مزایای اختلاف حاکمان

by پرویز مینوئی

در مورد نوشتن این مطلب بسیار تردید داشتم! حتی تصمیم گرفتم که آن را ننویسم! علت شک و تردید من هم دو موضوع بود: یکی این که شاید نظر من درست نباشد! دوم این که آیا صلاح هست که این مطلب را بنویسم؟ این تردید دومی به علت آن بود که پیشکسوتانی برخلاف نظر من گفته و نوشته اند! ولی هر بار کوشیدم این مطلب را فراموش کنم و سراغ موضوع دیگری بروم ولی نتوانستم و همواره این مطلب در ذهنم از فراموشی ها بیرون می آمد و در رأس تمام موضوعات قرار گرفت.

خیلی ساده است: موضوع مربوط به شایعه «اختلاف بین سید علی خامنه ای و حسن روحانی است!؟» اگر ما علیه آقای روحانی تظاهرات کنیم. به فرض این که تظاهرات داخل و خارج، سبب حذف حسن روحانی شود، مردم چه سودی خواهند برد؟ جناح حاکم قوی تر می شود و جسورتر! بیشتر می گیرد و شکنجه می کند و می کشد؟!

به باور من ما بدون اینکه در نظر بگیریم که کدام «بد» و کدام «بدتر» است. باید جانب رئیس جمهور را بگیریم تا اختلاف عمیق تر شود و سبب ضعف رژیم شود.

یک ضرب المثل قدیمی هست که من تغییر کوچکی در آن داده و اینطور بکار می برم «زهر طرف کشته شود، سود ایران است».

حقیقت این که «اپوزسیون خارجی» رژیم، ضعیف است زیرا قادر به ائتلاف نیست! چرا؟ چونکه سازمان یافته ترین بخش اپوزسیون می گوید «تنهامن باشم»! و حاضر نمی شود با دیگران به مذاکره بنشیند و قرار و مدار بگذارد و حرکتی راه بیندازند!

ولی «اپوزیسیون داخلی» بهتر و فداکارانه تر عمل می کند. در سال 88 که رژیم با تقلب در صندوق های رأی، میر حسین موسوی را حذف کرد و محمود احمدی نژاد را برای دور دوم به عنوان رئیس جمهور اعلام نمود. مردم تظاهرات میلیونی کردند و فریاد زدند که: رأی من کو؟ و در این تظاهرات مردم چندین کشته دادند که مشهورترین آن «ندا آقا سلطان» بود که تصویر او را جهانیان مشاهده کردند که با صورت و گلوی خونین در روی آسفالت خیابان در خون خود می غلطید و با نگاه حیران و ملتمسانه خود به دنبال کمک می گشت.

شما فکر می کنید مردم واقعاً میر حسین موسوی نخست وزیر خمینی را می خواستند؟

نه...! مردم میر حسین موسوی را به عنوان سکویی می خواستند که از روی آن «پرواز آزادی» را آغاز کنند و رژیم را مجبور به کناره گیری سازند. و مردی نیز به نام نامی «ستار بهشتی» با شجاعت و شهامت جان خود را از دست داد. در دفتر خود نوشته بود: « مردمی که تظاهرات کردند نیت اصلی اشان فروپاشی رژیم بود!

این جوان آن قدر شجاع بود که بازجویش اقرار کرد که من هر قدر او را کتک می زدم او می خندید و من لج ام در می آمد و بیشتر کتکش می زدم تا همانطور که می خندید جان داد! بدین ترتیب ننگ دیگری به حساب سید علی خامنه ای نوشته شد.

مثال دیگری بزنم در مورد «جنگ هشت ساله ایران و عراق» ابر قدرت ها می خواستند سر به تن هیچکدام، نباشد نه ایران و نه عراق! بلکه می خواستند جنگ همچنان ادامه پیدا کند تا هر دو کشور صدمه بیشتری ببینند و به همین علت هرگاه جنگ به سود یکی پیش می رفت به طرف تضعیف شده کمک رسانی می کردند و اسلحه و تجهیزات و امکانات جنگی در اختیارش قرار می دادند. ما باید از این تجربه ها درسی بیاموزیم.

آیت الله سید علی خامنه ای از آغاز تا به امروز هیچ پشتوانه مردمی نداشته است همواره در طول این 28 سال به اصطلاح رهبری اش با هر کسی مخالف بوده، مردم از همان طرف حمایت کرده اند یعنی به «خامنه ای» رأی منفی داده اند ولی او با پشتوانه «تفنگ» بر سر قدرت مانده است و حالا نیز در رویاروی با حسن روحانی رئیس جمهوری است- که 24 میلیون رأی مردم را در کارنامه خود دارد.- و خامنه ای به او می گوید: جریان رئیس جمهوری بنی صدر را فراموش نکنی ها!؟ یعنی تهدیدش می کند که اگر سماجت و پرروئی کنی، مانند: «بنی صدر» عزل می شوی! حالا مردم ما باید چکار کنند؟ آیا باید علیه روحانی تظاهرات کنند تا عزل شود و رژیم آدمکش تر تاخت و تاز کند؟!

یا از روحانی حمایت شود تا خامنه ای و آخوندها جیره خوار و مزد بگیران او، رویشان کم شد و ضعیف تر شوند؟!

به باور من اگر شیخ صادق خلخالی آدمکش معروف رژیم- که البته به دستور «روح الله خمینی» آدم می کشت- هم زنده بود و بین او، و خامنه ای نزاعی در می گرفت. مردم ما باید جانب خلخالی قاتل را می گرفتند تا درگیری نزاع و جنگ این دو عنصر حکومتی سبب ضعف رژیم ظالم و حاکم شود و مردم بتوانند از فرصت مناسبی پیدا شده رژیم را از پای درآورند و مضمحل سازند.

یادمان باشد در جنگ 8 ساله ایران و عراق...ابر قدرت ها نه ایران را دوست داشتند و نه عراق را...آنها جنگ بین ایران و عراق را «به سود خود» می دانستند.

نظر شما چیست و آیا من اشتباه میکنم؟

 

 

Comments

Leave a Comment

Archived_issue
مشترک شوید  $1.70 تک شماره 
 عباس پهلوان