به محض اینکه قلم به دست می گیری و به فکر وظایف ملی، میهنی و انسانی خود می افتی یکهو انبوه خیالات خود را نه! بلکه واقعیات زندگی مردم امروز ایران، مانند فیلم های سینمایی از جلوی چشمانت می گذرد، خاصه اینکه یک فیلم دم به ساعت دم دست و گوش ها هست که این واقعیات را نه این که می شنوی. بلکه می بینی! یا کم و بیش روزنامه هایی در پایتخت «آخوند الحکما» چاپ می شد (مانند گفته رئیس جمهور خامنه ای که گفت: روزی 20 میلیون لیتر سوخت که دولت تولید می کند در کشور گم می شود) بدون اینکه خود او به عنوان یک روزنامه نویس در نفی و یا اثبات آن کلامی اضافه کنند: از طرفی هر هفته به جز چند استثنا «اقا» فرمانده کل قوا نیز رهنمودهای خود را در تمام زمینه ها سیاسی و دیپلمات و اقتصادی و اتمی و چگونگی دفع جهان- در رابطه با اینکه سیاست حکومت ایشان باید در رابطه آن چگونه باشد- بیان می فرمایند که انسان از کمال بیهوشی و بی توجهی و بی اطلاعی ایشان اولاً از مسائل جهان و تاریخ از چگونگی این مسائل با اوضاع قاراشمیش سیاسی و اقتصادی کشورمان و میزان جُربزه کسانی که سیاست مملکت را می چرخانند- اگر نخواهیم همه اشتباهات و خطاها را به حساب «آقا» ولی امر مسلمین و فرمان کل قوا و سپاه کت و شلواری ها بگذاریم، باید به ناچار پای «دشمن» و کشورهای خارجی را به میان کشید.
رمانی در زمان حیات «امام خمینی» با یکی از اکابر ایشان همسفر بودیم و نامبرده از هوش و نبوغ «امام»، دری وری هایی می گفت که البته بخشی از آن خدعه و انَدی و زرنگی وی بود و در حقیقت داشت و گرنه مقام فرماندهی انقلاب - شورش 57 و فرماندهی کل قوای توده ای، ملی، فدایی، مجاهد و سایر آت و آشغال ها و ماموران خبره و مجهز سرویس های جاسوسی غرب و شوروی را به ایشان واگذار نمی کردند که از هر نظر تعلیم دیده بودند تا پروژه «کارتر» را به نمایندگی حزب دموکرات آمریکا در ایران به اجرا در آورند)! در یکی از روزها که شورای امنیت ملی حکومت در حضور امام و بررسی سیاست خارجی حکومت اسلامی زیر نظر خمینی تشکیل شده بود، امام یک فرمول ساده را مطرح و توصیه کرد که در آینده دور و اطراف خودتان در ممالک دیگر (منظور کشورهای دیگر خاورمیانه) آتش و آشوب به پا کنید که خارجیان به فکر تعویض حکومت اسلامی نباشند و خطر را در کشورهای دیگری که نفع بیشتری از آن می برند، ببینند و اقدام کنند.
امام خودش تا بود به این سیاست پیروی می کرد! و دیدیم به دستور او تعدادی لات و لوت حزب الله را قاطی جماعتی زد- که خوشی زیر دلشان زده بود- سفارت آمریکا را اشغال کردند و بعد دیپلمات ها و کارکنان سفارت را به گروگان گرفتند و بعد مشکلات دیگر در اطراف ایران به وجود آوردند که کار به آنجایی رسید که آمریکا- که خود در آتش افروزی پنجاه و هفتی ها نقش داشت وساطت کرد که اسرائیل به ایران اسلحه مدرن بدهد تا رژیم خمینی قادر باشد قسمتی از خاک ایران را که صدام حسین اشغال کرده بود از چنگ او بیرون بیاورد.
اما دیدیم که به مرور این سیاست کاربرد خود را از دست داد و کهنه شد آقا خامنه ای به عنوان «عقل کل» از روی مزاج سوادی خود حکمفرمایی آغاز کرد و دستورالعمل می داد که وقتی گفتند ایشان جانشین امام شده با حیرت گفت من اطلاعی از سیاست مملکتی و امورات سیاسی ندارم! ولی دیدیم که ایشان سال هاست که تمام سیاست داخلی و خارجی مملک را می چرخانند منتهی به سبک اطبای بی اطلاع پنجاه و صد سال پیش که اگر نبض مریضی را می گرفتند به خود بیمار و اطرافیان نظر می کردند که چه نوع خوردنی و یا چیزی یافت می شود که بتوان عامل ناخوشی بیمار را به آن نسبت بدهند، مثلاً اگر در دسترس بیمار هندوانه می دیدند لابد به بیماری که سرماخوردگی داشته، هندوانه داده اند و در نتیجه تب او افزایش پیدا کرده است. اگر گوشت کوبیده ای می دیدند بیماری او را (رودل) تشخیص می دادند و به همین ترتیب بسیاری از غذاهای در اطراف بیمار می توانست دلیل ناخوشی او باشد.
پس از مدتی پسران این طبیب الحکما- دور از جان آقای مجتبی خامنه ای بر جایگاه پدر قرار می گرفت و روزی او را به بالین بیماری می بردند که در آنجا جز یک پالان خر چیزی نمی دید و به یاد چگونگی طبابت پدرش می افتاد و می گوید بیمار شما به مرض سختی دچار شده، چون دستی به پالان خر کشیده و یا ناخنکی به غذای آن حیوان زده یا بخشی از گوشت خر را خورده و به این بیماری مبتلا شده است!!
از این قبیل اطبا از صد سال پیش به آن طرف و در دوران قاجار و در بدو سلسله پهلوی در تهران و شهرها و روستاها متداول و دوران کودکی ما در راسته ما «نورالحکما» معروف بود که از روی طبیعت مزاج خود طبابت می کرد چون (نورالحکما) مزاج گرمی داشت هر صبح کاسه ای «قدومه» شکر سر می کشید و به مطب خود در گذر یحیی خان می آمد و برای همه مرضا شیر خشت و قدومه و آب اسفرزه و گشنیز تجویز می کرد. اما سرد مزاج ها به نزد میرزا رحیم کرچک الاطباء می رفتند.
می گویند روزی نورالحکما با بدخلقی به مطب خود رفت و حال و حوصله پذیرفتن بیمار نداشت و از قضا وقتی به اتاق انتظار وارد شد آنجا را پر از زن و مرد ناخوش دید و گفت این وری ها از دم مسهل بخورند! و آن طرفی ها تنقیه شوند! به غیر این جور اطباء که طبیب عمومی بودند برای همه جای بدن بیمار و هر دردی (از شکم درد و قلب، گوش و حلق و بینی گرفته تا ورم بیضه اختلال حواس) و یا سوزاک و سایر امراض دست و پا و سر با ادعای تجربه خود طبابت می کردند و یا برحسب اینکه چند مریض حیاتش را براثر طبابت آنها از دست داده و حالا حذاقت پیدا کرده! و معدودی نیز پزشک اختصاصی بودند که چندان مشتری هم نداشتند و مردم عامی به آنها مراجعه نمی کردند.
علی خامنه ای از همان سالی که جانشین خمینی شد تاکنون که اشتباه نکرده که اغلب خود را به ندیدن و خبر نداشتن و بی اطلاعی زده است ولی هر بار که هم ریش های صاحب قلمی و یا کسی که دستش در کار بوده، این اشتباه و «گاف»های نامبرده را رو کرده به او اتهام های مسخره ای زده که خود در مغزش ساخته او خود در آن شک کرده که در هر حال به عنوان «توهین به مقدسات»! او را بالای دار کشیده و اعدامش کرده اند. چرا راه دور برویم همین قضیه تلخ اتمی رژیم که سراسرش فاجعه است ولی ایشان و حواریون و عده ای که خیال می کنند بگذار این وضع بدتر شود اینها گورشان را گم کنند و یا حکومت را ما قبضه می کنیم!. بگذار حکومت آخوندی اسلامی و چه آنها که دل به خرابی بیشتر اوضاع ویرانی فقر و بیچارگی مردم بسته اند و در واقع حکایتشان همان شعر معروف است :
آنکس که بداند و بداند که بداند
اسب خرد از گنبد گردون بجهاند
آنکس که بداند و نداند که بداند
آگاه نماید که بسی خفته نماند
آنکس که نداند و بداند که نداند
لنگان خرک خویش به منزل برساند
آنکس که نداند و نداند که نداند
در جهل مرکب ابدالدهر بماند
مثل اینکه آقای خامنه ای در انتظار شفای از جانب امام زمان حضرت مهدی هستند که بیماری نادانی و خود را هم ایشان شفا ببخشند!؟