هر انسانی اشتباه می کند. هیچ کس نیست که خطا نکرده باشد. هر خطا و اشتباهی نیز قیمتی دارد که باید آن را پرداخت.
سی و سه سال پیش ما اشتباهی کردیم که سه دهه است در حال «پرداخت بهای سنگین» آن هستیم. اما انسان باهوش کسی است که بتواند از «خطایی که مرتکب شده» بیاموزد و از راه نادرستی که رفته است، دوباره نرود و بتواند معادل «پرداختی» که کرده چیزی هم به دست آورد.
باهوش تر و زرنگ تر از او کسی است که از خطای دیگران سود ببرد بدون آن که همان اشتباه را مرتکب شود.
دسته ای از اشتباهات است که ما «خود مرتکب می شویم» و کسی یا عاملی در آن دخالت ندارد. ولی «خطاهایی» است که دیگران با سوء نیت ما را به ارتکاب آن تشویق می کنند و با ترفندهایی ما را به انجام آن وامی دارند. خطاهایی مانند«خطایی که سی و سه سال پیش» ما را به ارتکاب آن واداشتند.
با این حال آن چه که به عنوان درس از این «خطای همگانی»به دست آوردیم شاید به قیمتی که پرداختیم (هرچند گران) بیارزد.
امروز اکثریت ملت ایران به اشتباه خود پی برده اند و درس گرانبهایی از آن آموخته اند که «اختلاط مذهب و حکومت» امکان پذیر نیست، زیرا موجب ضرر و زیان هم مذهب و هم حکومت است... و تجربه های دیگر، از جمله باز شدن مشت روحانی نماها...!
در سال 88 پس از انتخابات جعلی ریاست جمهوری ، به دنبال آقای موسوی و کروبی که با ادعای «تغییر»، مردم به انتخابات و حوزه های رأی گیری آمده بودند ، به میدان آمدیم تا شاید بتوانیم اشتباه گذشته را ترمیم کنیم.
با حرکت چند میلیونی در داخل و حمایت هموطنان در خارج و دادن کشته ها و زخمی ها و زندانی های بی شمار، متوجه شدیم که در حال «خطای دیگری» هستیم و به همین سبب خود را پس کشیدیم. چرا که دانستیم که هدف «تعمیر» است و نه «نوسازی».
هدف نگاهداشتن رژیم حکومت اسلامی و ولایت فقیه است نه برقراری یک «حکومت مردمسالار» که بر مبنای حقوق و آزادی های شناخته شده روز، باشد.
به نظر من شاید این بتواند پاسخی باشد به کسانی که می گویند چرا ما نتوانستیم؟ این حرکت، موجی در منطقه به وجود آورد ـ که مایه آن چه که به «بهار عربی» معروف است ـ گردید:
حرکتی که از تونس آغاز شد و به مصر سرایت کرد و لیبی و یمن و بحرین را فراگرفت و همچنان در سوریه به حرکت خود ادامه می دهد.
این کشورها درس اول که «حرکت» بود را از ما آموختند ولی آیا به «خطایی» که ما در سی و سه سال پیش کردیم، نگاهی انداخته اند و به «عواقب وخیمی» که هنوز در آن دست و پا می زنیم، اندیشیده اند؟
به نظر می رسد که نه! آنها می خواهند اشتباه مارا تکرار کنند و بهایی را که ما پرداخت کرده و می کنیم خود به تنهایی بپردازند.
تونس که به نظر می رسید از جهت فرهنگی پیشرفته تر از سایرین باشد به دامن حزب «النهضه» افتاد و می رود تا شریعت را در تونس پیاده کند. این که می گویند «غنوشی» گفته: «مایو بیکنی بپوشید! در کافه ها می بنوشید! از همان حرف های خمینی در اوائل و در باغ سبزهای اوست.
در لیبی پس از کشته شدن ده ها هزار نفر، آقای «جبرئیل» اولین پیام خوشش آن بود که مردها از این پس می توانند چند زنه باشند. گویا تمام مشکل مردم لیبی از قسمت تحتانی اندام بوده است!؟
حضرت «جبرئیل» می خواهد شریعت را در لیبی پیاده کند. در مصر نیز اگر انتخابات باشد باز «اخوان المسلمین» برنده خواهد بود و قانون، «قانون شرع» خواهد شد. می گویند اسلام مدرن، اسلام ترکی!! مگر مذهب «مدرن و سنتی» دارد. مگر می توان قرآن (که به جای خود) حتی احادیث و روایات را تغیییر داد؟ حجاب را رعایت نکرد، زن را جنس دوم ندانست و ... ؟
اسلام پیوندپذیر نیست. اسلام مدرن مرا به یاد «مارکسیست اسلامی» می اندازد که نه مسلمان است و نه مارکسیست و کمونیست. به یاد «ملی/مذهبی» که نه ملی است و نه مذهبی! یاد «هلوی انجیری» می افتم که نه انجیر است و نه هلو! اسلام مانند هر مذهب دیگر قابل احترام و اعتقاد پیدا کردنی است ولی امری است شخصی و برای اصلاح روح و اخلاق و در عین حال غیر قابل تغییر و دستکاری.
اسلام برای حکومت نیست. اسلام باید در مسجد باشد همانطور که مسیحیت در «کلیسا» و یهودیت در «کنیسا».
اگر اعراب از ما نیاموختند و به راهی می روند که ما رفته ایم و به دوزخ رسیدیم، نوبت ماست که از خطای آنها درس بگیریم و نگذاریم «اسلام پیوندی وتعمیر شده» را به ما عرضه کنند.
راه ما راه حکومت مردمسالار و سکولار مبتنی بر اعلامیه جهانی حقوق بشر است و این کار یک گروه وحزب و دسته نیست. کار یک اتحاد ملی است که همه گروه هایی که به اصل بالا معتقدند در آن سهیم باشند.