آخوند بی سواد و تفاله، پول کشور را به تاپاله تبدیل کرده است!
دلار که تا پیش از انقلاب 72 ریال ارزش داشت با گذشتن از مرز 6 هزار تومن به عنوان شکست ناپذیری تبدیل می شود که گوریل جمهوری اسلامی را مچاله خواهد کرد!
در چهل سال در روزگار سیاه آخوندی، هر یک سال بر مردم ایران به درازای ده سال و در جمع 40 سال گذشته است.
از چهل سال پیش، گوریلی وحشی بنام «روح الله خمینی» در پشت رُخ پوش روحانیت و ریش سپیدی و نرم گویی و حقه بازی توانست از برخی ناهنجاریهای اجتماعی بنادرست سود ببرد، و نابکارانه بر تخت فرمانروایی نَحس خود به نام «جمهوری اسلامی!» بنشیند و بی درنگ «نقاب دورویی، نرمدلی و مردمگیری» را از چهره ی نابکار خویش بدور اندازد، تا امروز که چهل سال از آغاز این ماجرا گذشته است و فشار فقر و نداری و جهالت «هواداران» آن آخوند، روز و روزگار ما را سیاه و سیاهتر کرده و هر یک سال بر مردم مستأصل ایران به درازای ده سال (جمعاً چهارسد سال!) گذشته است، پیوسته و پیوسته گواه پدید آمدن ناهنجاریهای درد آورده و کشنده ای هستیم که پی در پی به روزگار مردم، وارد کرده اند، مانند:
اعدام های ددمنشانه و بی رویه از مردم بی پناه و حتا کودکان زیر 18 سال، در سراسر مدت زیر فرمانروایی آنها (بطوریکه چندی پیش بموجب آماری که سازمان عفو بین الملل گردآوری و منتشر کرده است) از مجموع یکهزار اعدامی که در جهان در درازای سال 2017 میلادی در سراسر گیتی انجام شده، شماره 507 اعدام (یعنی پیش از پنجاه درسد) در کشور ایران بوده است. که 21 مورد آن، در ملاء عام در جلوی چشم زنان، کودکان، پیران و سالخوردگان انجام شده، از این گذشته دست کم چهارتن از اعدام شدگان، در سال 2017 کسانی بوده اند که به هنگام وقوع جرم از سوی آنان، سنشان کمتر از 18 سال بوده است و این آمار، تنها مربوط به سال 2017 است جمهوری آخوندی از ترس مردم و جنبش های آنها کوشیده است که از شمار اعدام هایش بکاهد و برخی از آنها راه، خودکشی!! اعلام کند وگرنه در سالهای پیش کشور ما، با توجه به جمعیتش ، بالاترین رقم اعدام ها را حکومت اسلامی، در سراسر جهان داشته است.
اما اعدام های بی رویه با همه ی چندش آوری و اعتراض های مردم نتوانسته است ریشه ی این رژیم پوسیده را بلرزاند. دومین حریف که می بایست ریشه کن آخوندهای بی عرضه باشد، وضع بد اقتصادی مردم ناشی از هدر دادن پول فروش نفت است که به دستور سران رژیم بویژه خامنه ای صرف جنگ در سوریه، و کمک به بشار اسد و همچنین صرف هزینه جنگ یمن، و رودرویی نیابتی با عربستان و کمک های میلیونی به حزب الله لبنان و بازسازی آن کشور!! و همچنین فلستینی ها است و دیگر چیزی از درآمد این سرمایه ملی، برای جیب تهی ایرانیان بر جای نمی ماند و مردم روزبروز فقیرتر و مستمند تر می شوند ولی می بینیم که این ناهنجاری نیز گوریل بی آبروی رژیم را هنوز از پای درنیاورده است!
ناهنجاری دیگر: مسئله «سوء مدیریت» و ندانم کاریها و دزدی هایی است که در همه زمینه ها، مانند: شیوه ی گسترش کشاورزی، شیوه افزودن بر پهنه ی فضای سبز، و درختکاری و .... و... را ندارند. و روزبروز هوای سرزمین ما غبارآلودتر، خفه تر، کثیف تر، از روز پیش شده و خواهد شد.
دریاچه های بزرگ کشور خشکیده اند و اگر گهگاه باران بیاید نبودن زمین های سبز و گیاهان خودروی سیل گیر، و جنگل زارها، سبب شسته شدن زمین ها و ایجاد و سیلاب های وحشتناک و، ویرانی بیشتر خانه ها، و اندک زمین های زراعتی برزگران است.
با اینحال این ناهنجاری نیز وقاحت ملاهای سمج را از میان نبرد و گستاخانه به ریش ملت خشمگین ایران نیشخند می زنند. ناهنجاری بعدی، دزدی از جیب ملت مستمند ایران، با فریب پرداخت 12 درسد بهره، به پس اندازهای آنها است که مردم ساده اندیش ناگزیر شدند اندک پس انداز خود را، چون دیگ و سه پایه و فرش و غیره را بفروشند و به امید بهره ای بیشتر- که آخوندها آن را تاکنون حرام می دانستند!!- در بانکهای از پیش برنامه ریزی شده! و موسسات قلابی از پیش ساخته شده ی جمهوری آخوندی بسپارند. غافل از اینکه هنگامی که ملت پول خود را می خواهد، نه تنها پاسخ به درخواست آنها نمی دهند، نه تنها بهره ای به آنها نمی پردازند. که اصل پول ایشان را نیز پس نمی دهند!!
و آنگاه که مردم حق مسلم خود را می خواهند، با ضربه های چماق و زنجیر و کتک و حتا تیراندازی روبرو می شوند. ولی می بینیم با این آبروریزی ملای بی آبرو و این گروه دوروی شرم آور، بازهم سخت به تخت فرمانروایی چسبیده اند و گوریل مست و بی شرم و حیای رژیم، با همه ی تزلزلی که در دستگاهش پیدا شده از رو نمی رود و بر سر کار است.
از این نمونه ها فراوان است و یادآوری از یکایک آنها چندمن برگ دیگر از این نوشته را در بر می گیرد.
ولی با همه ی این بی آبرویی ها، و فضاحت های شرم آور که سراپای دستگاه آخوندی را فراگرفته و اجتماع ایران را تا مرز سقوط و اغتشاش سراسری و قحطی کالا کاملا نزدیک کرده است، باز هم آن مردک بی حیا و باصطلاح رهبر! در برابر دوربین رادیو تلویزیون دولتی نمایان می شود و می گوید:
«ملت ایران مُصَممانه پشت سر انقلاب ایستاده است! زیرا انقلاب به او همه چیز، داده است!! و به این ملت، سربلندی و آبرو بخشیده است!!
چقدر یک فرد باید پررو، بی آبرو، گستاخ و دور از شرم باشد که چنین بی پروا در برابر هشتاد میلیون تن که اکثریت قریب به اتفاق شان به خون او تشنه اند بنشیند و چنین ترهاتی را بهم ببافند و حتا از آگاهان اقتصادی و سیاسی جهان نیز شرم نکند.
ولی در همین آسمان سیاه و تیره ی ناامیدی، ناگهان اخگری می درخشد که این اخگر ناشناخته نیست، بلکه از روزی که این رژیم بر سر کار آمد- یعنی از همان بهمن ماه سال 1357 روزبروز و ماه به ماه، و سال به سال بیشتر، روشن و روشن تر، واضح و واضح تر، احساس می شود. که بدید آگاهان جهان (که این رژیم اندک آگاهی از وزن و روش مالی جهانی ندارد) بر آن هستند که: این «اخگر» اندک اندک تبدیل به غول نیرومندی می شود و بزرگترین دشمن جمهوری آخوندی خواهد شد!
اگر به یاد داشته باشید (که بی گمان بخوبی به یاد دارید) زمانی که گامهای پلید خمینی به ایران رسید دلار آمریکا، «هفتاد و یک» یا هفتاد و دو ریال ایران بود. این نرخ رسمی ارزش دلار، در برابر ریال ما بود. چه در مُراودت بازرگانی (که کمتر هم بود!) و چه در مسافرت های شخصی و خرید و فروش ها، این ارز که تا آغاز انقلاب، سالها و سالها، ثابت مانده بود، ولی با آمدن آخوندها و افتضاحات مالی و اجتماعی آنها روزبروز تغییر بها داد و بالا و بالاتر رفت، تا جایی که هنگامی که نویسنده ی این نوشته در چهار سال پس از فتنه می خواست از ایران بگریزد، ناگزیر شد هر دلار را 156 تومان (1560 ریال) بخرد.
ولی این تازه آغاز کار بود و سقوط آزاد ریال دنبال شد و دنبال شد و به دوهزار تومان و سه هزار تومان و چهارهزار تومان در برابر هر یک دلار رسید و از آن نیز گذشت و در ماههای پایانی سال 1396 به مرز پنجهزار تومان در برابر هر یک دلار!! رسید.
آیا می دانید. یعنی چه؟! یعنی آخوند تفاله، پول کشور را به «تاپاله!» تبدیل کرده است.
روزی پسرم به من گفت: پدر! آیا مردم ایران مفهوم دلار پنجهزار تومانی را می دانند؟! گفتم روشن است که می دانند!
گفت: همینطور بسادگی مگو که «روشن است می دانند!» مفهوم آن است که آمریکائیان که اینهمه برای پول ارزش قائلند. اگر یک سِنت (یکسَدُم دلار) بر روی زمین افتاده باشد، زورشان می آید خم شوند و آن را بردارند. ما هم اگر یک سنت، را روی زمین ببینیم، سخت مان است که خم شویم و آنرا برداریم ولی همین یک سنت (امروز 500 ریال یا پنجاه تومان ایران است!!) آیا این ورشکستگی نیست؟!
گفتم: درست می گویی، ولی آخوند که از رو نمی رود و باز هم خامنه ای با پررویی ویژه ی ملایی می گوید: «انقلاب به ملت ایران آبرو داده»!!
گفت: آدم بی آبرو هر چه بگوید. نمی تواند از ژرفای حقیقت بکاهد. ژرفای ورشکستگی دارد فریاد می زند، عظمت قدرت «پهلوان دلار» را همه ی دنیا درک کرده اند.
دلاری که هم اکنون دارد مَرز 6000 هزار تومان را می گذراند. بیدرنگ تبدیل به غولی شکست ناپذیر می شود که گوریل بی آبرو و بیرحم جمهوری اسلامی را مانند برگ کاغذی، مچاله می کند و از رینگ ایران، بیرون می اندازد. ملاها از جهش ارزش ارزهای جهانی (یورو، پوند و دلار) غافلند زیرا عقلشان به آن سطح نمی رسد که این سقوط ریال، چه برسرشان و چه بروزشان خواهد آورد و چگونه له شان خواهد کرد.
آنگونه که دولت و دستگاههای مالی و بانک مرکزی نگران شده و با همه ی پررویی و با درآمد نفت (که خرج مردم نمی شود) با شرمندگی اعلام می کنند که به مرز ورشکستگی نزدیک شده ایم!
آنگاه است که غول دلار، گوریل احمق جمهوری اسلامی را از رینگ فرمانروایی به بیرون پرتاب می کند.
گفتم: امیدوارم!
پسرم گفت: مطمئن باش، باید حساب دان باشی، تا پی ببری این بار ملاها در جاده ای پای نهاده اند که پایانش سرنگونی مطلق آنها است.