جعل خبرهای دروغین از ترفندهای مطبوعاتی روزنامه نگاران امریکایی است و در سالهای پیش نیز سابقه داشته است.
چرا ترامپ برای «بهترین خبر جعلی» جوایزی در نظر گرفت؟!
جعل خبر در امریکا!
جعل خبرهای دروغین، گویی از هنر روزنامه نگاران امریکایی است!؟
اخبار، بنا به روایت معروف «پیش نویس» وقایع تاریخی است. این پیش نویس اما، بعضی اوقات کاملاً ابتدائی و ناپخته است.
یکی از ترفندهای پرزیدنت ترامپ، بی اعتبار شناختن بسیاری از اخبار است که وی از آن به عنوان (اخبار جعلی) یاد می کند. در اواخر ژانویه امسال، رئیس جمهور جوایزی برای بهترین خبر مجهول در نظر گرفت و نمونه ای از خبر های منتشره در مطبوعات و رسانه های همگانی در مورد گزارشهای نادرست و اشتباهات مربوط به کابینه خود را در زمره برندگان این جوایز شناخت.
از جمله «برندگان جوایز ترامپ» کانال تلویزیونی «سی اند ان»، روزنامه نیویورک تایمز و چند رسانه قدیمی دیگر بودند- در این نوشتار، نمونه هایی از اخبار دروغین و غیر واقعی را که در تاریخ معاصر امریکا جنجال برانگیخته است به نظر خوانندگان می رسانیم.
1- مبارزه برای لوس آنجلس!
در 25 فوریه 1942، روزنامه لوس آنجلس خبر از حمله بمب افکن های ژاپنی به لوس آنجلس داد. به موجب این گزارش: «هواپیماهای ارتش بیگانه صبح امروز سکوت آسمان روشن لوس آنجلس را با غرش رعدآسای خود شکست و برای نخستین بار، آتشبارهای هوائی امریکا به حرکت درآمد و رنگین کمانی از نور و صدا در فضا طنین انداز شد»، در این خبر، همچنان آمده بود که یکی از هواپیماهای مهاجم در حوالی خیابان 185 و ورمونت مورد اصابت آتشبارهای هوائی قرار گرفت و سقوط کرد.
تنها اشکال این خبر در آن بود که حقیقت نداشت!
البته ضدهوائی امریکا به آسمان شلیک کرده بود ولی هدف آن هواپیماهای ژاپنی نبود. به فاصله اندکی وزیر نیروی دریائی اعتراف کرد که اساساً دفاع ضدهوائی در کار نبوده است. سالها بعد در 1992، روزنامه لوس آنجلس تایمز طی مقاله ای اذعان کرد که این خبر اساساً واهی بوده است و حمله هوائی دشمن در کارنبوده است.
روز بعد از انتشار خبر، روزنامه لوس آنجلس طی سر مقاله ای، گناه این اشتباه را به گردن ارتش امریکا گذاشت که چنان خبری را منتشر کرده بود.
البته انتشار این خبر چندان هم بی دلیل نبود. در آن زمان، ژاپنی های مقیم امریکا بر طبق برنامه خاصی قرار بود که جمع آوری شده و به نقطه خاصی فرستاده شوند. حتی گروهی از آنها هم در شب قبل از واقعه دستگیر شده بودند. اتهام اینان، ارتباط با هواپیماهای نظامی مهاجم بود. در آن زمان روزنامه لوس آنجلس تایمز اعلام داشته بود که حمله هواپیماهای نظامی ژاپنی امنیت ملی امریکا را به خطر انداخته است.
هفتاد و پنج سال بعد این روزنامه طی سرمقاله ای از گزارش نادرست خود پوزش خواست و آن را «شرم آور» و «نژاد پرستانه» خواند.
2- دنیای «جیمی»!
روز 28 سپتامبر 1980، گزارشگر روزنامه «واشنگتن پست» ژانت کوک، مقاله ای تحت عنوان (دنیای جیمی) در مورد زندگی یک کودک هشت ساله معتاد به نام جیمی منتشر کرد که بنا به نوشته ایشان، در پایتخت امریکا زندگی می کرد. گزارش اشاره مفصلی داشت به معضل اعتیاد در امریکا. پیش از آنکه روزنامه به دکه روزنامه فروشی ها و منازل خوانندگان برسد، تلفن های روزنامه یکباره به صدا درآمد. صدای اعتراض خوانندگان بلند بود که مطلب، نژادپرستانه و مجرمانه است. زیرا حیات خصوصی یک کودک را در معرض دید همگان قرار داده بود. معترضان یک صدا می گفتند «پس تکلیف حریم زندگی خصوصی جیمی چه می شود؟».
اداره پلیس واشنگتن برای یافتن جیمی بسیج شد و شهردار وقت، (ماریون بری) نیز خواستار یافتن این کودک گردید. با وجود تمام کوشش ها، جیمی یافت نشد. سردبیران روزنامه به نویسنده مقاله اجازه داده بودند که نام خانوادگی جیمی را مخفی نگاه دارد- برای پیدا کردن جیمی جایزه تعیین شد. این ماجرا چنان مورد توجه واقع شد که نویسنده آن «ژانت کوک» برنده جایزه ادبی پولیتزر گردید!
پس از بردن جایزه پولیتزر، سردبیر روزنامه (تولید و بلید) که کوک پیشتر در آن مقاله می نوشت، متوجه شد که در شرح حالی که این خانم به کمیته اهدای جایزه پولیتزر داده است، اطلاعات نادرستی وجود دارد. سردبیر روزنامه واشنگتن پست وقتی متوجه این موضوع شد به تحقیق پرداخت و سرانجام پس از پرس و جوی بسیار، خانم کوک اعتراف کرد که کودکی به نام جیمی اساساً وجود خارجی نداشته است و تمام داستان، مخلوق ذهن وی بوده است. ایشان هم چنین حاضر شد که جایزه خود را باز پس دهد.
سرانجام جایزه پولیتزر را از خانم کوک پس گرفتند و روزنامه واشنگتن پست، با شرمساری بسیار طی یک گزارش در چهارده هزار کلمه، اعلام کرد که سردبیران این روزنامه معتبر با شهرت جهانی، فریب خیال پردازی این نویسنده جوان را خورده بودند.
معاون مدیر داخلی «واشنگتن پست» آقای (باب وود وارد) طی مقاله ای در این باره چنین نوشت، «ژانت یک گزارش استثنائی تهیه کرده بود. باید اذعان کرد که هم این نویسنده جوان و هم گزارشی که تهیه کرده بود بی نهایت تکان دهنده بود و امکان نداشت کسی در درستی آن تردید کند.
ایشان یک ساعت وقت صرف می کرد و یک داستان زیبا ارائه میداد. گزارش وی چنان دقیق و حساب شده بود که هرگز شک مرا برنیانگیخت. در این مورد شخصاً خود را مقصر می دانم که در درستی مقاله تردید نکردم.»
3- انسانهای سوسمار نما!
این هم یکی دیگر از ماجراهای باور نکردنی و حیرت آور در تاریخچه اخبار دروغین است. در سال 1934، از گزارشگر روزنامه لوس آنجلس تایمز «جین باسکت» مطلبی در صفحه اول چاپ شده بود تحت عنوان «انسانهائی به هئیت سوسمار در سردابه های زیر زمینی پیدا شده اند!»
در این گزارش آمده بود که «شهر لوس آنجلس» با تمام تنش ها و هیاهوی یک شهر بزرگ، بر روی سردابه های قدیمی بنا شده است که مملو از گنجینه پایان ناپذیر و بی شماری از طلا و جواهر و مدفن انسانهائی است به شکل و قواره سوسمار بوده اند و از لحاظ هوشمندی بسی از انسانهای مدرن امروز، پیشرفته تر به شمار می آمدند!»
این گزارش بر اساس نظر یک مهندس زمین شناس بود که ادعا می کرد از یک گورستان پنج هزار ساله قدیمی در لایه های زیرزمینی لوس آنجلس تصاویری برداشته است.
این لایه ها، مدفن انسانهای سوسمار نمائی بوده است که در میان لوحه های طلائی و در زیر داون تاون لوس انجلس زندگی و در میان راهروهای زیر زمینی تردد می کرده اند. «لوس آنجلس تایمز» هم چنین نقشه ای از این تونلهای مخفی را نیز به چاپ رسانده بود که به مخازن و گنجینه های طلا ختم می شد. مقاله به یک تصویر نقاشی شده از سوسمارهائی که به لباس های انسانی ملبس بودند نیز مزین شده بود!
هر چند این گزارش بعدها، در سال 2011 الهام بخش یک فیلم سینمائی به نام «انسان- سوسمارهای زیرزمینی» شد، مهذا هرگز نشانه و اثری از چنان مردگانی به دست نیامد و در نتیجه، انتشار این گزارش چونان لکه تاریکی در کارنامه روزنامه لوس آنجلس تایمز باقی ماند.
4- مردی برای همه فصول!
بر طبق روایات، در روز نخست سال نوی 1950، یک موجود خیالی به نام «ویکتور فریزبی» توسط یکی از نویسندگان روزنامه لوس آنجلس اگزامینر آفریده شد. این نویسنده که «موری گاد چاک» نام داشت ظاهراً از گفتگو و مصاحبه با شرکت کنندگان در مراسم روز بازدید (جشن گل) که همه ساله در روز نخست سال در لوس آنجلس برگزار می شود به ستوه آمده بود و در نتیجه، این موجود فرضی را آفریده و او را در صفحه اول روزنامه ها قرار داد.
ویکتور فریزبی به عنوان مردی معرفی شد که تمام شهر را به خوبی می شناخت و در هر زمینه ای، نظرات بدیعی ابراز می کرد.
با آنکه خالق ویکتور، یعنی موری گاد چاک چند ماه پس از خلق او درگذشت، ویکتور توسط سایر روزنامه نگاران در صفحات مطبوعات به حیات خود ادامه داد.
در سال بعد، دوباره ویکتور در مراسم جشن گل حضور یافت و گزارشی از آن به چاپ رساند! در آنجا او به عنوان یکی از اهالی «بیکرز فیلد» معرفی شد. در سال بعد او یک متصدی کفن و دفن در شهر مینیاپولیس بود و در نوبت بعد، به عنوان یکی از داوران جشن گل در کنار فرماندار وقت کالیفرنیا، «گودوین نایت» قرار گرفت! چندی بعد از او به عنوان دندانپزشکی در مری لند یاد شد و سپس فرماندهی در ارتش استرالیا شد. سرانجام کار به جائی رسید که روزنامه ها خبر فوت او را در سن 58 سالگی منتشر کردند و سردبیر روزنامه به خبرنگاران اخطار کرد که هر کس از آن پس نام ویکتور فریزبی را ببرد، فوراً اخراج خواهد شد.
چنانکه ملاحظه می شود، نویسندگان و روزنامه نگاران هر از گاهی ذهن خلاق خود را برای جعل مطالب غیر واقعی ارائه گزارشهای نادرست به کار می برند. این موضوع همواره در تاریخ روزنامه نگاری وجود داشته است و قطعاً در آینده نیز دیده خواهد شد.
از اینرو، وقتی آقای ترامپ از اخبار دروغین سخن می گوید، هر چند می خواهد به نفع خود سود برد، معهذا این سخن مسبوق به سابقه ای است که می تواند بعضاً موید صحت آن باشد.