افسران ایرانی با ودکای روسی مست و منگ در خیابانها سرود انترناسیونال می خواندند!
یک حادثه تاریخی بعد از 60 سال از لابلای دروغ ها و جعل و تحریف خارج می شود!
28مرداد و«وُدکای روسی»!
28مرداد1388=19 اوت2009
«منوچهر پیروز» انسان شریفنجیب و نازنینی است ،هم اهل قلم و هم اهل قدم و مبتکر کارهای نیک.با آنکه در نظام گذشته، مقام و موقعیّت مهمی داشت ولی درمهاجرت برای اینکه محتاجِ «ازمابهتران» نباشدمغازه ای بازکردتا همۀ آنچه که عطر و طعم ایران دارد را دراینجا عرضه کند.وجودنوعی عزّت نفس ومناعت طبع درمنوچهر برایم احترام انگیز و زیبا است.
پستوی مغازه اشپاتوق دلپذیری بود که گاهشاهرخ مسکوبایرج پزشکزاد ودیگران را هم می شددرآنجا دید،باشیرینی های تازه و خوشمزۀ هماخانم و انواع و اقسام کتب و نشریات فارسی.
ازدوران خدمتش دراستان فارس-و خصوصاً نواحی بندرعباس وخلیج فارس-حکایت های جالبی دارد که به کارِ پژوهشگران و جامعه شناسان می خُورَد.بارهابه او توصیه کرده ام که این خاطرات را بنویسد و منتشرکندولی او-هربار-می گوید:«این نیزبگذرد»…
چندروز پیش زنگ زدوگفت:
-قراری بگذاریم تابایکی از«شاهدان عینیِ 28مرداد»دیدار و گفتگوکنیم.
«شاهدعینی»از اعضای سابق حزب توده درتهران بودکه مانند خیلی ازتوده ای هابعداز28مرداد مقاطعه کار شده بود و ازاین طریق به زندگی و امکانات مالی بسیارخوبی رسیده بود و گویا می خواست که در سرِپیری به حزبِ دوران جوانی اش«ادای دَین»کند.
کتاب«آسیب شناسی یک شکست»در دستش بود و پس ازسرکشیدنِ آبجوئی تَگَری گفت:
-باآنکه«پیرمرد»[مصدّق]ازهمه خواسته بودتا درخانه های مان بمانیم و ازهرگونه تظاهراتی خودداری کنیممن مثل خیلی ازاعضا و هواداران حزب-درروز28مرداد درخیابان های تهران بلاتکلیف و سرگردان بودم و نمی دانستم چه کنم؟به تانک های ارتشی نگاه می کردم که -مثل ما- ویلان و سرگردانِ خیابان ها بودندو اقدام قاطعی نمی کردند.این«بی عملی»برایم خیلی عجیب بود.وقتی علّت را از رفیقم -محسن- پرسیدم گفت:
-مثل اینکه عوامل کودتا باپخش«ودکای روسی» بسیاری ازافسران را مست و مًنگ کرده اند…من خودم برخی ازافسران را دیده ام که ازفرطِ خوردن«وُدکای روسی»درجوی های خیابان های پهلوی و شاهرضا درازکشیده بودندو «سرودانترناسیونال» می خواندندو«شعبان بی مخ» هم با دوستانِ اراذل و اوباش اش درخیابان های تهران«نفَس کِش»می طلبید و عربده می کشید…».
وبعدبه کیفِ کهنه اش دست بُرد عکس های کهنه تری بیرون کشید و گفت:
- بفرمائید!این هم چندسندش!
نگاهی به«اسناد»کردم وگفتم:
-آقای مهندس! گرمای 40درجۀ روز28مرداد بااین لباس های زمستانی؟!!ظاهراً«شعبان بی مُخ»و دوستان اراذل و اوباش اش هم «ودکای روسی»زده بودند!!
گفت:این«اسناد»را فلان سایت معروف و تلویزیون معتبر هم پخش کرده اند.
گفتم:برآنها حَرَجی نیستشنونده وبیننده بایدعاقل باشد…
طنزِتُندِکلامم را به خودش گرفت و باشرمندگی گفت:
-بله!حق باشمااست!
10مرداد1383=31ژوئیۀ2004
«عوامل محترمِ کودتای 28مرداد»!!
بامهندس هوشنگ کردستانی بیش از20سال است که درپاریس آشناشده ام، اونمونه ای از ادب ایراندوستی واخلاق سیاسی ست که بهنگام «انقلاب شکوهمنداسلامی»جزوِجناح چپِ جبهۀ ملّی(مخالف خط دکترکریم سنجابی و دیگران) بود و به همین جهتبدنبال یک تظاهرات اعتراضی و صدورِحُکمِ مُرتدِحضرات علیه اودفتر و دارائی اش مصادره شد و بدون کمترین امکانات مالی به پاریس آمد.
باوجودارادتِ عمیق مهندس کردستانی به دکترمصدّق و اعتقادبه«کودتای 28مرداد»بهترین روابط دوستانه و خانوادگی بین ما برقراراست که دوستانآنرا«نمونه ای ازاخلاق و مدارای سیاسی» می نامند.
باری…«مهندس کردستانی»زنگ زده بود که:رهبریکی ازاحزاب معروفِ ملّی ازایران آمده و می خواست برای دیدارفرزندش به آمریکابرود ولی بامراجعه به سفارت آمریکادرپاریس«مُهر قرمز» به پاسپورتش زده و ازدادنِ ویزا به وی خودداری کرده اندولذااو-دراین پیرانه سری- نتوانسته به دیدارفرزندش برود…
مهندس خواسته بودتا اگرمی توانم با«فرح پهلوی»تماس بگیرم شاید او بتواندکاری کند.
من که معمولاً ازاینگونه«درخواست»ها پرهیزمی کنمگفتم:سعی می کنم…
غروب باشهبانو تماس گرفتم و ماجرا راگفتم و خصوصاًتأکیدکردم که این دوستیکی از یاران و هواداران دکترمصدّق و مخالف خط سیاسی شمااست…
شهبانو بابزرگواری خاصیبدون آنکه فوراً جواب«نه!»بگویدگفتند:
-شمامی دانیدکه این آمریکائی ها دیگرخطِ مارا نمی خوانندبااینحالببینم چه کارمی شودکرد!
دو روزبعدازسفارت آمریکا بااین دوست تماس گرفتند و گفتند:
-تشریف بیاورید! ویزای شما آماده است!…
قبل ازسفربه آمریکااین دوست مصدّقی زنگ زد و ضمن تشکرپرسید:باتوجه به مردودشدنِ ویزای من درسفارت آمریکانمی دانم چه کسی این کارِمحبّت آمیزرا انجام داده است؟!
به شوخی گفتم:
-همان «عوامل محترمِ کودتای 28مرداد»!!!
...و کُلّی خندیدیم!
اجاقِ سردِ28مرداد
30مردادماه1395=20 اوت2016
«بربساطی که بساطی نیست»
نیما
امسالسالگرد28مرداد بابررسی ها و باورهای تازه ای همراه بود وافسانۀ 60سالۀ حزب توده(در اَشکال لنینی یا دینی آن)موردچالش ها و نقدهای جدّی صاحب نظران قرارگرفته استگفتگوی خانم عاطفۀ شمس بادکتراحمد نقیب زادهاستادعلوم سیاسی دانشگاه تهران(روزنامۀ اعتماد ۲۷ مرداد)ازآن جمله بود.این امرنویدبخشِ افقی تازه دربررسی حوادث این دوران است وبرای نگارندهنوعی پیروزیِ نظری به شمارمی آیدکه در«خط سوم»ترسیم شده است.
دراین میان معدودی ازتلویزیون های معروف- برخلاف عُرف رسانه ای- همچنان برطبلِ«کودتا» کوبیدند.مُجری یکی ازهمین تلویزیون ها عنایت کرده بودتا دربارۀ«کودتای 28مرداد32»بامن گفتگو کند.
پرسیدم:دربارۀ چی؟
گفت:دربارۀ کودتای 28مرداد…
گفتم:معمولاًمجریان برنامه ها-قبل ازورودبه بحث-لباس تعلّقات سیاسی شان را بر رخت آویزِ بیرونِ استودیو آویزان می کنند تانسبت به موضوع برنامه ظاهراً بی طرف باشندو-مثلاً- از28مردادبعنوان «رویداد»«حادثه»یا«واقعه»یاد می کنندتا واقعیّتِ به اصطلاح«کودتا»ازمتن بحث وگفتگو ها استنتاج یااستخراج شودچون این موضوع- پس از60سال-تازه داردازلابلای ابرهای دروغ و جعل و تحریف خارج می شودوبجای«منازعۀ سیاسی» بعنوان یک«موضوع تاریخی»موردنقدهای اساسی قرارمی گیرد…
سخنم- ظاهراً- برای این مُجریِ محترم«خوشآیند»نبود…
25مردادماه1389/16 اوت2010
جامه ای بر سرِ صدعیبِ نهان!
دوستی نگران بودکه باکتاب«آسیب شناسی یک شکست »بدجوری همه را عصبانی کرده ام!
گفتم:درست می گوئی!واکنشِ برخی ها چنان تند و تیزبوده که من به یادِ شعرشاملو افتادم:
هرگاو-گند چاله دهانی
آتشفشانِ روشنِ خشمی شد.
ولی دوستِ من! کدام همه!؟پژوهشگری که بخواهدهمه را راضی کند یا«عوامفریب» است یا «فریفتۀ عوام». درهردو حالتنام چنین فردیروشنفکرنیست چراکه روشنفکری -اساساً- یعنی درآویختن با باورهای موردِاعتقادِ«همه» نه درآمیختن باآنها.حمایت ازآیت الله خمینی و«انقلاب شکوهمندِاسلامی» نشان داد که دنباله رَوَی ازهمه چقدر فاجعه باراست...
اگرکسانی مضمون اساسیِ کتاب مرا نگرفته اندمشکلِ من نیست بلکه مشکلِ خودشان است که به جای داشتنِ«ذهنِ گشوده» دارای«دَهَنِ گشاده»اند وقبل ازاندیشیدنسخن می گویند... متأسفانه افرادی-در هیأتِ «موسی چومبه»- می خواهند تا «لومومبا»های میهن را با اسیدِ قلم ها- یا زبان های شان- محو و نابودکنند، افرادی که با کینه های شیطانی به دنبالِ «بُردن» هستند درقمارِسنگینی که دیری است آن راباخته اند.
کسانی که اعتقادبه«کودتای28مرداد»راتاحد«ایمان مذهبی»!بالا می برند و«تجدیدنظرطلبی»دراین باره را«کفر»می دانندحتماً«منافع»ی دراین کاردارند ازجمله اینکه 28مرداد ومصدّق برای این افراد«جامه»ای است تاعیب واشتباهِ شان(حمایت از آیت الله خمینی)را بپوشانند.بنابراین به قول حافظ:
خرقه پوشیِ وی از غایت دینداری نیست
جامه ای بر سرِ صدعیبِ نهان پوشیده است
نوعی«تقیّه» و«تنزّه طلبی» روحِ آزادیِ اندیشه و شجاعت اخلاقی را درجامعۀ سیاسی ما کُشته استهم ازاین رواست که تمام تحولات شگرف پس از 28مرداد32توسط «خمینی آورانِ ایرانسوز» به گروگان گرفته شده یا انکار گردیده است...
برای ارتقای آگاهی و رهائیِ ملّی باید براین«تنزّه طلبی و تقیّۀ سیاسی»شورید!