مبتکر «بحث شیرین لواط»

by دکتر ناصر انقطاع

جمهوری اسلامی، در این چهل سال، هزاران زیان تلخ برای ملت ایران داشته، ولی یک نکته شیرین!! بنام «بحث شیرین لواط» را در میان آنهمه تلخی ها را، نبایستی فراموش کنیم!!

* در سی و نه سال فرمانروایی نحس آخوند، پیش از دویست بار. بسیاری از بی گناهان را به جرم ارتکاب «لواط» و بچه بازی به حبس های دراز مدت و حتی اعدام محکوم کرده اند.

 

* چرا با وجود تأکید صریح اسلام به جنایت بچه بازی (لواط) وبا وجود دلایل کافی «سعید توسی» قرآن خوان «بیت رهبری» از مجازات معاف شد؟!

 

هم میهنان! خواننده هوشیار و فرهیخته! بی گمان همگان بخوبی از رفتارهای دشمنانه و مردم کش و ملت آزار جمهوری ملایان- در این سی و نه سال- آگاهی دارید. نه تنها آگاهی دارید، دارید بلکه همه، حتا کم سوادان به ژرفای نابخردی آنها و میزان سرکشی شان از قانون های شناخته شده ی ملی، جهانی و انسانی آگاهید و می دانید که هر اقدام آنها، چه در زمینه دزدی ها، چه در زمینه برداشتهای غیر قانونی و اختلاس های میلیاردی (دلاری و تومانی) چه در زمینه حسابهای سرسام آور بانکی در کشورهای بیگانه، از خامنه ای و خانواده او گرفته تا بسیاری از دست اندرکاران رده های بالا، تا خویشان آنها، چه در شهرداری و چه در استانها، و ادارات کلی و بانکها و... و .... همه را بخوبی خبر دارید.

از فقر همگانی، از بیکاری، ازبیش از یک میلیون نونهال محروم از آموزش ابتدایی، از ولخرجی های دستاربندان برای گور خمینی ملعون و خشت های زرین برای گور مدفون های نجف و کربلا، از ازدیاد امامزاده های بی هویت و.... و.... باز هم بخوبی آگاهید. گذشته از انچه که بیاد من مانده بود و گفتم. دها و دها مورد دیگر را بیفزائید و نیک ببینید که همه و همه این ها مانند شرنگ تلخی بود، که در کام ملت ایران، در این دوران سی و نه سال ریخته شده- ولی جالب تر از همه، آن بود که در آغاز انقلاب یکی از سردمداران آدم کش رژیم عمامه به نام حضرت آیت الله، محمدی گیلانی پدری که دو فرزند جوان خود را- به گناه هموندی در سازمان مجاهدین خلق، محکوم به اعدام کرد، و جلوی جوخه اعدام فرستاد، در برنامه ای که در رادیو و تلویزون در آغاز داشت مژده می داد که در بخش هایی آینده این زنجیره گفتار خود، درباره «به یک بحث شیرین!! هم می پردازم!×

بی گمان با حضرت محمدی گیلانی بیشتر از اینها آشنا هستید و اگر زمان دست داد، بیش از آنچه را می دانید در شماره های آینده هفته نامه فردوسی، با شما در میان خواهم گذارد.

این آیت الله در رشته گفتارهایی که پخش می کرد. با توجه به گفتارهای مستند! به فتواهای ملاهای بی سوادتر از خود، و احادیث ساختگی آخوندهای پیشین، مژده داد که هفته بعد، درباره در بحث «شیرین لواط!!» سخن خواهد گفت!!

در هفته بعد، او چنان از این روش چندش آور سخن گفت که گویی می خواهد درباره ی یکی از رویاهای شیرین زمان نوجوانی خویش سخن بگوید!

و هنگامی که در یکی- دو هفته ای که در این باره حرف می زد چندین بار آب دهان خود را فرو می داد و چنان درباره ی ریزه کاری های لواط را بررسی کرد و چنان بی پروا در این زمینه وقاحت و پررویی، بکار برد که آدمی می اندیشید جناب ایشان خود، چندین و چندبار، مزه ی این کار زشت را چشیده و به همین انگیزه نام آن را «بحث شیرین لواط!!» گذارده است!

روشن نیست در مکتب خانه های طلبگی در حوزه های علمیه قم، چگونه در این باره آزمایش عملی در مورد آنها روا شده، که ضمن بدگویی از آن، از «لواط» بعنوان «بحث شیرین!» نام می برد؟ و داستان «بشکه های سوراخ دار» را در حوزه های قم به یادشان می آورند.

بررسی این مطلب که سرشار از پررویی و پیشینه و شرم آور آخوندی است، تازگی ندارد، و تقریباً همه ی مردم از زن و مرد، پیر و جوان در مورد پررویی و دریدگی و پیشینه شرم آور آنها، داستانها و نوشته های فراوانی، بیاد دارند.

و از آن میان می گویند:

مردی می خواست به پسرش نوازندگی (بگفته های قدیمی ها) مطربی! بیاموزد. و او را نزد استادی برد استاد گفت: اگر او را یک روز نزد نوازنده های دوره گرد (که لوطی نامیده می شوند) بفرستید، تا او با مردم روبرو شود، و ترسش از شنونده های فراوان بریزد، بد نیست!

مرد، پسرش را به یک گروه از لوطیان دوره گرد سپرد، و دو سه روز گذشت. زیرا آنمرد به یک سفر کوتاه رفته بود. پس از گذشت دوسه روز برگشت و بی درنگ پسرش را نزد استاد موسیقی برد. و به استاد گفت: می بخشید، سفرم دو سه روز به درازا کشید، و دو سه روز این پسر بیشتر نزد لوطیان بود.

استاد گفت: من شرمنده ام، این بچه دیگر فایده ندارد، بهتر است برود و در حوزه طلبگی آخوند بشود! چون دیگر خیلی رویش باز و دریده شده است!!

این داستانی است که بخوبی سرشت و شیوه ی روانی و بی آبرویی و وقاحت آخوند را نشان می دهد با این همه، در سالهای نخست سوار شدن ملایان بر یابوی قدرت، گواه هستیم که گروهی چشمگیر را همین آقایان به هر دلیل بیهوده می گرفتند و بجرم لواط به زندان های دراز مدت و حتا اعدام محکوم می کردند. (شاید هم به همین بهانه می خواستند از شر مخالفان بیشتر راحت شوند).

حتا یادم هست که یکی از آخوندها «لواط را بدترین و نفرت انگیزترین عمل منافی عفت هم قلمداد کرده بود تا اینکه در سال 1391 مردم ایران با موضوع و خبر بسیار تازه ای روبرو شدند، و آن: اعلام عمل شنیع لواط و بچه بازی وسیله یکی از معلمان قرائت قرآن نهاد و رهبری، به نونهالان ایرانی بود).

این معلم قران، شخصی به نام «محمد سعید گندم فروشی توسی» بود که فعلاً او را «سعید توسی» می نامند و با آنهمه اعدام ها و زندانی  کردن های پیشین و با اقرارهای صریح ضمنی کتبی و زبانی از سوی وی، در برخی از رسانه های خارج از کشور که به گوش جهانیان رسید، و اقرار در محضر دادگاه، و دستگیری او  از سوی پلیس، تاجایی که مجله پلی بوی، نیز او را «کازانوای لواط کار» نامید، و همه ی اینها از جمله ی مهمترین سند انجام این رویداد در محضر دادگاه، و اعتراف او به ارتکاب چنین جرمی است و نشانگر انجام این کار با برخی از نوجوانان قاری قرآن است.

او به طور ضمنی چنین گفته است: با ارتباطاتی که با جوانان و نوجوانان قاری قرآن داشتم، قول می دهم که این اعمال بهیچوجه تکرار نخواهد شد، و انشالله تعالی خداوند متعال، از سر تقصیر همه ی ما، در گذرد (29 فرودین 1391).

ولی او بعدها و بعدها- با وجود چنین توبه هایی- این کار کثیف خود را دنبال کرد.

این بار نیز با پا در میانی رئیس شورای عالی قران در بیت رهبری!! و سفارش شخصی خامنه ای، بار دیگر چنین می نویسد: «همچنین اقرار می کنم که قبلاً با آقای مقدم رئیس شورای عالی قران نزد مقام معظم رهبری رفتم و از امروز قول می دهم که اشتباهاتم را در ارتباط با قاریان ممتاز نوجوان جبران کنم و مرتکب ارتکاب چنین اعمالی نشوم. (11 مرداد 1391)

گذشته از همه ی این ها، با شکایت اولیای چندتن از پسران نوجوان- که مورد آسیب (لواطی)! قرار گرفته اند با گفتگوی تلفنی با پدر برخی از نوجوان به عمل شنیع خود اعتراف و طلب بخشایش کرده است

یعنی دیگر جای کمترین ابهامی در انجام این رفتار غیر انسانی وسیله «سعید توسی» بر جای نمی ماند. ولی ناگهان می شنویم که از سوی دادگاه این پرونده حکم برائت سعید توسی اعلام می شود و نشان می دهد، که لابد رهبر معظم نیز «طعم شیرین لواط» را چشیده که فرمان منع تعقیب او را به دادگاه داده است!

چرا؟ در جمهوری اسلامی باصطلاح اسلامی، اینگونه می شود؟!

گروهی به طور مسخره معتقدند که چون خود سعید توسی در جوانی قربانی عمل «بچه بازی استادان قرائت قرآن» خود بوده و به این راه کشیده شده است! (عذری ناموجه، و خنده آور، در برابر ارتکاب فعل حرام و خلاف شرع و اخلاق و فرهنگ).

ولی بزرگترین  مهمترین و قوی ترین حمایت از این عامل پلید، پشتیبانی شخص خامنه ای از او بوده است و بس و چون واکنش این خبر، چنان اثر ناخوشایندی در روان مردم ایران کرده است، رژیم غیر ایرانی و غیر مسلمان چهار دست و پا، روی زمین مانده، تا راهی برای رد شدن از این تنگنا بیاید.

در این راه، سخنگوی قوه قضائیه لاطائلاتی را سر هم کرد، و سخنگوی دادسرا نیز یاوه هایی را گفته که هیچ یک از آنها، نه حقوقی ست و نه منطقی که نه تنها از خشم مردم کم نمی کند بلکه پرده ی بی آبرویی رژیم را پاره تر و عریان تر می سازد که ماهیت چنین رژیمی نه ایرانی است، نه اسلامی و نه انسانی.

Comments

Leave a Comment

Archived_issue
مشترک شوید  $1.70 تک شماره 
Free Subscription