زلزله و حکومتی خرافه پرست و ضد ایرانی

by پرویز قاضی سعید

شاید به نظر کمی مشکل و دور از ذهن آید آن چه را که قصد طرحش را دارم. ولی نمی توان از خیال اینکه شخصی یا اشخاصی درستی عمق مطلب مطروحه را متوجه نشوند، مانع آن شود که فکری، نظری، اندیشه ای در سطح وسیع تر از درون خود آدمی منعکس نگردد.

گرفتاری امروز ما و بسیاری از ملت های جهان «ترس» است! ترس! و آنچه که امروز ما و ملت ما را نیز تهدید می کند، همین ترس و وحشت است.

وقتی از دیدگاهی اندکی عمیق تر و گسترده تر به مسئله «ترس» نگاه می کنید و یا از نظر نتایج به دست آمده از روانکاران و جامعه شناسان به این پدیده موجود زنده، اعم از حیوان یا انسان می نگرید، در می یابید «ترس» موجود زنده را از موجودیت خویش تهی می کند. آدمی را از آدمیت در فکر و عمل، دور می سازد و بنیان عقلی و جسمی و نیروی روحی را می گیرد و از اندیشه تهی می کند.

نگاهی ولو سطحی به تاریخ انسان از دیر زمان تاکنون در مراحل مختلف حیات بشری نشان می دهد که هر آنچه که ما در تاریخ انسان با آن روبرو بوده ایم و نامش از ترس بوده است.

مهمترین آثار موجود در این زمینه، تاریخ ادیان بشری است. چه ادیان ابراهیمی و چه دورتر از آن باورهائی که انسان در زندگی خود داشته و موجودیت خویش را به آن وابسته می کرده است.

قبایل ابتدائی برای جلوگیری از خشم خدایان خودساخته و پرداخته، انسان را و بیشتر دختران جوان را در معابد دروان اولیه قربانی خدایی می ساختند که به نظر آنها دارای قدرت های مافوق انسانی بوده اند:

خدای آفتاب، خدای ماهتاب، خدای باران، خدای جنگ، خدای صلح و... از همین ترس خود ساخته، از هراس های خود ساخته بود که بعدها دین توانست در چهار گوشه جهان رخنه کند.

اگر انسان ابتدایی با چوب و سنگ و گِل و با دست خود خدایی می ساخت و به پرستش آن مشغول میشد و در برابر او خود را ضعیف و ذلیل می دید و گناهکار، بعدها آدم های هوشیار خدایی مخوف تر و نادسترس تر و عظیم تر ساختند. خدایی که دیده نمی شود، خدائی که به بارگاه او، دسترسی نیست. خدائی که با نیروی عظیم و قهار و توانا همه موجودات زنده را تحت نظر دارد و هیچ حرکتی در جهان هستی، از نگاه تیز او پنهان نمی ماند. بعدها انسان های هوشیارتر، ترس را یکی از قوی ترین و برنده ترین و کارآمدترین ابزار سیاسی ساختند.

آنهم با خلق دشمن از میان خدا انسان ها! همواره امپراطوران بزرگ برای ملت های خود، حافظان قوی پنجه بوده اند که ملت هایشان را از شر دشمن محفوظ می داشته اند. از قضای روزگار، شرایط آن زمانها، نیازی به ساخت و به وجود آوردن دشمن خیالی نبود.

امپراطوری روم، دشمن امپراطوری ایران محسوب میشد و امپراطوری ایران، دشمن امپراطوری آشور، چه داستانهای خیالی که برای خلق دشمن ساخته و پرداخته  و بافته نشد. تاریخ اساطیر کشورها سرشار است از این دشمنان عجب و غریب و پس از آن دشمنان واقعی.

شاید بتوان «هیتلر» را یکی از این مردان دانست که بیشترین کاربرد زور را پس از غلبه بر «قیصر آلمان» با به وجود آوردن «سیاهپوشان هیتلری» به وجود آورد.

لشکری که میزد! سرکوب می کرد! و زبان از دهان مردمی که با رفتارهای جنون آمیز هیتلر مخالفت می کردند بیرون می کشید! معهذا و در کنار همه اینها مذاهب بیشترین و بزرگترین و پست ترین دشمن را برای مردم و پیروان خود شناختند. با خدایی که جبار است! با خدایی که می تواند ببخشد یا پاداش دهد. خدایی که هر آرزوی محالی را می تواند برآورده کند.

خدایی که بر هر گناهی وقوف کامل می یابد و گناه جمعی و وسیع! باشد با زلزله و سیل و آتشفشان مردم را تنبیه می کند! خدایی که می تواند پرندگانی را که یک دانه «شن» در منقار خود دارند، به سوی دشمنان بفرستد و یا با ایجاد توفان خاک، دشمنان خدا را و یا آن دین و مذهب ویژه را نابود سازد!

در عصر عتیق، این ترس از مجازات خدا، ترس طبیعی بود و یا اگر هوشیارانی پیدا می شدند که بر خدا حرف زمانه حرفی می زدند مانند «سقراط» فیلسوف به مرگ محکوم می شدند و جام زهر را سر می کشیدند. ولی در زمانه ما و در عصر و روزگار ما در روزگاران ارتباط جهانی در یک چشم به هم زدن، ترساندن مردم از خدا به اندازه همان قربانی کردن دختران جوان در معابد باستانی حیرت انگیز است!

زلزله ای می آید، یک حرکت طبیعی که به اندازه عمر کره زمین سابقه دارد، جمعی که گرفتار حکومتی خرافه پرست و ضد ایرانی هستند، گرفتار این خشم طبیعت می شوند زیرا، زندگی آنها، نه طبق موازین پیشرفته امروزی، بلکه طبق نظرات قدیمی و سنتی بنیان گذاشته شده است.

در امور خانه سازی هم علم و دانش امروزی خانه سازی وجود ندارد. خشت و گِل است. آنهم نه با آن بنوعی که قلعه های قدیمی با آن ساخته می شد. بلکه در اوج نادانی و بدون پیش پا افتاده ترین محاسبات امروزی مردم در خاک و خون می غلتند، اما هیچکس به یاری آنها نمی آید. حتی دولتی که ظاهراً و طبق اصول باید اولین کمک کننده به ملت لطمه خورده باشد. مسئولین به سرزمین زلزله زده نمی روند- چرا که خبرگزاریها اعلام کرده اند تا سه روز پس از زلزله اصلی امکان زلزله های دیگر می رود و بنابراین مقامات دولتی آنهم از نوع اسلامی نمی خواهند تا وقتی خطر «پس زلزله» درکار هست، جان خود را به خطر بیاندازند و هیچ ماموری را به مناطق زلزله زدن نمی فرستند، همان دولتی که 800 دستگاه اتومبیل را برای مراقبت از مردمی که پای پیاده به عراق می رفتند برای انجام یک مراسم مذهبی خرافی دوران ابتدایی بشر بسیج کرده و اعلام می کند کمبود وسیله مانع کمک رسانی شده است!

یک پاسدار یک بسیجی و یک مامور دولت در مناطق زلزله زده حضور ندارد. مگر ارتشی ها، که در نقاط زلزله زده پادگان و پاسگاه دارند. همان دولتی که برای جلوگیری از حضور مردم در تخت جمشید ده هلیکوپتر مجهز را به محوطه پاسارگاد فرستاد، حتی یک هواپیمای کوچک که بتواند نان و آب به مردم زلزله زده برساند، اعزام نمی کند و در کنارهمه آنها آخوند است که پشت آخوند در تلویزیون به قول مردم «پشم و شیشه» حاضر می شوند و می گویند ما که گفتیم برای محفوظ ماندن از بلایای طبیعی باید صدقه بدهید و خمس و ذکات بدهید وقتی نمی دهید نتیجه اش را می بینید!

عرض کردم ترس، آدمی را از آدمیت و فردیت خود دور می سازد. ترس جوامع و توده ها مردم را از فکر و عمل باز می دارد. مردم از خدا می ترسند! خدای نادیده! مردم از حکومت می ترسند که ظالم است. مردم از سربریده 1400 سال پیش که در اختلافات قبیله ای کشته شده است، طلب کمک می کنند، چون از ترس در برابر ظلم و ستم به ضد انسان در می آیند! نمی پرسند، چون سئوال کردن را که اولین گام برای آگاهی و طلب حق هست، از یاد برده اند و نمی پرسند:

- بحث عدالت چه شد؟!

- بحث آزادی چه شد؟!

- بحث عقلانیت چه شد؟!

- بحث مساوات و برابری چه شد؟!

- بحث آنهمه وعده ها که دادید به کجا انجامیده است؟!

و آنوقت ناچار و ناگزیر زمان این همه بی عدالتی به کار می افتد و این بار چه حرف دقیقی می زند، چه درست می گوید؟!

این کدام زبان است؟!

زبان همین « حسین شریعتمداری» نماینده تام الاختیار رهبر که «روزنامه کیهان» را یکسره در اشغال خود دارد و برای اینکه قدرت بزرگ خود را به مردم نشان دهد، رسماً وعلناً می نویسد:

«دولت روحانی توان و تخصص لازم را برای تشخیص مصلحت و منافع ملی ندارد» چه حرف ارزشمندی- حکومت اسلامی، هرگز توان و تخصص لازم را برای «تشخیص مصلحت و منافع ملی» نداشته است. اما این بار نه از دیدگاه ما که ضد انقلاب هستیم بلکه از دیدگاه «شریعتمداری» که در میان مردم به «شریعت نداری» معروف است، مصلحت ملی چیست؟!

همان ترس! یا ترس از یک دیکتارتوری سیاه! حکومتی که مگر کم دار می زند؟! کم آدم می دزد؟ کم در زندانها شکنجه می دهد؟ کم بزرگان قوم، دزدی و چپاول می کند و مردم فقط نظاره گرند چون می ترسند! و دولت هم توان و تخصص ندارد. البته به قول شریعتمداری، برای اینکه سوی آمریکا و اسرائیل موشک شلیک نمی کند!

Comments

Leave a Comment

Archived_issue
مشترک شوید  $1.70 تک شماره 
Library