عذرخواهی

by شهرام همایون

انقلاب در ایران با شایعه آغاز شد. شایعات گوناگون درباره ی اشخاص و سردمداران رژیم و صاحبان مشاغل و صنایع و مدیران اقتصادی کشور. این شایعات اتفاقاً بیشتر پیرامون شخصیت هایی بود که از هیچ آغاز کرده بودند و به دلیل شرایط خاصی توانسته بودند استعداد خود را دستمایه پیشرفت قرار داده و در حقیقت به جایی برسند.

به عنوان مثال در بخش صنایع، گفته می شد که خانواده خیامی از هیچ در مشهد آغاز کردند و توانستند در مدت کوتاهی، کارخانجات ایران ناسیونال را پایه گذاری کرده و اولین صنعت اتومبیل سازی را در منطقه، پایه گذاری کنند.

خیامی ها ، پس از انقلاب، کارخانه اشان مصادره شد و خود به هجرتی ناخواسته تن دادند. اما بر اساس همان صداقت و درستی، و استعداد و پشتکار در خارج از کشور بخشی از توانمندی های از دست رفته را به دست آوردند و اولین کاری که کردند یکبار دیگر به ساخت مدرسه  و تأسیسات عام المنفعه در ایران اقدام کردند.

دیگر سرمایه داران هم، سرنوشتی تقریباً چون خیامی ها داشتند «هژبر یزدانی» از آن همه که داشت ـ چیز دندان گیری را نخواست یا چون نتوانست با خود به خارج بیاورد و بسیاری از دست آوردهایش را همانجا گذاشت و از کشور خارج شد و تا آخرین لحظه حیات، دمی از یاد ایران فارغ نبود، خانواده  رضایی که به سناتوری و مالکیت بانک هم رسیدند، سرنوشتی مشابه داشتند.

از میان شخصیت های دولتی آنها که ماندند و اعدام شدند معلوم شد که چیز دندان گیری هم نداشته اند و آنچه را هم که داشتند نصیب انقلابیون شد . «خوش کیش» که بیش از پانزده سال مدیرکل بانک ملی بود. ثروتی از خود به جای نگذاشت و «ولیان» استاندار پرهیاهوی خراسان، در نهایت تنگدستی در خارج از کشور جان به جان آفرین تسلیم کرد.

«هویدا» که سیزده سال نخست وزیر بود تنها یک خانه از خود به جای گذاشت و «آموزگار» نیز شد یک چهره ی معمولی در انزوا ... «باهری» معاون وزارت دربار و وزیر دادگستری پس از سقوط از قدرت ، زندگی اش از سوی فرزندان وی تأمین می شد، کسی از «شریف امامی» فراماسون، خبری درخور نداشت و ندارد.  رئیس دیوان عالی کشور در نهایت تنگدستی در یک قایق جان سپرد و صدها وزیر و وکیل آن دوره حتی در معاش روزانه ی خود دچار اشکال بوده اند.

شایعه زیاد بود. اما گذشت . سی سال از آن روزگار، نشانگر این واقعیت است که ایران نوین بیشتر از سوی مردان پاک ساخته شد تا دزدها. یک روز ـ کی باید از این نام ها دفاع کند و ادعای شرف؟

 به زندگی دکتر منوچهر گنجی ، وزیر آموزش و پرورش و علوم و آموزش عالی نگاه کنید در آپارتمان ساده و در کنار دخترش در لس آنجلس زندگی می کند و داریوش همایون ... بهتر است در مورد این یکی حرفی نزنم.

ما به این نام ها بدهکار هستیم وقتی می بینیم که در این سال ها دزدها چه بر سر مملکت ما آورده اند. نگاه کنید به همین به اصطلاح اختلاس 3 هزار میلیارد تومانی ، رئیس بانک اشان، خیلی راحت، از کشور فرار می کند و در خانه 3 میلیون دلاری در تورنتو ساکن می شود. برای پسرش 8 آژانس هواپیمایی می خرد و هیچ کس رژیم را مقصر نمی شناسد.  رژیمی که طی این سال ها ، صدها و هزاران دزد تربیت کرده که همه چیز مملکت را حتی خاکش را به سرقت برده اند.

 ما به تک تک آنها که ایران را در سال های پهلوی ساخته اند ـ جز شاید یکی دو مورد ـ بدهکاریم و یک روز باید از زیر دین اشان بیرون بیائیم. صدها و هزاران امیر ارتش ، که در معاملات نظامی دست داشته اند چه بسیار که کمیسیون های رایج هم به حساب دولت واریز کرده اند و در طول آن سال ها نخست وزیرانی ـ چون مصدق داشته ایم که حتی از صندوق دولت حقوق هم نگرفته اند و حتی به فرزندانشان نیز حق استفاده از اتومبیل دولتی را هم ندادند و آن وقت آقای رئیس جمهوری اسلامی در سفر نیویورک مادر عروس و اعضاء فامیل را به هزینه مردم بدبخت به نیویورک می آورد و در اتاق های شبی دوهزار دلار سکنی می دهد.

باید یک روز به این حساب ها رسیدگی کرد. نه فقط به حساب های امروز . به حساب های دیروز، به حساب مردان و زنان پاکی که بی گناه اعدام اشان کردند. اموال اشان مصادره شد  و نامشان را به زشتی می برند، یک عذرخواهی بزرگ به تاریخ بدهکاریم.  

 

Comments

Leave a Comment

Archived_issue
مشترک شوید  $1.70 تک شماره 
Library