پیش از اینکه رضاشاه درایران اقدام به کشف حجاب کند. در همسایگی ما افغانستان پادشاهی بود به نام امان الله خان که اروپا را دیده و با پیشرفت های اروپائیا آشنا بود در کشور افغانستان اقدام به کشف حجاب کرد و آن را از خانواده خود و وابستگان به دربار آغاز نمود.
افغانها برای تصمیم گیری در امور مهم کشورشان مجلسی از سران اقوام و قبیله ها تشکیل می دهند که به آن «لویه جرگه» می گویند که تقریباً هم ردیف مجلس موسسان در ایران است و این مجلس در امور مهم کشوری تصمیم نهائی را می گرد و این مجلس تشکیل شد ولی با کشف حجاب مخالفت کرد! ولی شاه همچنان بر ان پافشاری کرد.
شخصی در آن کشور بود که به «بچه سقا» یی معروف بود. افغانستان قدیم همانند ایران قدیم یک شغل وجود داشت که به آن «سقا» یی می گفتند. در ایران بعد از آنکه در شهرها آب لوله کشی شد. کار کسب «سقا» هم از بین رفت.
من در دوران بچگی این «سقا» ها را دیده بودم. پوست گوسفند را در ناحیه دستها دوخته بودند و در گردن آن چوبی قرار داشت که در آن سوراخی بود و این سوراخ را هم با فرو بردن چوب گرد و نازک می بستند و در آن آب بود که حمل می کردند و در حرم امام رضا در مشهد من شاهد آن بودم که افراد نیکوکاری پول می دادند تا سقا آب داخل مشک را در یک منبع آب خالی کند و نیکوکار دیگری پول میداد تا قطعه بزرگ یخ در آن بیندازند تا مردمان تشنه از آب آن منبع... که سقاخانه نامیده می شد استفاده کنند.
همانطور که ذکر شد در افغانستان سقائی بود که پسر کوچکی داشت و به او می گفتند «بچه سقا» و هنگامیکه بزرگ شده بود و به سن سی تا چهل سالگی هم رسیده بود او را با همان نام «بچه سقا» می خواندند و هنگامیکه این بچه سقا زنان دربار را بد حجاب مشاهده کرد فریاد برآورد: که ناموس از دست رفت!و مسلمانی از دست رفت! مردم را به دور خود جمع کرد تا علیه شاه اقدام کنند. مردم گفتند ما اسلحه نداریم و نمی توانیم با ماموران حکومتی بجنگیم! بچه سقا روز بعد به میان مردم آمد و گفت دیشب یک مقام روحانی به خواب من آمد و نشانی محل مخفی بودن اسلحه را به من گفت و مردم به دنبال بچه سقا راهی تپه ای شدند و در زیر درختی ودر زیرزمین سلاح هائی را یافتند که این رویداد معجزه ای به سود مردم تعبییر شد در حالیکه سلاح ها به دستور لندن در آن محل دفن شده بود و نشانی آن را به بچه سقا داده بودند و این موضوع در بین مردم دهان به دهان گشت که در راه مبارزه با شاه افغانستان و دربار... معجزه ای رخ داده است و در زیر خاک اسلحه پیدا شده است!؟
مردمی که دور بچه سقا جمع شده و حالا صاحب تفنگ شده بودند، اعتراض کردند ما اگر کار و زندگی خود را رها کنیم و به دنبال تو به جنگ دربار برویم... چه کسی خرج زن و بچه ها را خواهد داد؟ روز بعد بچه سقا گفت بازهم من خواب نما شده ام و به سوئی راه افتاد و مردم به دنبال اورفتند و او در محل ویژه ای ایستاد و به زمین اشاره کرد و مردم زمین را کندند و کمی بعد کیسه های پول را یافتند و این را معجزه دیگری خواندند و با جیب پرپول و سلاح به دست به سوی دربار حمله کردند که امان الله خان و خانواده هزار کردند و به ایتالیا بردند و بچه سقا «شاه» شد!؟ ولی چون از اداره کشور بی خبر بود و تجربه ای نداشت بی نظمی کشور را فرا گرفت و گویا جوانی به نام نادر زمام امور افغانستان را به دست گرفت و نادرشاه نامیده شد و پس از او «ظاهرشاه» به پادشاهی رسید که این ظاهرشاه آخرین پادشاه افغانستان بود و پس از ا کودتا پس از کودتا انجام شد و منجر به ورود شوروی به افغانستان و بقیه ماجراها شد.
هنگامیکه رضاشاه در ایران مبادرت به کشف حجاب بانوان کرد، حتماً ماجرای کشف حجاب در افغانستان و توطئه لندن علیه امان الله خان را شنیده بود وبه قول معروف گوش به زنگ بود- تا شنید در مشهد در مسجد گوهرشاد آخوندی به نام «بهلول» به منبری می رود و طلبه ها جمع شده اند و صدای واسلاما! واناموسا! سر میدهند. به محض شنیدن این خبر در ساعات اولیه بعد از نیمه شب فرمانده ارتش خراسان را به تلگرافخانه مشهد احضار کرد و به او پیغام داد که «مادر فلان... پس تو در آنجا چکاره ای؟» همان شبانه به دنبال آخوندها گشتند ولی بهلول غیب شد و او را نیافتند.
بازهنگام غروب طلبه ها در مسجد جمع شدند که به آنها اطلاع داده شد کسی به منبر نخواهد رفت! ولی هنوز عده ای ماندند. تیراندازی هوائی شد هنوز عده ای باقی ماندند تا به روی آنان آتش گشوده شد و عده ای از طلبه ها کشته شدند و غائله خوابید و سالها بعد که خلخالی به همراه عده ای کلنگ به دست و پتک به دست به همراه چند «بولدوزر» به آرامگاه رضاشاه حمله کرد و مشغول خراب کردن آن شد..
خلخالی در پاسخ به خبرنگاران اشاره کرد که این شخص (یعنی رضاشاه) که طلبه ها را کشته است نباید در اینجا دفن شود.
(گفتنی است که بهلول پس از انقلاب اسلامی به دعوت روح اله خمینی به ایران آمد و پس از مدتی بازهم ناپدید شد).