امام، مقوایی و خلایق نمی دانستند

by عباس پهلوان

سالگرد ورود آیت الله خمینی به ایران امسال با نمایشی از ماکت مقوایی چهره وپیکر او هنگام پیاده شدن از هواپیما و بالای پله ها آغاز شد و در صحنه های دیگر، با نمایش افراد زنده ای که در اطراف این ماکت مقوایی امام نشسته بودند، ادامه پیدا کرد.

اما این نمایش مقوایی امام آن چنان که مبتکران آن توقع داشتند، موجب خشنودی همه کسانی نشد که هنوز از دخیره شهرت امام و انبار و غنائم فتح تهران و تسلط بر ایران نصیبشان شده است این ذوب شدگان در امام حق دارند که چنین نمایش مبتذلی، برعکس موجب متلک و جوک و هزالی و بددهنی و بد و بیراه بافی به امام گردید.

دیگر این که «شیفتگان امام» در این ماکت مقوایی از امام، آن ابهتی را نمی دیدند که در سال 57، بوق های تبلیغاتی داخلی از توده ای و مجاهد و فدایی و جبهه ملی ـ و گله ای از طلبه ها و آخوندها ی مواجب بگیر و مزدوران حوزه های مذهبی ـ از چهره روح الله خمینی ساخته و پرداخته بودند. رسانه های خارجی از جمله رادیو «بی بی سی» نیز چه فت و فراوان درباره نبوغ، سواد، رهبری فوق العاده و شخصیت انسانی امام برای مردم ایران تصویر کرده بودند و به حدی که یک روشنفکر پیشقراول ضد نظام (و طبق معمول آن زمان ، مخالف حقوق بگیر دم و دستگاه های شاهنشاهی) وقتی کتاب «حکومت اسلامی» امام را می فرخواهند به دستش بدهند ـ انگار که می خواهند «سند جرمی» برای او بسازند ـ از گرفتن آن پرهیز می کند و ادعا دارد که این از جزوات تولید شده در ساواک است! مردی که می آید فیلسوف است و هفت زبان زنده دنیا را می داند و روحانی عالیقدری است که به زیر و بم های سیاسی وارد است و ربطی به این چرت و پرت ها و یاوه های این کتاب ندارد (همین ها را بعد از حکومت امام) می خواست بنویسد که چنان زهره ترَکَش کردند که پرت شد توی پاریس!

همین زمان بود که فیلسوف دیگری در فرانسه بر «فلاسفگی» امام صحه گذاشت (میشل فوکو) و او را نسیم «روح خدا» می دید که در آسمان ایران وزیدن گرفته است و همزمان گفته آن فرستاده جیمی کارتر به پاریس (رمزی کلارک دادستان آمریکا که با اطمینان دادن به خمینی در رفتن شاه و عدم بازگشت وی به ایران و تضمین این که خمینی سالم به ایران می رسد) امام کذاب و شارلاتان را «گاندی دیگری در آسیا می دید»!؟   

مجموعه این توصیف های کلیشه ای در نزد نزدیکان خمینی و بوق چی های اطراف او در پاریس به تبلیغاتی به نام مصاحبه های مطبوعاتی با خبرنگاران خارجی کشید که از «حکومت خمینی» در ایران تصور مجموعه ای از سوئیس، حکومت شوروی و آمریکا ، سوئد و نروژ» را تصویر می کردند که : حتی مارکسیست ها و کمونیست ها با هم اجازه فعالیت سیاسی و تشکیل احزاب دادند! زنان هم می توانند رییس جمهور شوند! و با یک نقاشی باسمه ای از: جوی ها شیر و عسل در بهشت : با وعده آب رایگان! برق رایگان! اتوبوس رایگان! ساختن سرپناه رایگان برای تمام مستأجران و خانه به دوشان به اضافه سهم درآمد نفت هر کس ـ که هر ماه به درخانه های آنان فرستاده می شد! ـ که تا اینجای قضایا به حد کافی و وافی امام را پرواربندی کرده بودند که حتی زنان بوتیکی خیابان وزراء و دخترکان کافه تریاهای خیابان پهلوی را هم وسوسه می کرد و در حسرت دوری از امام پاریس نشین قربان صدقه نیم چکمه های آیت الله «محمد بهشتی» می رفتند که با آن قیافه راسپوتین وارش در راهپیمایی تاسوعا و عاشورای تهران، دل از آنها برده بود: اگه ناخن کوچیکه اون، این آقاست، ببین خود امام چه لعبتیه؟!

اما می رسیم به آن روز کذایی ورود امام ـ که برای اجازه ورودش ژنرال هایزر و فرستاده های دیگر آمریکا و انگلیس چه یقه ای پاره کرده بودند و مرتب توی دل بختیار را خالی می کردند و او هم می گفت: بیاید برود قم و مرجع تقلید شود!

عجبا که استعمار نوین و کمپانی های نفتی از آن همه خرج و مخارج، به اضافه سودای جیمی کارتر و خیالات «کمربند سبز» ـ که دور گردن شوروی کمونیستی، بپیچد و خفه اش کند ـ که این خود لقمه گنده تری بود که از امام تهیه  دیده بودند... تا بالاخره آقای غلامحسین صالحیار نوچه توی بادیه آب نمک خوابانده حزب توده در مقام سردبیری اطلاعات (قبلاً در جشن های شاهنشاهی مسئول انتشارات50 سال سلطنت پهلوی را داشت) تیترگنده اش را که از مدت ها پیش (به قول خودش) در هفت لا پنهان کرده بود رو کرد که: شاه رفت! ... تا با یک ویرگول (از 26 دی تا 12 بهمن) یک تیتر دیگر را به همان اندازه درشت و کت و کلفتی بزند: امام آمد!

روح الله خمینی اما در اولین روزها و هفته های قبضه کردن قدرت با فرمان اعدام های بی وقفه دولتمردان، امیران و حتی افراد عادی (سرباز و پاسبان و کارمندان اداره آگاهی شهربانی، سازمان امنیت و اطلاعات کشور) با ایجاد وحشت و ارعاب ، چنان هیبتی ترسناک ! از خود به مردم ارائه داده بود که از زور ترس! شیفته اش شده بودند! مردمی که از وعده های خمینی، مبنی بر رفاه مادی هرچه بیشتر زندگی برای آنان که از پاریس (با آن وعده های کلان) برایشان صادر شد، دلشان قیلی ویلی می رفت و امام در اولین سخنرانی اش در بهشت زهرا تأکید کرده بود : «فقط دلخوش نباشید که آب و برق را مجانی می کنیم، اتوبوس را مجانی می کنیم، دلخوش به این مقدار نباشید، ما روحیات شما را عظمت می دهیم، شما را به مقام انسانیت می رسانیم».

در مقابل آن وعده های شیرین امام ـ مردم از این که تا زمان حکومت خمینی انسان نبوده اند و قرار است روح الله خمینی آنها را به مقام انسانیت برساند ـ هیچ احساس تلخکامی و کدورتی از وی نکردند. کما این که وقتی آیت الله روح الله خمینی همان زمان به کرات گفت: همه جا فحشاست! دانشگاه فحشاست! ادارات فحشاست! سینما فحشاست! تمام دستگاه های مملکتی فحشاست! و صریحاً مقام زنان را در تمام زمینه ها و حضورشان در جامعه را، مورد فحاشی و هتاکی قرار داد، هیچ کس از آحاد ملت و سینه زنان های علم او «احساس خجالت» نکردند و از وی عیب و ایرادی هم نگرفتند و گلایه ای نکردند!

اکنون که زندگی ایرانیان به پایین ترین سطح خود نزول کرده: گرانی کمرشکن مایحتاج زندگی، خطر جنگ، اعتیاد، بیکاری، فحشا، فساد، رشوه خواری ، اختلاف ، ابعاد وسیعی یافته است باز هم می بینیم که آیت الله سیدعلی خامنه ای موسوم به «رهبر معظم» و جانشین امام در خطبه های نماز جمعه گذشته با وقاحت تمام، «وجود هرگونه مشکل  و بحرانی در وضع مملکتی و زندگی مردم را منکر شد و گسترش کمی و کیفی در زندگی مردم را از نقاط قوت رژیم جمهوری اسلامی دانست و تأکید کرد «این خدمات با گذشته های دور هم ـ منظورش در نظام گذشته است ـ قابل قیاس نیست»!؟

با همه اینها خامنه ای منت هم به سر مردم گذاشت و گفت: که «تحقیر شدگی تاریخی ملت ایران در سال های حاکمیت انقلاب اسلامی از بین رفته و امروز ملت ایران احساس عزت می کند»!

باید از رهبر رژیم پرسید: این «احساس عزت» مردم بابت ویرانی مملکت است یا عسرت و بدبختی آنها و یا این که حکومت اسلامی مملکت را به ذلت کشانیده و در ورطه خطر فروپاشی قرار داده است؟! به قول فردوسی پاکزاد که رحمت بر آن تربت پاک باد:

مکن دوستی با دروغ آزمای / همان نیز با مرد ناپاک رای /.

Comments

Leave a Comment

Archived_issue
مشترک شوید  $1.70 تک شماره 
sam ebrahimi