فضای غریبی است. این روزها در میان ایرانیان، فرقی نمی کند ایرانیان پراکنده در گوشه و کنار و یا میان ایرانیان گرفتار آمده در حصارهای بلند رژیم در داخل کشور آنها که از غم نداری و فشار فقر در تنگنای شکننده و روحیه کُش بسر می برند، یا آنها که در ثروت و مکنت به نظر می رسد از غم جهان فارغند.
«سرنوشت وطن» فقیر و غنی نمی شناسد. چه خواهد شد؟ برای همگان یکسره دلهره، اضطراب و سرگردانی به وجود آورده است و همه هم حق هم دارند. «وطن» یعنی پوست و گوشت آدمی، وطن یعنی تمامی روح آدمی، وطن با «شیر مادر اندرون شود و با جان به در رود»
در چنین شرایطی است که هر روز از زادگاه ازلی و ابدی ما، خبرهای گوناگون می رسد. آتش سوزی های پی در پی در محل کار، در جنگل، در صنایع پتروشیمی و ......
در همین شرایطی است که در هر شهر ایران، فریادهائی زیر سقف آسمان طنین می اندازد:
- تشنه ایم..... تشنه ایم.... آب می خواهیم..... نان می خواهیم..... کار می خواهیم، امنیت می خواهیم، چهار دیواری اختیاری می خواهیم.
رژیم آشفته و پریشان، ترسان ولرزان، بهم ریخته از عواقب کار چهل ساله خود، هر حکمتی که می تواند به کاری ببندد؟! فقط خود رژیم است که می فهمد عروسک های بزک کرده خودش، دیگر جذابیتی برای مردم ندارند و مردم دریافته اند و میدانند داخل پارچه کهنه و پوسیده ای مشتی کاه ریخته اند. این عروسک ها که تا همین چندی قبل برای دریدن یکدیگر چنگ و دندان تیز می کردند، حالا در برابر خطری که لحظه به لحظه نزدیکتر می شود و پایان رژیم را احتملاً- عرض می کنم احتمالاً- رقم می زند، دست در دست هم گذاشته اند و ظاهراً می خواهند، قایق شکسته و گرفتار را از موج بلند حوادث در راه نجات دهنده اما چگونه؟
امریکا با همه گرفتاریهایی که در سطح جهان دارد، به نظر می رسد که بنا به سوابق تاریخی در سیاست خود به عمر حکومت سیاه اسلامی پایان دهد. یادتان باشد که امریکا کشوری است که بی حساب و کتاب عمل نمی کند- هر چند که در کار سیاست نمی توان قطعاً حساب و کتابی داشت، امام سابقه امریکا نشان میدهد که دشمنی ها وخصومت ها را از یاد نمی برد و به هنگام و به موقع حساب شده پاسخ می دهد. نمونه ها فراوان است.اما فقط کافی است به نمونه «صدام حسین» و دهن کجی هایش را به تحریم های آمریکا و به نمونه لیبی و گردن کشی قذافی را که وقتی مجبور شد بساط اتمی خود را جمع کند، جایش به انبار کردن شمش های طلا پرداخت تا به حساب خود به «دلار» آمریکا لطمه بزند فکر کنید و من امروز در این مقاله وسط تیرماه می توانم چنین ادعائی را مطرح کنم که در سالروز گروگان گیری دیپلمات های امریکا که 444 روز به طول انجامید، حکومت اسلامی با سرنوشت نهانی خود روبرو خواهد شد. هم اکنون بسیاری از کارشناسان اقتصادی و اساتید معتبرترین دانشگاه های اعلام می کنند که حکومت اسلامی از نظر اقتصادی، ورشسکته است و دیگر راه نجاتی برایش باقی نمانده است و میدانیم که در سیزدهم ماه آینده، تحریم های شدید علیه فروش نفت آغاز می شود.
طبق معمول، سرداران «پفکی» رژیم، سردارانی که فقط دوره های مقابله با مردم خود را دیده اند و احتمالاً بعضی از آنها تنها تجربه جنگی که دارند، مصاف با صدام حسین بود که در آن زمان هم مردم ایران ایستادند، حالا اعلام می کنند که اگر ما نتوانیم از اواسط مرداد ماه با تحریم های جدید نفت بفروشیم، اجازه نخواهیم داد یک قطره نفت از خلیج فارس عبور کند!
با این حرف ها و تهدیدها است که عرض کردم در فضای غریبی سرگردان هستم که می تواند هزار معنا داشته باشد که کمترین آن برخورد با عربستان سعودی است. یعنی جنگ دو همسایه با موشک هائی که انبار کرده اند عربستان از نظر تکنولوژی نظامی بر سپاه پاسداران برتری دارد و سپاه پاسداران از نظر نیروهای انسانی برتر از عربستان است.
اما مسئله میان دو کشور باقی نمی ماند، فراموش نکنیم که در جنگ عراق و ایران، اسرائیل چه سود مالی کلانی برد. «کتاب مزد خون» که یکی از برجسته ترین مامورین امنیتی اسرائیل نوشت و سرانجام هم مجبور شد از اسرائیل بگریزد و من یکی دوبار با او تلفنی صحبت کرده ام بخوانید تا دریابید که اسرائیل چه کمک های تسلیحاتی به حکومت اسلامی کرد و چه پولهای بزرگ و فراوان در برابر فروش اسلحه، حتی فشنگ معمولی به دست آورد! اینرا برای یادآوری می نویسم. وگرنه که امروز اسرائیل در کنار مردم ایران ایستاده است و از حق مردم ما در محافل بین المللی دفاع می کند. خاصه اینکه شیخ نصرالله رهبر حزب الله لبنان بی پرده اعلام می کند که هر گاه حکومت اسلامی بخواهد، نیروهای حزب الله لبنان می تواند وارد ایران شود تا مردم ایران را سرکوب کند! ما می دانیم که در توطئه شوم سال 57 هم این تفنگداران فلسطینی بودند که به ایران آمدند و به کشتار سربازان ایرانی که دستور داشتند حتی یک گلوله به مردم شلیک نکنند پرداختند تا ارتش ایران را بدنام سازند.
بدیهی است اگر این تهدید از سر ناچاری حکومت به حقیقت بپیوندد یعنی حزب الله برای کشتار مردم به ایران وارد شود، چه عکس العمل جهانی و چه عکس العملی از سوی مردم ایران که همین حالا هم می گویند مأمورین سرکوبگر ایرانی نباشند به وقوع خواهد پیوست.
تصور نکنید اتفاقی یا جنبش که در راه است، مانند جنبش سال 84 یعنی قضیه کروبی و موسوی. نه آن جنبش هم با کمک بیگانگان سرکوب شد، چون هنوز نمی دانستند که با حکومت اسلامی چه باید کند. کما اینکه «اوباما» رئیس جمهور قبلی آمریکا تصمیم گرفت با حکومت اسلامی کنار آید که آمد.
در چنین شرایطی داخلی،وضع آقای ترامپ در همین آمریکا هم پیچیده است. امریکا قوانین بسیار جدی و ترمزهای بازدارنده بسیار قوی دارد. یعنی مثل ایران و یا سایر کشورهای جهان سوم نیست که یک نفر دارای هم قدرت ها باشد. قانون اساسی امریکا، چندین و چند موارد مختلفی دارد که طبق آنها میتوان رئیس جمهور را از قدرت برکنار کرد، محاکمه کرد و حتی به زندان انداخت (روزی این قوانین را شرح خواهم داد) در حال حاضر جنگ پنهان و نهان میان اطرافیان ترامپ در داخل آمریکا از یکسو و میان کشورهای اروپایی از سوی دیگر ادامه دارد.
اداره «اف. بی. آی» رسماً رئیس جمهور را تهدید می کند و می نویسد شما 11 ماه است که در قدرت هستید اما «اف. بی. آی» از سال 1908 بر سر قدرت است و همه رموز و پیچ و خم ها را دهها بار رفته و آزموده و میداند چه می کند و چه باید کرد. در این گیر و دار کسی نمی داند که ایا سرنوشت ایران بعد از حکومت اسلامی روشن شده است و یا قصد دارند بدون تصمیم حکومت اسلامی را براندازند کسی نمیداند سرنوشتی چون عراق، افغانستان، لیبی انتظار مردم ایران را می کشد و یا نه! خاصه این که همین حالا، در خرمشهر، نیروهای ناشناخته سرکوبگر سوار بر اتومبیل های که روی آن مسلسل نصب شده، مردانی نقاب بر چهره زده- بی پروا به سوی مردم تیراندازی می کنند.
آنچه رشته تازه مختصر است. تکه سنگی است که از دامنه یک کوه بلند، یا به لیوان آبی است برداشته شده از یک اقیانوس زیرا پس از چهل سال می بینیم و متوجه هستیم که مبارزات مردم ایران چه در زمینه سیاسی و چه اخیراً در زمینه های اقتصادی فاقد یک مدیریت و ضابطه است. هیچ گروه مشخص قابل اعتماد مردم در میان نیست. از برکت وجود «اینترنت» هر روز چند نفری دور هم جمع می شوند که گروهی را اعلام می کنند، حتی در آمریکا یا کشورهای اروپائی به اصطلاح سمینار می گذارند و حرف های دل خود را بیان می کنند به عنوان راه نجات ایران، در حالیکه اگر مردم دارای ضابطه و مدیریت بودند، هفته گذشته هم نوشتم اولین سوالی را که مطرح می کردند این بود که « بودجه شما از کجا تأمین می شود؟! چگونه از کشوری به کشور دیگری می روید، هزینه این مسافرت ها، کرایه سالن ها و هتل ها را از کجا می آورید؟! و چرا به جای حمایت و تشویق مردم برای به هم پیوستن، بر زخم های کهنه اجتماع نمک و فلفل می پاشید و این زخم ها را به خونریزی تازه وارد می سازید؟! سابقه سیاسی شما چیست؟! تجارب اجتماعی و اقتصاد شما از کی و چه زمانی آغاز شده و یا از اوضاع در هم ریخته امروز می خواهید سوء استفاده کنید و در اصطلاح خودمانی «از آب گل آلود ماهی بگیرید»؟
قصدم اینست که بگویم سر نخ همه این ماجرا به پشت پرده مشکوکی وصل می شود! مگر می شود اتومبیل نمایندگان که بر چسب مجلس را داشته، یعنی می توانسته و می تواند بدون بازدید در پست بازرسی وارد محوطه مجلس شود، در تهران به سرقت رفته و پلیس هنوز نتوانسته حتی یکی از این اتومبیل ها را پیدا کند! و بعد رسماً و علناً می گوید اگر یکی از این 20 اتومبیل را پر از مواد منفجره کنند و وارد مجلس شود میدانید چه اتفاقی می افتد؟!
پلیسی که یک آدم معتاد و مفلوک را بابت چند گرم هروئین یا چند حب تریاک می گیرد چگونه از پیدا کردن اتومبیل های نمایندگان مجلس آنهم با برچسب دولتی مجلس عاجز است؟!
هزار سخن باقی است که نمی توان همه را گفت. اما بدانید که از آبانماه وارد ماجراهائی خواهیم شد که حالا باور کردنش مشکل!