همه با هم دَر می ریم

by عباس پهلوان

دم دمای غروب، لوطی و یکه بزن محله یک بطری عرق را تمام کرده بود و سرشب خودش را رساند به چهارسوق بزرگ- چهار طرفش کوچه های پک و پهن بود با تعداد کثیری خانه: قمه اش را توی خاک به اصطلاح فرو کرد و شروع کرد به «نفس کش!» طلبیدن! در نوبت اول خواهر و مادر تمام اهالی و ساکنان کوچه جلویی و بعد کوچه راست و دست چپ را از دم، به خدمتشان رسید!! برگشت و دید که هنوز اهالی کوچه پشتی را از قلم انداخته و را شروع کرد به ناسزای خواهر .... مادر..... تمام.....

که یک پیرمرد هیکلدار از «داش مشتی» های قدیمی، جلویش درآمد که: لوطی اون قمه ات بردار و برو و ناموس اهالی این کوچه را از گائیدن خودتان معاف بفرمائید که یک وقت وقتی دیدی که اهالی آن کوچه های محل بیرون می ریزند که خدمتتان برسند، لااقل یک راه فرار داشته باشی!

رژیم جمهوری اسلامی در این چهل سال توی دنیا چنین وضعی برای حکومت به وجود آورده! راه فراری برای خود توی دنیا نگه نداشته است! محل امنی هم که خیال می کرد که به بهار ناخوشی و مرض روانی می تواند به آنجا فرار کند و قایم شود! از آنجا هم قاضی القضات رژیم و اوستاد معلم «خامنه ای» را بیرون راندند. آخوندی که به «رهبر معظم» فنون شرعی مردم آزاری و آدمکشی را آموخت.

از دست بریدن و پا بریدن و گردن زدن و اعدام یواشکی و علنی- و انواع و اقسام فتنه سازی برای قلع و قمع خلایق آموخته اوست- ولی او را در آسمان مانند موش از توی سوراخ  بیرون کشیدند و به مصداق مال بد بیخ ریش صاحبش- به ایران و برای وردستی ظالم آدمکش پس فرستادند!

درست از همانجایی- که روزگاری غربی های شیفته انقلاب- آیت الله بهشتی و شرکایش را که در اصطبل آنان پروار بندی شده بودند، با کبکبه و دبدبه به ایران فرستادند.

این بار آیت الله شاهرودی که از ایرانیگری و ایرانیت نام «شاه» و یک شهرستان ایران (شاهرود) را یدک می کشید و زائیده و بزرگ شده «نجف» و عراقی الاصل بود با ترس و لرز در نهایت اختفا انگار که بچه حرامزاده ای سقط شده رژیم را، می برند که چال کنند از آلمان فراری دادند یعنی جهان با این فراخی، حالا برای آخوند ها بقدر یک قبر بچه «تنگ» شده است.

آخوندها در این چهل سال، صدها بار از این جور «دُم گیری» به سرشان آمده ولی در رفته و جای «سُم» خودشان را هم پاک کرده بودند و این نوع «حکمت و عبرت» ها را پشت گوش انداختند و دچار «غفلت» و کله خری شدند که هر روز بامبول تازه ای بزنند. «قسم خوردن به دروغ» به خدا رسول و قران مرتکب شوند. پالونی برنگ و اندازه دیگری به دوش بیاندازند و خر خودشان را برانند.

صبح در خواب عدم بود که بیدار شدیم

سیه مست فنا بود که هشیار شدیم

عالم بی خبری طرفه بهشتی بوده است

حیف و صد حیف که ما دیر خبر دار شدیم

Comments

Leave a Comment

Archived_issue
مشترک شوید  $1.70 تک شماره 
sam ebrahimi