گزارشی از روزنامه لوس انجلس تایمز!
اشاره: ایران آبستن تحولات است. در جای دیگر نوشته بودم که افت و خیزهای سیاسی ایران همواره دوره هایی چهل- پنجاه ساله داشته است. امروزه به باور بسیاری از آگاهان، جوششی در بطن جامعه جوان ایرانی دیده می شود که بسیار قابل توجه است. اینان در زمان وقوع انقلاب اسلامی وجود نداشتند و فقط از پدران و مادران خود درباره آزادیها و ترقیات و امکانات رفاهی پیش از انقلاب شنیده اند و اینک با شگفتی از نسل پیشین می پرسند: شما چه کم داشتید که ما را به چنین روز سیاهی دچار ساختید؟!
اخیراً خبرنگاران روزنامه معتبر لوس آنجلس تایمز ضمن دیداری از ایران، گذری هم به شهر قم و نگاهی به تحولات روز افزون آن داشته و با تنی چند از ملایان و ساکنان این شهر به گپ و گفتی صادقانه پرداخته ست. تحول فراگیری که اینک در کلیه شئون اقتصادی، اجتماعی و سیاسی ایران مشاهده می شود، به شهر مذهبی قم هم راه پیدا کرده است و مظاهر آن را آشکارا میتوان دید.
در اینجا برگردانی را از گزارش روزنامه لوس آنجلس به نظرتان می رسانم. با نگاهی عمیق تر و دقیق تر به آنچه در این مختصر آمده است، می توان پی به ناگفته ها برد و از طوفانی که در راه است، پرده برداشت. بخوانید و ببینید چه می گوید و از که می گوید. «س.م»
ترکیدن حباب حکومت مذهبی:
«قم» شهری که مهم ترین مراکز پرورش آخوند و سنگ بنای حکومت اسلامی ایران شناخته شده است!
امتزاج سیاست و دیانت باعث بیزاری مردم از روحانیون گردیده و آنها روز به روز محبوبیت خود را از دست می دهند.
آخوندی که دخترش را برای تحصیل به آلمان می فرستد از این که او درگیر مسائل رابطه جنسی شود نگران نیست!
زن و شوهری که به زیارت قم امده اند از حکومت اسلامی سرخورده اند ولی می گویند: ما مسلمانیم!
گنبد طلا و لک لک های پیر!
پیش از انقلاب اسلامی سال 1979، قم یک شهر مذهبی و پر سکون بود. شاعر شهیر و زنده یاد ایران، نادر نادرپور آن را اینگونه ترسیم کرده است:
«چندین هزار زن
چندین هزار مرد
زنها، لچک به سر
مردان عبا به دوش
یک گنبد طلا
با لک لکان پیر
یک باغ بی صفا
با چند تک درخت
از خندهها تهی
وز گفته ها خموش
یک حوض نیمه پر
با آب سبز رنگ
چندین کلاغ پیر
برتوده های سنگ
انبوه سائلان
در هر قدم براه
عمامه ها سفید
رخساره ها سیاه»
قم در واقع سنگ بنای حکومت مذهبی ایران به شمار می رود و همچنان یکی از مقدس ترین شهرها محسوب می شود. بیش از دویست هزار طلبه در این شهر به فراگیری «معارف اسلامی» مشغولند و قم به عنوان یکی از مهم ترین مراکز پرورش آخوند در راستای تعالیم مذهب شیعه شناخته می شود. اهمیت این امر به ویژه در آنست که سیاست حکومت کنونی ایران توسط فقها، مدرسین و بعضی از مراجع شیعه رقم خورده است.
جالب اینجاست که تقریباً چهل سال پس از «انقلاب اسلامی» قم دیگر به عنوان شهری که مشخصه آن «مذهب و تقدس» است وجود ندارد. علمای اسلامی که در این شهر سکونت دارند به نحو فزاینده ای از ترکیدن حباب حکومت مذهبی زیر فشار جوانانی که ناگزیر ولی در خفا به سوی مدرنیته حرکت می کنند، نگران و مضطربند.
یکی از نشانه های تحول قم، هنگام خروج از پارکینگ وسیع زیرزمین گنبد طلائی «حضرت فاطمه معصومه» خواهر «امام هشتم شیعیان» رخ می نماید. خروجی این بنا به یک مرکز تجاری مدرن متصل است که با ویترین های نورانی و رنگارنگ تزئین شده است و محل فروش محصولات کمپانی دیزنی، اغذیه و سایر کالاهائی است که کمتر به سوغاتی های یک شهر مذهبی شبیه است.
دلسردی از انقلاب!
در خیابان، آخوند سالخورده ای به نام سید صادق موسوی که عمامه سیاه به سر دارد، با صراحت می گوید:
«پیشترها من یک انقلابی بودم ولی به تدریج دلسرد شدم». وی که بیش از چهل سال است کسوت روحانیت به تن دارد معتقد است که انقلاب نتوانسته به وعده های آیت الله خمینی جامه عمل بپوشاند و به فساد خاتمه نداده است. در آمد نفت را به تساوی توزیع نکرده است و از برقراری یک جامعه توحیدی ناتوان مانده است».
اقتصاد ایران امروز، به سرعت رو به زوال است. بخش عمده ای از جمعیت هشتاد میلیونی ایران با مشکل بیکاری دست به گریبان است و یا به درآمد اندکی دل خوش ساخته است در حالیکه اقلیت کوچکی از وابستگان ملایان بلند پایه و سیاستمدارانی که از صنایع در اختیار دولت منتفع می شوند، در ثروت و تجمل غوطه ورند.
به باور موسوی، نباید از این که روحانیان روزبروز محبوبیت خود را از دست می دهند و مرتباً از حاضرین در مساجد کاسته می شودف تعجب کرد. ملایان دیگر اعتبار و محبوبیتی را که در اوان انقلاب داشتند از دست داده اند. انقلاب بیشتر وعده داده ولی کمتر عمل کرده است.
روحانی دیگری به نام «مصطفی حقیقت» که عبای سبز و ریش فلفل نمکی دارد شکایت می کند که وقتی در ایام رمضان به شهرها و دهات برای موعظه می رود، با استقبال سرد اهالی روبرو می شود.
وی با اندوه می گوید: «مردم دیگر حتی جواب سلام ما را نمی دهند، انگار دیگر نمی خواهند اصلاً با ما صحبت کنند».
آقای خمینی گفته بود روحانیون باید زندگی ساده ای داشته باشند و سوار اتومبیل های لوکس نشوند. ولی امروزه پاره ای از ملایان و سیاست پیشگان در نهایت تجمل زندگی می کنند به طوری که حتی اگر شایسته آن هم باشند، در نظر مردم روش ایشان مشحون از اسراف و دور از تقوی به نظر می رسد.
جانشین آیت الله خمینی، سید علی خامنه ای در کلیه امور مملکتی و مذهبی حرف آخر را می زند ولی امور ساده روزمره را به نمایندگان منتخب مردم سپرده است. تازه این نمایندگان هم در انتخاباتی که توسط مقامات های طراحی و کنترل می شود برگزیده می شوند. شیوه انتخابات به گونه ای است که فقط افراد مورد اعتماد دولت از صندوق های رأی سردر می آورند تا دوام حکومت مذهبیون تعیین گردد.
مرز میان سیاست و مذهب به کلی در هم آمیخته است. رئیس جمهور حسن روحانی یکی از روحانیون وابسته به دستگاه است و این امتزاج چنانچه صادق موسوی می گوید: «مردم را کاملاً گیج و مبهوت» کرده است.
مذهبیون تلویزون های ساتلایتی را ممنوع کرده و حجاب اجباری بانوان را لازم الاجرا می دانند در حالیکه مقامات دولتی، برای حفظ محبوبیت و اخذ رأی مردم، از تنفیذ جدی این محدودیت ها امتناع می ورزند.
بیزاری مردم از روحانیت!
یک ملای فربه دیگر به نام محمد عبادی که عمامه سفید بر سر دارد، معتقد است که «امتزاج سیاست و دیانت باعث بیزاری مردم از روحانیون شده است». وی می گوید: «من یک ملای ساده ام ولی مردم مرا جزو حاکمیت قلمداد می کنند و هر گاه مرا می بینند، تمام مشکلات خود را تقصیر من و امثال من میدانند».
با چند گام می توان اززیارتگاه شهر دور شد و به جاده اصلی رسید. «مجتمع زمزم» چند سال پیش ساخته شده است تا به رشد اقتصادی قم کمک کند ولی فقط تعداد اندکی از مغازه داران جذب آن شده اند. زیرا مالک مجتمع محور شایعات بزرگ مبنی بر فساد مالی بود. این شهر مذهبی نیز از زخمه معاملات مشکوک در امان نمانده است. در این مجتمع تنها دکانی که دائر است، یک قهوه خانه(کافه) است که دیوار آن را تصویر یک رستوران کنار خیابان اروپائی تزئین کرده است و یک ماشین قهوه اسپرسو که ساخت ایتالیاست به مشتریان قهوه عرضه می کند. صاحب این قهوه خانه، مردیست به نام «ابراهیم محمودی» که وقتی بلندگوی ساختمان، مردم را به نماز مغرب فرا می خواند، شانه ای به بی اعتنائی بالا می اندازد. نام کافه او «آزادی بیان» است. شگفتا که ماهیت ضد مذهبی این نام، مشتریان کافه را در این شهر مذهبی گریزان نمی سازد!
دختر آخوند و سفر به آلمان!
بر طبق گزارش روزنامه لوس آنجلس تایمز، در همین اواخر ملائی با عبا و عمامه به این کافه آمد و چنان با صاحب کافه گرم گرفت که در پایان پیپ و توتونش را به عنوان هدیه به وی تقدیم کرد!
این آخوند متمکن قصد دارد دختر 21 ساله اش را برای ادامه تحصیل به آلمان بفرستد هر چند نسبت به سرنوشت دختر جوان و تنهایش در اروپای «نامسلمان» نگران است. او میداند که دخترک در معرض آزمایش های گوناگونی قرار خواهد گرفت. به همین جهت به دخترش یادآور شده است که «اگر درگیر روابط جنسی شوی، نگران نباش زیرا این امر دلیل گناهکاری تو نخواهد بود».
صاحب قهوه خانه می گوید: از این بیان تعجب کردم. چون از یک آخوند شیعه بعید است که چنین روشنفکر و مترقی باشد.
این دگردیسی فکری امروزه تقریباً در کلیه لایه های زندگی مردم ایران مشاهده می شود. بانوئی از بوشهر به نام «مرضیه طاهری» به خبرنگار لوس انجلس تایمز گفته است من و شوهرم دیگر برای حل مسائل زندگی و شخصی خود به ملاها مراجعه نمی کنیم. وی با آنکه شانزده بار ظرف 12 سال به زیارت حضرت معصومه آمده است. بلافاصله اضافه می کند «البته این بدان معنی نیست که ما مسلمان نیستیم. فقط نشانه آنست که از حکومت مذهبی سرخورده ایم و دلمان می خواهد اسلام را فقط در قلبمان نگاه داریم».