در پایان نوشته ی شماره پیش هفه نامه فردوسی پیمان نهادم که در دنباله تاریخ دراز «نام خلیج فارس» یا «پارس» به برگه ها و کتابهای پس از اسلام در زمینه این شاخابه بپردازم. اینک دنباله سخن:
«ابوبکر احمد، پسر محمد، پسر اسحاق» که در نوشته های کهن او را «اِبن فَقیه» نامیده اند، و از پژوهندگان نامور زمان آغازین اسلام است، در کتاب خود به نام «مختصرالبلدان» که در سده سوم هجری نوشته می گوید:
«و آَعلَم اِنَ البَحر الفارس و آلهِندهُما، بَحر واحد الاتصال، اَحَد هما و بالاخره....»
یعنی «و بدان، که دریای پارس و هند، از برای پیوستگی به یکدیگر هر دو، یک دریا به شمار می آیند، سرانجام...»
(خواست او، این بوده است که خلیج فارس، و دریا عمان کنونی هر دو یک دریا به نام دریای پارس هستند).
نوشته ی این پژوهشگر آغازین پس از اسلام که یک تازی هم بوده است بزرگترین و استوارترین و کهن ترین برگه پس از پیدایش دین اسلام، از خلیج فارس» است و می گوید: که تازیان آن را «بحرالفارس» می گویند.
پس از ابوبکر به محمد اسحاق پسر ابراهیم معروف به «محمد الفارسی» می رسیم. که او از مردم سرزمین فارس و از پژوهشگران نامداری بود که کتاب پر ارزش «المالک و الممالک» او هنوز در کتابخانه های جهان موجود است.
«محمد فارسی» در کتاب المالک و الممالک» می نویسد: «بحر الفارس فَانهُ یشتمل عَلی اکثر حدودها و یَتَصِلُ به دیار العرب...»
یعنی «دریای پارس دربرگیرنده بیشترین کرانه های آن است و به سرزمین تازیان هم پیوسته....» او، در سده چهارم هجری در همان استان فارس درگذشت.
***
همچنین علی احمد، پسر عمر پسر رسته، در کتاب معروف «تقویم البُلدان» و ابوالقاسم عبیدالله پسر عبدالله پسر احمد خراسانی که در کتاب دیگر خود که آن را نیز «المالک و الممالک» نامیده است (یعنی دو نویسنده هر یک کتابی به این نام داشته اند) ولی کتاب عبیدالله خراسانی درباره ی رودخانه هایی که به خلیج فارس می ریزند نیز گفتگو می کند.
***
پس از آن، به ابوالحسن علی، پسر حسین، پسر علی مسعودی» می رسیم که امروز همه او را به نام «حسین بن علی مسعودی» می شناسند. او در کتاب «مُروج الذَهَب» و «مَعادن الجوهر» و «اُلتنبیه الشراف» خود نام این شاخابه را «بحرالفارس» یا «خلیج الفارس» نوشته است.
از همه ی اینها نامورتر، و بلندتر، دانشمند سرشناس «ابوریحان بیرونی» است که در کتاب خود به نام «التفهیم لاوایل صناعته التنجیم» این شاخابه را به نام «دریای پارس» آورده است.
***
«ابوعبدالله فرزند محمد فرزند ابراهیم، که در تاریخ به نام «ابن بطوطه» از او یاد شده و یکی از نامورترین جغرافی دانان تازی پس از اسلام است (و در سده هشتم هجری می زیست) و در سال 703 در شهر «طنجه» در کشور مراکش نزدیک جبل الطارق زاده شد و سفرهای فراوانی به کشورهای مدیترانه و خاور نزدیک و خلیج فارس کرده است و کتابی دارد که مورد استفاده بسیاری از جغرافی دانان کنونی نیز هست. او پس از مهمترین و درازترین سفر خود که در سال 725 هجری از مراکش آغاز کرد و در سال 754 آن را پایان داد (یعنی 29 سال به درازا کشید) هنگامی که به مراکش بازگشت، کتاب خود را به نام «رَحله اِبن بَطوطه» «جابه جایی ابن بطوطه» نوشت:
در این کتاب که آن را «تُحف النظار» و غرایب الامصار» هم نوشته اند، هنگامی که به جنوب ایران می رسد چند بار از «الخلیج الفارسیه» نام می برد.
نامی جاودان از 2700 سال پیش!
هر گاه بخواهیم همه ی نوشته های گوناگون گذشتگان و نام همه ی تاریخ نویسان و پژوهشگران را که در نوشته های خود، از این شاخابه همراه با واژه ی «فارس» نام برده اند در این گزارش بیاورم. چندین برگ دیگر را سیاه خواهم کرد. و حوصله هم میهنان را سَر خواهم بُرد. ولی با بررسی همین مختصر در میابیم که در سراسر گیتی، همانگونه که در آغاز آمد، از 2700 سال پیش تا امروز این دریا را «خلیج فارس» یا دریای پارس» یا «آبگیر پارس» یا «بحرالفارسیه» یا «الخلیج الفارسیه» یا «سینوس پرسیکوس» یا «هِرِ پرشیا» یا «ماره دوپرس» یا «پرشن گلف» گفته یا نوشته اند.
براین پایه، از بیست و هفده سده پیش تاکنون از میان بیگانگان نخست یونانیان نام «پارس» را در نوشته های خود درباره ی این خلیج بکار بردند (چون به راستی این نام را داشت) و سپس رومیان پس آنگاه آنگلو ساکسون هاو سرانجام تازیان جغرافی شناس و تاریخ دان به این گروه پیوستند. سخن کوتاه، همه ی جهانیان این نام را پذیرفته اند و واژه خلیج فارس در همه ی زبانهای زنده گیتی از کهن ترین دوران تاکنون، در نوشته ها و سنگ نوشته ها و کتابها و نگاره های جغرافی و فرهنگنامه ها و واژه نامه های شان به کار رفته و شناخته شده است.
اگر کسانی از پیشینه های این نامگذاری آگاه نیستند، و یا آن را باور ندارند آنها را به نوشته ها و فرهنگنامه ها و واژه نامه های جغرافیایی اَتلَس وِبستِر، اِشتِنکاس، بریتانیا، ایرانیکا و دهها مانند اینها که نزدیک به همه شان انگلیسی است، توجه می دهم.
***
در همه ی نگاره (نقشه) های جغرافی که بنیادها و سازمانهای پژوهشی نامدار و شناخته شده و گیتی چاپ کرده اند. نام این آبگیر (پرشن گُلف) «شاخابه پارس» یا خلیج فارس نوشته شده است که از همه ی اینها شناخته شده تر نگاره های «اتکس» است که در انگلستان، آمریکا، استرالیا، آفریقا، فرانسه، آلمان و دیگر سرزمین های جهان به نام یک برگه استوار شناخته شده و پذیرفتنی است.
هر گاه بخواهیم نام نگاره هایی را که از سوی دانشگاهها و بنیادهای پژوهشی گیتی چاپ شده و این شاخابه را «پرشن گلف» نامیده اند، ببرم. سخن به درازا می کشد، همین بس که اگر در هر کجای آمریکا یا آسیا، یا اروپا و استرالیا هستید، یک نقشه جغرافی در همان کشور پیدا کنید و به جنوب باختری آسیا منطقه خاورمیانه بنگرید و ببینید که به خلیجی که در جنوب ایران است چه نام داده شده است.
هنگامی که در زمان جرج بوش (پسر) آمریکا به عراق و افغانستان تاخت، و در این دو جنگ شمار فراوانی از سربازان خود را از دست داد. به یابود جانبازان سرباز آمریکایی مدال یادبود ساخت از آن پس در روزهای یادبود کهنه سربازان ارتش آمریکا، (وِتِرن) به قهرمانان و خانواده شهدا، آن را اهدا می کنند. گرداگرد این مدال بزرگ برنزی با خطی درشت به زبان انگلیسی نوشته شده است: «یادبود قهرمانان نبرد خلیج فارس».
براین پایه، بانگرش به آنچه که آمد، درمی یابیم که خلیج فارس نامی تازه نیست. نامی من درآوردی نیست، نامی همه گیر، کهن و جهانی است و بلکه 2700 سال پشتوانه جاودانگی دارد. و همه ی جهانیان به این شاخابه این نام ابد ی را داده اند.
هر کشوری و هر ملتی را که در هر گوشه جهان می شناسید و می شناسیم (بجز یکی- دو کشور کینه توز، و مسخره تازی (که نام خنده آور را از خود ساخته اند) به این شاخابه نام «پارس» داده اند.
چه، از هر دیدگاه چه تاریخی، چه سیاسی، چه جغرافیایی و چه زمین شناسی به آن بنگریم، نام فارسی را می باید بالای این دریا بگذاریم. و هر آنچه که جز این گفته شود، از ناآگاهی است و یا کینه توزی و از دیدگاه جهانی و داوری مردم جهان، پشیزی ارزش ندارد و هیچکس آنرا نخواهد پذیرفت.