را هم مرور می کنیم که در تمام زمینه ها در اولین پله های بیداری قرار دارد ـ این جامعه باید فرهنگ غرب را مانند یک غذای تاکنون نخورده به دهان بگذارد و آرام آرام مزه مزه و هضم کند، در این میان و سرگذشت تئاتر نیز مانند دیگر هنرهای «سوقات فرنگ» از زبان منوچهر حالتی که در سن 78 به صفحه های تاریخ سپرده است جالب و قابل بررسی است ...
در ادامه این خاطرات است که به ورود بانوان به صحنه های تئاتر اشاره می شود و ما را در یک دوران نوینی از تئاتر ایران قرار می دهد. خیابان «لاله زار» رو به پیشرفت است، چهره های جدید به تئاترهای لاله زار، می پیوندند و نمایشنامه های فرنگی به خصوص از نوع سیاسی آن توسط جوانان متمایل به چپ (توده ای) در حال پا گرفتن است و از آن سو «لاله زار» با مردم و نمایش های مورد علاقه آنها در حال پاگیری است از نمایش های کمدی انتقادی تا نمایش های حماسی و تئاترهای موزیکال ... «منوچهر حالتی» می گوید:
به همت محمود آقا ظهیرالدینی ، «کمدی اخوان» تأسیس شد...
ابتدا«کمدی اخوان» مرکز و محل مشخصی نداشت و تمرین ها اغلب در منزل اعضا و اکثراً در منزل ما انجام می شد.
عمر «کمدی اخوان» خیلی کوتاه بود جز مدت کمی نپایید زیرا محمود آقا ظهیرالدینی مسلول شد، یکی دو سال را با حال نزار در منزل گذرانید. یکی دو ماه قبل از مرگش نمایشنامه «نارنج مفقود» را در محل فعلی سینما ایران، در لاله زار به روی صحنه آورد که آن زمان تئاتر کرمانشاهی نام داشت و آقای ظهیرالدینی در شدت مرض با حال ناسازی در نقش کوچک یک مهمان به روی صحنه آمد و ضربی زد و آوازی خواند و خوشمزگی هایی کرد و خوش درخشید، تماشاچیان با کف زدن های ممتد و طولانی تجلیل به سزایی از او کردند.
مدت کوتاهی بعد، او مغلوب مرض سل شد و جان سپرد. بعد از مرگش رفقای کمدی اخوان به نفع بازماندگانش نمایشنامه ای به روی صحنه آوردند و این آخرین فعالیت «کمدی اخوان» بود.
مدت کمی بعد از تاجگذاری رضا شاه در 1304 شمسی، «کمدی ایران» نمایشنامه تراژدی سنگین «ارباب و رعیت» را در سالن گراند هتل به معرض نمایش گذاشت مرحوم برادرم در نقش «حسن رعیت» اشک فراوانی از تماشاگران گرفت.
یکی دو روز بعد وزیر دربار وقت در سالن گراند هتل به معرض نمایش گذاشت و مرحوم برادرم در نقش «حسن رعیت» اشک فراوانی از تماشاگران گرفت.
در سال 1305، اسمعیل مهرتاش با راهنمایی و کمک شرکت محمد خان قفقازی و چندنفر از دوستانش «جامعه باربد» را تأسیس کرد. اکثر رجال، هنرمندان و سرشناسان و کارکنان طبقه متوسط و عالی رتبه دولت و عده ای از نویسندگان مانند مرحوم محمد مسعود، مرحوم رشید یاسمی، مرحوم سعید نفیسی، مرحوم جواد تربتی و حسن شباهنگ و غیره، و موسیقیدانان معروف امثال حاج علی اکبرخان، عبدالحسین خان شهنازی، ادیب خونساری، فاخته ای و غیره، و از اعضای کمدی ایران و کمدی اخوان جز عده معدودی امثال میرسیدعلی خان نصر و میرزا محمود خان بهرامی منشی باشی و یکی دو نفر دیگر عضویت و همکاری با جامعه باربد را پذیرفتند.
برادرم و دکترمهدی خان نامدار، و علی دریابیگی ـ که از خارجه برگشته و در هنر تئاتر تحصیلاتی داشت ـ شرکت فعال در برنامه های جامعه ی باربد داشتند.
از ابتدای تأسیس تا چند سال جامعه ی باربد هرماه برنامه جالب و سرگرم کننده ای به صورت «واریته» موسیقی و تئاتر برای اعضاء و خانواده آنها داشت می توان گفت هر ماه یکی از کارگردانان (نامدار و دریابیگی و برادرم) نمایشنامه ای را انتخاب و کارگردانی و به روی صحنه می آوردند. ابتدا محل نمایشات جامعه باربد در ساختمانی پشت شهرداری تهران واقع در میدان توپخانه بود که بعد به نام میدان سپه نامگذاری شد. ولی بعد به خیابان سعدی محل فعلی پاساژ سعدی، سپس به خیابان لاله زار در زیر ساختمانی در کوچه ای که از لاله زار به خیابان فردوسی می رفت، و تابستان ها در باغ سهم الدوله و آخرالامر در ابتدای لاله زار از طرف میدان در قطعه زمینی ملکی سهم الدوله محلی مخصوص نمایش به خرج جامعه باربد احداث شد که تمرینات و نمایش تا حادثه سال 1357 در آن جا انجام می شد. علاوه برنمایشات ماهانه هرچند ماه یک بار نمایشنامه ای تحت نظر و کارگردانی یکی از سه نفر کارگردانان برای عامه با فروش بلیط به روی صحنه آورده می شد و اغلب قریب به اتفاق برنامه ها موسیقی و تئاتر توأمان بود.
هریک از این سه نفر آنها سعی بلیغ داشتند که برنامه جالب تری از دیگری به اعضای جامعه باربد و خانواده آنها و مردم تقدیم کنند و امتیاز بیشتری از دیگری کسب نمایند و مقبولیت عامه بیشتر و افزون تری به دست آورند. بدین طریق اگر بتوان اسم آن را رقابت گذاشت حرکت و تأمل و تحول چشمگیری از نظر فنی و هنری و تربیت و پرورش هنرمند و آکتور ارزنده و علاقه مند کردن مردم به هنر نمایش شروع شد.
تقریباً از اوان تأسیس جامعه باربد اوضاع مملکت به کیفیتی تحت نظم درآمده بود که رفته رفته زن ها به اجتماعات مردها راه یافتند. گرچه در اوایل خانم ها در یک سمت و مردان در طرف دیگر می نشستند، اما زمینه برای شرکت خانم ها در هنر تئاتر و قبول نقش در نمایشات آماده می شد.
ابتدا خانم های ارمنی ایرانی مثل مادام آقابابااُف، مادام ویکتوریا و دو دخترش، مادام تامارا که نخست به عنوان رقاصه وارد صحنه شد و بعداً نقش هایی به عهده او واگذار کردند، سپس ستاره بی رقیب و جاودان هنر تئاتر ایران لُرتا وارد عالم تئاتر ایران شدند. کم کم زمینه برای هنرنمایی و ابراز استعداد خانم های غیر ارمنی مانند خانم چهره آزاد(فخری)، ملوک حسینی، مهین دیهیم، ایران قادری، خانم بایگان، خانم هورفر، ژاله محتشم و بسیاری خانم های هنرمند دیگر آماده گردید.
رفته رفته عده زیادی از هنرمندان و دست اندرکاران تئاتر و اعضای قبلی کمدی ایران و کمدی اخوان و جامعه باربد که به مناصب و درجات و مقامات کشوری و لشکری رسیدند از تئاتر کناره گرفتند. در سال 1318 «هنرستان هنرپیشگی» در تهران تأسیس شد و سعید نفیسی ، محیط طباطبایی، دکتر نامدار و عده ای دیگر در آن جا تدریس می کردند. مِن جمله برادرم که تاریخ و گریم و دکور و لباس درس می داد.
کم کم تعداد قابل ملاحظه ای هنرمندان لایق در صحنه تئاتر ظاهر شدند. در «تئاتر دهقان» که به همت مرحوم احمد دهقان در محل فعلی تئاتر نصر به اسم تئاتر تهران احداث شده بود، و «مدرسه ملی موسیقی» که توسط مرحوم کلنل علینقی خان وزیری در خیابان لاله زار در محل سینما مایاک تأسیس گردیده، به تدریس موسیقی و اجرای برنامه های موسیقی و تئاتر می پرداختند و قسمت تئاتر به سرپرستی و شرکت برادرم اداره می شد.
و عده ای در تماشاخانه ای که در محل فعلی سینما ایران واقع در خیابان لاله زار به نام تئاتر کرمانشاهی (که به همت مرحوم کرمانشاهی دائر گردیده بود) به هنرنمایی مشغول شدند. سپس هنرمندان درتئاتر تهران چندین نمایشنامه به روی صحنه آوردند که هنرمندان مدرسه هنرپیشگی در آن شرکت داشتند و قنبری ها، سارنگ ها، گرمسیری ها، مجید محسنی ها شهرت پیدا کردند . سپس تئاتر فردوسی در سال های بعد از شهریور 1320 مرکز عده ای از هنرمندان وابسته به حزب توده شد به رهبری عبدالحسین نوشین و لُرتا و هنرمندانی نظیر جعفری، خیرخواه، خاشع ، ایرن و توران مهرزاد. چندی بعد با تئاترهای دیگر رقابت عجیبی برپا شد. چون تئاتر «فردوسی» و سپس «سعدی» توسط حزب توده و حامیان آنها تغذیه و تقویت می شد و جمعیت انبوهی از کارگران و دیگر چپی ها به دیدن برنامه های این تئاتر می رفتند بالنتیجه با درآمد قابل ملاحظه می توانست برنامه های جالب از نظر فنی و هنری ارائه نماید و تئاترهای دیگر برای حفظ حیات خود ناگزیر به ارائه برنامه های قابل رقابت با تئاتر سعدی شدند.
این رقابت تحول و تغییرات اساسی در هنر تئاتر ایران به وجود آورد و باعث شد که نمایشنامه های جالبی به روی صحنه بیاورند و هنرمندان لایقی مانند محتشم، گرمسیری، جعفری، خیرخواه و ده ها مانند و نظایر آنها تجلی نمایند. توسن نوپای تئاتر ایران با سرعت خیره کننده ای می رفت که جای شایسته خود را در میدان هنر تئاتر جهان باز کند، این زمان اوج ترقی و اعتلا و بالندگی هنر تئاتر ایران بود.
در این سال ها دکتر نامدار به کلی از کار تئاتر کنار رفت و علی دریابیگی عالم تئاتر را ترک کرد و برادرم از جامعه باربد به تئاتر تهران رفت و مدیریت فنی آن را به عهده گرفت، چندین دوره کلاس هنرپیشگی تشکیل داد. او هنرمندان زیادی را تربیت کرد. نمایشنامه های بسیاری را کارگردانی و گاهگاهی هم نقشی را در صحنه ایفاء کرد. ده ها نمایشنامه تألیف و ترجمه و اقتباس کرد. از تألیفاتش تعداد چندی فقط به نام خودش است بقیه را به نام اشخاص حقیقی یا صوری به ثبت رسانیده، مِن جمله چند پیس از جمله «نوکر قرن بیستم» و کمدی «هتل مد» و یکی دوتای دیگر را به نام من در اداره نمایشات به ثبت رسانیده که به هیچ وجه من در نوشتن و ثبت آن دخالت نداشته ام.