شمارش معکوس برای سقوط جمهوری اسلامی ایران آغاز شده است. در هفته ی گذشته دو حادثه و رویداد مُهر تائید بر این ادعا زد. اول آزادی چهار درویش- که پس از حضور جمعیت معترض به دستگیری در مقابل زندان اوین انجام شد. پس از آن، سخنرانی اخیر آقای خامنه ای که مفهوم آن بسیار شبیه آن اعلامیه معروف شاه بود که طی آن شاه گفته بود «صدای انقلاب شما را شنیدم»!؟
رهبر انقلاب ایران، در این سخنرانی مورد اشاره گفت: که بله ما هم اشتباه کردیم ما همه مسئولیم و ..... که مفهوم آن، همان «شنیدن صدای انقلاب» مردم بود. گرچه ویژگی های خیزش اخیر مردم ایران به این دو خلاصه نمی شود. چرا که دستاوردهای این خیزش به مراتب گسترده تر از این هاست اما در این بحث تنها به یک بخش ازآن اشاره می کنم.
حکومت جمهوری اسلامی از آغاز حیات خود، فرمولی برای ادامه حکومت خویش برگزید و از همان زمان ذهن جامعه را بجای حذف مطلق به سوی این فرمول حرکت داد که فعلاً بین «بد و بدتر» باید یکی را انتخاب کرد که در جهت تغییر اساسی هزینه کمتری به جامعه وارد شود. از همین رو بود که از آغاز جنگ بین مذهبیون کرواتی و عمامه ای جنگ آغاز شد مهندس بازرگان، یزدی، قطب زاده و بنی صدر در یک سو، خامنه ای و بهشتی و رفسنجانی و .... در سویی دیگر- یا به عبارت روشن تر دعوای دولت و شورای انقلاب. پس از آن ادامه ی این «بد و بدتر» با رو در رو قرار دادن رئیس جمهور بنی صدر یا حزب جمهوری اسلامی و آن 3 یار معروف ادامه یافت، یا این سالهای اخیر، که دیدیم موضوع واضح تر شد در یک سو اصولگرایان افراطی و در سوی دیگر اصلاح طلبان خنده رو- گرچه پیش بینی می شد پس از عدم موفقیت حجت الاسلام خاتمی در پی 8 سال مدیریت کشور- و اینکه او هم هرکجا لازم باشد به همان راهی خواهد ملت که اصولگرایان اما رژیم توانست با هوشمندی و علم کردن یک چهره ویژه مانند احمدی نژاد و با کمک بیش از هفتصد میلیارد درآمد نفتی آنروزها، عمر خود را هشت سال دیگر تمدید کند.
«ماجرای انتخاب حسن روحانی- مردم و دنیا حیرت زده شدند، نمی شد باور کرد که هنوز فرمول «بد و بدتر» کارایی داشته باشد اما با حضور یک چهره ی خاص مانند حجت الاسلام رئیسی که مسابقه ی حضور در دادگاههای یه نفره مرگ را داشت باز هم رژیم توانست با همین ترفند مردم را به خیابان کشیده و از آنان به عنوان ابزاری برای ادامه حکومت استفاده کند.
در این حال و با همه ی ناکامی هایی که روحانی در طول 4 سال اول ریاست جمهوری و این یکسال دوره ی دوم داشت و با اینکه بسیاری از آنها که به او رای داده بودند با ایجاد کمپین پشیمانی در حقیقت نشان دادند که از او و جبهه اش دلسرد شده اند، اما تا همین سوم آذر سال 96 یعنی دوماه قبل در مراسم روز دانشجو و یا مناسبت های دیگری در این ایام، شاهد شعار: یا حسین میر حسین! بودیم که ظاهراً نشان از امیدواری مردم به او و یا در حقیقت بقای رژیم بود که ناگهان اتفاق افتاد.
ماجرا توسط همان گروه تندرو آغاز شد. در مشهد مردم به خیابان بیایند و علیه گرانی یا در حقیقت علیه دولت شکایت کنند پیش از این- مالباختگان صندوق های تعاونی، اجتماعاتی در همین راستا و با همین هدف تشکیل داده بودند و نیروهای نظامی هم مشکلی برای آنها به وجود نیاورده بودند، اما آغاز حرکت توام شد با یک شعار تازه چرا که اگر در جهت تضعیف دولت، از اصول گرایان نام برده می شد، دست های بسیاری رو شده بود و از این رو به مصلحت نبود. پس مردم از «بد» که هیچ از «بدتر» هم عبور کردند و این چیزی نبود که هیچکس در حکومت اسلامی طالب آن باشد. لذا شعار تازه ای مطرح شد: (ما اشتباه کردیم، ما انقلاب کردیم و یا) رضاشاه، رضاشاه، معذرت!معذرت!
از این جای کار حکومت با یک خطر جدی روبرو شد. خطری که توانسته بود در همه ی این سالهای گذشته آن را کنترل کند گرچه حمایت بین المللی بی تأثیر نبود. اما گسترش تظاهرات به بیش از یکصد شهر، رعب و وحشت قابل توجهی به دل حکومت و رهبران آن انداخت.
اشکال در ادامه ی این خیزش، مسئله رهبری بود. چرا که گر چه بسته عمومی، شرط اول خیزش است اما نمی توان به اهمیت مسئله رهبری در افزایش امکان موفقیت مردم بی توجه بود.
شعار مردم در داخل کشور، همچنین واکنش چند سایت اپوزوسیون در خارج از کشور نشان داد که گویا برای نخستین بار این معضل نیز در حال حل شدن است. چرا که بیشترین توافق روی نام رضا پهلوی انجام شد و این همان طرحی بود که چندی پیش دوست و استاد عزیزمان دکتر ناصر انقطاع در همین مجله ی فردوسی مطرح کرد. پس می توان امیدوار بود که با این بستری به که وجود آمده در ایران و شاخص شدن رهبری رضا پهلوی دو اصل لازم برای موفقیت خیزش عمومی فراهم آمده است. اصول دیگر در پی این دو فاکتور به زودی کسب خواهد شد.