نه برای اسلام، به ضد ایران

by شهرام همایون

نه سال قبل، برای نخستین بار از سوی «جنبش ملی ما هستیم» از مردم دعوت شد تا به مناسبت هفتم آبان «روز کورش» مردم به پاسارگاد بروند. در سال نخست مردمانی که از سراسر کشور عازم آرامگاه کورش شدند اما ماموران حکومتی راه را بر آنان بستند و با این ادعا که: چون دعوت کننده ضد انقلاب خارج از کشور است، از نزدیک شدن مردم به آرامگاه ممانعت می شود.

با این همه در همه ی نه سال گذشته، در نزدیکترین جمعه ی به هفتم آبان، این مراسم را تکرار کردند تا سال قبل که هفتم آبان به جمعه افتاد و جمعیت کثیری از مردم شاید دهها هزار نفر آنچنان نمایشی از تکریم به کورش عرضه کردند که بسیاری حیران شدند.

امسال اما، حکومت که از اجتماع چند نفره وحشت دارد چه برسد به جمعیتی چندین هزاران نفری، تمام مسیر بزرگراه شیراز به مرودشت را مسدود کرد غافل از اینکه این نوع عکس العمل و ممانعتی که تنها از اهمیت این روز کم نمی کند که بی شک بر آن می افزاید، اما نکته ای که در این میان بسیار حائز اهمیت است وحشت حکومت از آنچه که مربوط به ایران و ایرانی است با این که کورش به شهادت امثال مطهری «تئوریسین انقلاب» همان «ذالقرنین» قرآن است، وحی رژیم حتی زیارت «ذوالقرتین قرآن» را هم به دلیل آنکه وی ایرانی بوده است، برنمی تابد.

علامه طباطبایی، صانعی و مرتضی مطهری از فقهای شیعه به صداقت کورش را که همان «ذوالقرنین» میدانند و تا حد مکارم شیرازی نیز در کتاب تفسیر نمونه خود می نویسد: «از این جهت به کورش، ذوالقرنین می گفتند که شرق و غرب مال او بود».

علامه طباطبایی درباره ذوالقرنین دانستن کورش چنین می نویسد که: هر چند بعضی از جوانبش خالی از اعتراضاتی نیست بلکه از هر گفتار دیگری انطباقش با آیات قرآنی روشن تر و قابل قبول تر است.

حتی اگر نظرات این «آقایان اسلامی» درباره ی احترام قرآن به کوروش، بگذریم اینکه آقایان کتب آسمانی سایر ادیان از جمله تورات را وحی می دانند را نمی توان انکار کرد.

در کتاب تورات بخش دانیال نبی (باب هشتم) از رویایی سخن رفته که طبق آن، قوچی دو شاخ از بز کوهی یک شاخی شکست می خورد.

«مولانا آزاد» می گوید: این قوچ دو شاخ کوروش بوده و آن بز کوهی، یونانیان اند و این دو شاخ بودن کورش را به ذوالقرنین نسبت می دهند.

اما با این همه دلیل و مدرک که انکارش نمی توان کرد و در جائیکه آقایان حکومت اسلامی برای هر امامزاده ای واقعی و دروغین، مراتب خاص قائل می شوند و حفظ حرمت آنان را برای عموم مردم، از جمله «صندوق دولت» محترم می شمارند، تا جایی که هر ساله میلیاردها تومان صرف نگهداری و مرمت و بازسازی چنین قبوری می شود- که هیچ نشانی، هیچ سندی، هیچ دلیلی بر واقعی بودن آنان وجود ندارد- اما چرا از تجمع مردم در آرامگاه کورش جلوگیری می کند، نگران می شود. و گاه تا حد حذف آن پیش می رود.

چرا در حکومتی که خود را اسلامی می داند- و هر آنچه که مربوط به این آئین می شود مورد احترام و حرمت قرار می گیرد با اینکه معتبرترین سند اسلامی یعنی قرآن هیچ اشارتی به آنان ندارد، حتی امامان و خانواده ی محمد بن عبدالله اما از احترام به کورش یا همان «ذوالقرنین» قرآن می هراسد؟ پاسخ این پرسش دقیقاً حل معمای حکومت اسلامی و ایران است چرا که این حکومت، پشت سپر دین اسلام پنهان شده اما پیش از آنکه اسلامی باشد و به اسلام بیاندیشد ضد ایرانی است. بیش از آنکه به راستی بخواهد اسلام را ارج بگذارد، می خواهد آنچه که مربوط به ایران است، نابود کند. کما اینکه نباید فراموش کنیم محمد بن عبدالله که اسلام را عرضه کرد هرگز پایش به ایران نرسید و جز نامه ای در اعلام رسالت خود به پادشاه ایران- حتی تصور حمله به ایران را نیز نداشت- اما دو خلیفه بعد از او لشگر عرب را و نه لشگر اسلام را، راهی ایران کردند آن هم نه برای ترویج اسلام و کشور گشایی برای اسلام- که بیش از این محمد در قرآن در چند آیه اسلام رابرای جامعه عرب دانسته بود. حتی از قول خداوند ذکر شده است که:  اگر می خواستیم همه ی مردم را، یک امت می آفریدیم! و یا: ما پیامبری نفرستادیم برای قومی مگر به زبان همان قوم.

آنها که به ایران حمله کردند. و اینها که وارثان بحق همان لشگریان هستند «اسلامی» نبوده و اعرابی بودند که بزرگی ایران را تاب نمی آوردند وگرنه چه دلیلی است برای حفظ حرمت «شاهچراغی» که تنها در روایات و قصص وجود دارد و کورشی که کتاب آسمانی از او یاد کرده است و آندسته از ایرانیانی که تصور می کنند با گذاشتن ریش و ظاهر عربی و پوشیدن پیراهنی به سبک آنان، آقایان ایشان را تاب می آوردند، زهی خیال باطل! که ایشان ذوالقرنین نفی می کنند چرا که او ایرانی است. اینها تاب ایرانی بودن او را نمی آوردند حتی اگر مسلم شود که آنچه محمد گفت و کرد همان بود که سلمان فارسی به او دیکته کرده بود.

  

Comments

Leave a Comment

Archived_issue
مشترک شوید  $1.70 تک شماره 
sam ebrahimi