هزار افسوس که عنوان این مقاله با محتوای آن تناقض عجیبی دارد اگر سنگی در برکه ای بیفتد ، امواج مرتب و منظم و قانون مندی تشکیل می دهد که برای اهل علم قابل اندازه گیری است و در نتیجه تعریف های یکسانی به دست می دهد. اما اگر جامعه ی ما ایرانیان را به برکه ای مانند کنیم و در آن برکه سنگی پرتاب کنیم، امواجی تولید می شود که به جای آن که پشت سر هم باشد و از یک نظم منطقی پیروی کند. امواج درهم و برهمی به وجود می آید که چه بسا خلاف قانون طبیعی آن، این امواج همدیگر را قطع می کنند و در برکه آشوب و غوغایی به وجود می آورد که هیچ گونه قابل تعریف و تبیین نخواهد بود.
نگاه کنید به عکس العمل مرد و زن جامعه ی ایرانی خارج از کشور در مقابل عریانی گلشیفته فراهانی . البته من با اظهار نظرهای گوناگون و حتی متضاد هم هیچگونه مخالفت و مسئله ای ندارم. اما آرزو می کنم که اظهار نظرها با حداقل تعمق و تأمل در موضوع ، بیان و پخش شود.
برای این که وارد این بحث شوم لازم می دانم اول نظر شخصی خودم را بیان کنم.
پدیده ها و یا آفریده های جهان یا زشت اند یا زیبا . برای زشتی ها، مثالی لازم نیست اما زیبایی های ـ جهان هستی ـ که در طول قرون و اعصار ، ارزش ها و اندازه هایشان نیز تفاوت می کند، پیوسته یک حکم ازلی، ابدی را داده اند و آن نزدیک تر کردن انسان به انسانیت خود بوده است.
انسان پیوسته با درک زیبایی توانسته خود را متعالی کند و پیوسته در تکاپوی آفرینش بیشتر و وسیع تر و متنوع تر زیبایی بوده است. انسان از طریق چشم، گوش ، پوست و ذهن خود با زیبایی ارتباط برقرار می کند: گوش انسان از صدای دکان مسگری و آهنگری و بسیاری صداهای ناهنجار دیگر می گریزد و در مقابل صدای موسیقی و یا پرندگان، توقف می کند.
چشم انسان هم همین تمایل را دارد. از مدفوع حیوان یا انسان روی برمی گرداند اما در مقابل زیبایی های طبیعت و یا ساخته شده به دست بشر، میخکوب می شود. گل، باغچه، بوستان و بسیاری از زیبایی های طبیعت، روح آدمی را صفا می دهد تماشای بدن اسب، آهو و پرنده ، همان قدر برای بشر چشم نواز و زیبا بوده است که بدن انسان (البته نه بدن من و بعضی ها) !؟ به همین دلیل عریانی انسان موضوع نقاشی اساتید نقاشی جهان بوده و هست و انسان عریان ، پیوسته جلوه ای از زیبایی ست.
اما در مورد انسان و بدن عریان انسان و زیبایی های شگفت انگیز آن توسط گروهی منحرف، دروغ پرداز و یاوه گو به تدریج منهیات گوناگونی جلو پای بشر گذاشته شده است. منظورم دکان داران دین است.
این دکان داران هدفشان این بوده که بگویند: فقط به کالایی که من عرضه می کنم توجه کنید! برای این که حواستان از متاع من پرت نشود، چشم هایتان را به روی همه ی زیبایی های جهان ببندید: نقاشی حرام! موسیقی حرام!
شعر، سخن ابلیس وسبب گمراهی است! برای تلطیف روح تان به زیارت اهل قبور بروید و برای فراموش کردن غم ها و حرمان ها به یاد شهیدان راه خدا و حق شیون و زاری کنید.
سخن بعدی این است که این گروه دکان داران دین ـ به دلیل آن که در سنت قرون گذشته، درجا زده اند ـ از پدیده های جهان امروز هیچ نمی دانستند به خصوص دکان داران اسلام که سخت پای بند تقلید و تکرار رفتار و سنت هایی هستند که یک هزار و چهارصد سال پیش، در عقب مانده ترین جوامع بشری ظهور کرده است. این ها به دلیل پای بندی به سنت، پیوسته از تحولات و تطورات جامعه ی بشری دور مانده اند.
حال اگر در چنین مقطعی از تاریخ جهان صاحب اختیار کشوری می شوند نه از ظرافت های امور اقتصادی جهان امروز سر در می آورند و نه از پیچیدگی های ارتباطات سیاسی: به شهادت اوضاع اقتصادی و سیاسی امروز ایران و سایر کشورهای مسلمان. بنابراین تنهاکاری که می توانند بکنند که با آن کار فرمانروایی و امارت خود را به کرسی بنشانند، حجاب زنان و طرز لباس پوشیدن مردان روابط زن و مرد و اجرای احکام نسبت به این امور است.
هم اکنون در تمامی کشورهایی که مسلمانان با قوانین اسلامی بر آن حکومت می کنند، شما از جهات آموزش و پرورش، بهداشت، محیط زیست صنعت و فن آوری، علوم و ... فاصله ی بسیار زیادی مشاهده می کنید با سایر ممالک جهان با کشورهای سکولار جهان. در این کشورها ما شاهد پیشرفت های سرسام آور علم، صنعت، رفاه اجتماعی، فرهنگ و هنر هستیم در این جوامع نه تنها تفاوتی بین زن و مرد نیست و یا حداقل فاصله ی حقوق اجتماعی زن و مرد نیست و یا حداقل فاصله ی حقوق اجتماعی زن و مرد با سرعت سرسام آوری کم و کم تر می شود تابوهای دغل کاران دین فروش هم به کلی از میان برخاسته و عریانی مرد یا زن، موضوعی پیش پا افتاده قلمداد می شود و یا به طور کلی موضوعیت ندارد. ما امروز مطابق آمارهای جهانی سازمان های بین المللی دریافته ایم که کشور ما در طی سی و سه سال گذشته در تمامی جهاتی که می تواند آسایش آزادی و رفاه برای بشر ایجاد کند، در ته صف قرار گرفته است.
اما دولت مردان ما با تمامی قدرت می کوشند که مبادا تار مویی از زنی از زیر روسری هویدا شود!
بدیهی است با این طرز فکر و طرز عمل نه تنها حقوق زنان ایرانی را به شدت پایمال کرده اند، بلکه داخل مرزهای کشور تبدیل به زندان مرد و زن شده است.
بدیهی ترین عکس العمل یک انسان فرهیخته ی ایرانی چیست؟ جز این است که اگر بتواند و جانش در خطر قرار نگیرد عکس العمل نشان دهد؟ به اعتقاد من «گلشیفته» چنین عکس العمل زیبا و کارسازی را نشان داده است. او تابویی را شکسته که متعلق به او نبوده و به او تحمیل شده است.
من کار این زن هنرمند و فرهیخته را ستایش می کنم. زن و مرد ایرانی در خارج از کشور باید به جهان و جهانیان بگوید که با آنچه در ایران می گذرد، مخالف است . باید به جهانیان بفهماند که انسان ایرانی، از نوع حکومت گران آن کشور نیست.
در ادامه باید بگویم که قصد نداشتم وارد این بحث بشوم و نظرم را برای خودم نگه دارم، اما چه کنم که تماشای یک برنامه تلویزیونی، مرا واداشت این چند کلمه را به قلم آورم از آنجایی که بسیاری از ایرانیان، همه چیز را سهسل می گیرند و آسان طلب هستند، بدون آن که زحمت تدوین یک گفتار نیم ساعته را به خود بدهند، بدون هیچ برنامه ریزی قبلی و تنظیم و تدوین برنامه جلو دوربین می نشیند و با گفتاری نادقیق و حتی متناقض، این نیم ساعت را سپری می کنند.
در برنامه ای که من مشاهده کردم، مجری برنامه شعر بسیار معروفی از «قرةالعین» را به سختی قرائت و نام غزل را به ترانه تبدیل کرد به حکم آن که خواننده ای این غزل را به آواز خوانده است.
ایشان از قرةالعین ستایش کرد به خاطر آن که در محفلی مردانه و مذهبی چادر از سر برداشته است و با این کار علیه وضع موجود آن زمان به اعتراض برخاسته است. همین مجری برنامه و «گلشیفته» را ملامت کرد که چرا در برنامه«فیگارو» چنین کرده است. او توجه نداشته که وسایل ارتباط جمعی در قرن گذشته با امروز متفاوت بوده است. اگر «قرة العین» زنده بود، حتمن (حتماً) ترجیح می داد در وسایل ارتباط جمعی امروزی چنین کند. و دیگر این که تأکید داشت که زنان فرانسوی کم تر از گلشیفته عریان شدند! توجه نداشتند که ـ گلشیفته برای انجام رسالتی چنین کرده که زنان فرانسوی چنین پیامی را نداشتند . آن هم در فرانسه که عریانی چندان موضوعیتی ندارد. که اگر اجرا کننده ی برنامه به استخر نزدیک خانه اشان مراجعه کند، عریانی زنان فرانسوی را خواهد دید.
اجراکننده آن برنامه تلویزیونی خود را «لائیک»، «خِردگرا» معرفی می کند و در عین حال خود را یک زرتشتی مؤمن معرفی می کند و یک نماد اهورامزدا را هم به یقه ی لباسش سنجاق کرده است که این مجموعه سبب سردرگمی و یا بدفهمی مردمی می شود که به مدد همین برنامه ها و برنامه های فرعی باید با این مفاهیم آشنا شوند.
در جایی دیگر از سخنان از مردم دعوت می کنند که به جای گریه و زاری برای امام حسین ، برای سیاوش گریه کنند و پیداست که اگر مردم چنین کنند، کدام مشکل حل خواهد شد؟ گریه، گریه است. که تازه این پیشنهاد با اصول دین زرتشت منافات دارد. به علاوه سیاوش، جانش را در راه ایران از دست نداد. آنها که جانشان را در همین افسانه، در راه ایران زمین از دست دادند پسران نوادگان گودرز بودند.
سیاوش به دلیل سوءتفاهم پدرش در یک ماجرای عشقی، به دشمن ایران زمین پناهنده می شود. در آنجا به عزت و بزرگی می رسد و حتی با دختر وزیر افراسیاب ازدواج می کند و روزی هم که می خواهد به وطن بازگردد ، مظلومانه به دست افراسیاب کشته می شود.
سیاوش در اسطوره های ایرانی، نماد مظلومیت است. همین و بس. و حالا دعوت به این که مردم برای او عزاداری کنند و گریه سردهند با اصل مطلب برنامه چه ارتباطی دارد؟ چیزیست که من سردرنمی آورم. باز هم تکرار می کنم که زاری و شیون برای مردگان، در دین زرتشت عقوبت های سخت در دوزخ دارد. اگر ایشان عرایض بنده را باور ندارند، باید به «ارداویراف نامه» مراجعه بفرمایند که در حقیقت کتاب فقه زرتشتی است.
یکی از مؤبدان زرتشتی شخصاً به آن جهان سفر کرده و با راهنمایی «سروش پرهیزگار ایزد آذر» در تمامی نقاط و طبقات بهشت و دوزخ تور کاملی گرفته و به چشم دیده پادافره (مجازات) مردی را که در زندگی زمینی برای مردگان زاری و شیون می کرده، این مؤبد بعد از این سیاحت به جهان زمینی بازمی گردد و تمام دیده ها و شنیده هایش را به قلم می آورد. حرف آخر این که این صنعت دروغ پردازی، منحصر به ملاهای مسلمان نیست. این دکان های دونبش در همه ی ادیان به کار و کسب مشغولند. و با خردگرایی کهکشان ها فاصله دارند.
ای کاش ما ایرانی ها فقط یک تلویزیون ، یک رادیو ، یک نشریه داشتیم و تمام نیرویمان را به کار می بردیم که آن را بدون غلط اداره کنیم. منظورم دفاع از تک صدایی نیست. اما چه کنم که یک ده آباد به از صد شهر ویران است.
«عریانی گلشیفته» هیچ ایمانی را چون بید نخواهد لرزاند ، هیچ ناموسی را خدشه دار نمی کند. اما به جهانیان می گوید که: من همان زنی هستم که چند سال پیش در خانه ام ، در وطنم به زور تو سری و چماق چارقد سرم کرده بودند و این حداقل حق انتخاب را هم به مدد اوباش حقوق بگیر از من دریغ می داشتند!
بعد این که پول گرفتن گلشیفته چیزی را تغییر نمی دهد که برنامه ساز محترم آن گونه با رگ گردن بر آن «تکیه» می کردند؟ او هنرپیشه است. برای تبلیغات یک فستیوال، از او تصویربرداری شده است. این آن جامعه ی قانون مند است که باید به ایشان پرداخت کند. کاری انجام داده و حقش را گرفته که می توانست نکند و این زلزله را هم در دل آیت الله ها به وجود نیاورد.