اولین سالگرد,دومین سال

by عباس پهلوان

در عمر پنجاه و شش ، هفت سال قلمزنی این بنده، هیچوقت سال دوم نشریه ای را ندیده است که بابت سالگردش تبریک و خوش و بشی داشته باشد و هنوز خاطره سال دوم دوران دبستان در خاطرش زنده است که می خواندیم اکنون به کلاس دوم رسیده ایم. خواندن و نوشتن را می دانیم ...  سار از درخت پرید و آش سرد شد و خرابه های ری نزدیک تهران است!؟

اما این آغاز سال دوم «فردوسی امروز» با محبت «دوستان ، عزیزان دور و نزدیک ، قلمزنان یار و یاورمان خیلی به دلمان چسبید که بر خلاف سالگرد همه نشریاتی که در آن می نوشتیم، این یکی را خودمان در واقع دخترم عسل پهلوان و همسرش پایه گذاری کرده بودند که حالا به دومین سال خود رسیده بود.

آن هفته گذشته بعد از اعلام دومین سال ـ و آن روی جلد تماشایی از عکس های  همکاران ـ به خوش خوشانی خاصی گذشت که برای تشکر از همه و شکر از اوضاع و احوال خودمان متوسل به آموزگار قدیمی خود شدیم که هنوز کلامش در شکرگزاری و تشکر و امتنان، تر و تازه است:

«منت خدای را عز و جل كه طاعتش موجب قربت است و به شكر اندرش مزيد نعمت. هر نفسی  كه فرو می رود،‌ ممد حيات است  و چون برمیآيد مفرح ذات. پس در هر نفسی، دو نعمت موجود است و بر هر نعمتی شكری واجب .

از دست و زبان كه برآيد

كز عهده شكرش به درآيد!

 

دولت اسرائیل «خانه کلنگی»؟!

 

وقتی سرمقاله دوست روزنامه نگار و پیشکسوت خودمان «منوچهر امیدوار» را در هفته نامه «پیام» چاپ نیویورک خواندم، دیدم باز این روزنامه نگاران(نظیر معدودی از دوستان روزنامه نگارم در سی، چهل سال پیش ایران و از جمله خود این بنده) هستند که زنگ خطر را برای ملت و دولت اسرائیل به صدا درآورده است و از «تغییر» در دولت و ارکان دولتی اسرائیل نوشته است. آن هم با این هشدار که «در این روزها که زلزله شدید سیاسی زمین های خاورمیانه را می لرزاند : در سوریه و لیبی چنان است که می بینیم و می شنویم. مصر و تونس آبستن حوادثی پیش بینی نشده است و ایران بلازده، تابستان داغی در پیش دارد!

دوستمان «منوچهرامیدوار» ـ که خود یهودی ایرانی است ـ درست می گوید که در اسرائیل نیز مانند ایران این همه نخبگان سیاسی مستقل و احزاب مهم را کنار گذاشته اند و فقط عده ای را «مشغول» داشته اند و تمام امور به دست «ولایت فقیه» کت و شلوار پوش آنجا، جناب «بنیامین نتانیاهو» ست و تأکید می کند: گرچه نخست وزیر«هوشمند و با فراست ذاتی» است ولی به قول اصفهانی های خودمان «میرزا عبدالاضافه» است و او برپایه غلطی که براساس یک ائتلاف نامبارک برای دولت خود بالاجبار گذاشته نمی تواند یک ساختمان محکم و آبرومند و نو بسازد»

منوچهر امیدوار خوب می بیند و درست می نویسد که: «این خانه کلنگی است و باید ویران کرد ... و دولتی تازه به وجود آورد تا در شرایط دشوار حادثه ساز کنونی پاسخگوی نیازها و شرایط زمان باشد».

اما این حرف درست او داغ ما را هم تازه کرد و آن چه را که در مورد حکومت اسلامی می گوییم.

البته اسرائیل از یک ساختار دموکراسی برخوردار است و این « تغییر» باید در چارچوب دولت و مشارکت همه ی خبرگان آن کشور در دولت باشد در حالی که این تغییر در ایران به واسطه بافت استبدادی و حکومت اسلامی، تنها در «انحلال» و فروپاشی رژیم آن است وگرنه با حلوا حلوا کردن و ادای دموکراسی ـ از نوع احمدی نژاد / مشایی یا خامنه ای / تیمسار پاسدار جعفری ، وضع ایران سر و سامانی نمی گیر د که به قول معروف: نام فروردین نیارد گل به باغ / خانه روشن کی کند، نام چراغ!/.

 

«مخفی خوری» آخوندی علنی شد!

 

بی انصاف ها در متن بودجه سال 90 به طور رسمی 760 میلیارد تومان برای حوزه های مذهبی و طلاب بودجه گذاشته اند. این به غیر از «مال وقف است و نیازی به دعاگو دارد» و جدا از انواع «صدقه و نذر و نیاز» و سایر باج ریش و سبیلی است که طلاب و آیت الله ها و مدرسین حوزه ها دریافت می کنند و مستمری نهاد رهبری و «دست خوشی» است که همیشه «رهبر معظم» از کیسه خلیفه یعنی «درآمد نفت» می بخشد! و آن خوردن از توبره و آخوری می باشد که از جمله «فیوضات خفیه» به شمار می رود و به همین جهت آیت الله مرتضی مقتدایی مدیر حوزه های مذهبی (علمیه)! دستپاچه شده که : «چه مصلحتی بوده این بودجه از طرف خبرگزاری رسمی نظام بیان شود»؟ چون آخوند همیشه حرام خورده و دک و دهانش را پاک می کرد حرامی بالا می انداخته و دهانش را آب می کشیده وبه نماز ایستاده تا نه فقط سر «خلق خدا» که سر خود «خدا را هم» نعوذبالله کلاه بگذارد و به کژراهه بکشاند!

این بذل و بخشش «دولتی» از سوی احمدی نژاد به دنبال همان ریخت و پاشی است که به صورت «پول های پاکتی» در سفرهای شهرستانی توزیع می شود. می گفت طرف از برای طفلی به مکتب می رود ورنه پنداری که ملا از منار افتاد و مرد! در واقع زمینه سازی برای هپرو کردن مجلس آینده است با این که رییس فراکسیون روحانیون مجلس اسلامی ـ مثل «علیمردان خان» پسر بی ادب «عباسقلی خان» که مرتب دبه در می آورد و هرچه می دادند به او بخورد! می گفت کم است! به خبرگزاری جمهوری اسلامی گفته که این مبلغ 760 میلیارد تومان در مقابل حجم عظیم ثروت ملی که هدر می رود، بسیار اندک و ناچیز است»!

یادش به خیر «اشرف الدین الحسنی نسیم شمال» ـ  در واقع مدیر طنزنامه ای به این عنوان ـ بابت آن دورانی که درآمد دولت به صنار و سه شاهی هم نمی رسید ـ و نه درآمد 90 میلیارد  دلاری ( به رقم هر دلار 1200 تومان) که سر به خدا داد تومان بزند ـ او از چپو کردن در 70، 80 سال پیش مسئولان بود.

افسوس که عمر تو، چون کِشت تو، درو شد / دیدی که چطو شد؟ /.

خسبیدی و دیدی که چسان روز تو ، شو شد / دیدی که چطو شد؟ /.

کامت همگی سوخت، دهان زِپلی زِپو شد / دیدی که چطو شد؟ /.

آن مدرس مفتی بدل آمد به طویله / نه قال و نه قیله /.

تحت الحنک (بخشی از عمامه که باز کرده و روی گردن قرار می گیرد) افسار و قلمدان قشو شد/ دیدی که چطو شد؟ /. همه اش هپلی هپو شد / دیدی که چطو شد؟ /.

 

دوران نکبت اسلامی !

 

«آقایان» آخوندها ـ از امام راحل تا امام حاضر ـ درد اسلام داشتند و مشت و لگدی هم که این ور، و آن ور به طرف «طاغوت » و «استکبار» می پراندند برای شیره مالیدن سر خلایق «سه صلواتی» بود وگرنه امام و آیات عظام، حتی تا آنجا پیش رفتند که دیدیم «قی کردن چندین و چند ساله خودشان ـ که هیچ ـ حتی متفقین چپی، مجاهد، فدایی، ملی و مذهبی و روشنفکر جماعت را هم تناول کردند و زمانی خمینی و حالا خامنه ای و مصباح یزدی  و احمد خاتمی و جنتی هم می گویند ما برای اسلام انقلاب کردیم وگرنه، رفاه و اضافه حقوق و گردش و تفریح را که زمان شاه هم داشتید!؟ با این تأکید که «اسلام بایستی مقدم بر همه چیز باشد! (البته این بابت دعواهای جناحی است چون تبار احمدی نژادی، صحبت اسلام ایرانی و مکتب ایرانی را پیش کشیده اند).

معروف است وقتی ستارخان و باقرخان پس از فتح تهران در پارک اتابک اقامت داشتند، تلگرافی از نجف اشرف از طرف علما برایشان رسید که آن دو چون سوادی فارسی نداشتند دادند به یکی از محارم  خواند که در آن نوشته شده بود: حضور باهرالنور پشتیبانان و حامیان دین مبین اسلام و کافته المسلمین جنابان سردار ملی اسلام ستارخان و سالار ملی اسلام باقرخان ...

در همین موقع ستارخان نگذاشت بقیه تلگراف علمای نجف را بخوانند و روبه باقرخان کرد و به طعنه گفت: دلم به حال اسلام می سوزد که من پدرسوخته سردار آن باشم و توی فلان فلان شده سالارش!

 

Comments

  • maillot de foot
    Hello there I am so grateful I found your blog, I have bookmarked it and also added your RSS feeds, so when I have time I will be back to read a lot more, Please do keep up the excellent work. maillot de foot http://maillotdefootpascher.ethicalbase.com/

Leave a Comment

Archived_issue
مشترک شوید  $1.70 تک شماره 
sam ebrahimi