تهرانی ها، در بیان زبلی و زرنگی آدم ها، می گفتند: فلانی گنجشک را رنگ می کند و به عنوان قناری به مردم می فروشد!!
البته این جور آدم ها به قول «آژان های قدیم» به «پست» ما نخورده بودند ولی دیده بودیم که زمانی شهر تهران، جناب شهرداری داشت به اسم «مشایخی» که برای تامین آب محلات تهران در چندین و چند میدان چاه آب زده بود و «جناب اشرف قوام السلطنه نخست وزیر» را به آن محل می آورد که طی تشریفاتی چاه آب را افتتاح کند! نشان به آن نشان که این چاه های آب فقط همان دو، سه ساعتی که تشریفات افتتاح برقرار بود و یا فوقش دو سه روز اول آب داشت. بعد از چند روز بکلی خشک می شد و یا فقط آن چاه آب هایی که نمایی دایر و آب آن روان بود که در مسیر «جناب اشرف» قرار داشت و شُر شُر ریزش آب آن به حوضچه اطراف چاه، شُرشُرش به گوش می رسید!! البته تهران شهردار دیگری داشت به نام «مهام» که تنها هنرش در امور شهری و تأمین حوائج شهری، در «آب نماسازی» و چاه آب کنی بود.
بعدها انواع تقلب در خوراکی ها هم متداول شد، مثل کباب از «گوشت الاغ» زعفرانی رنگ کرده و سماق تقلبی با گرد آجر، گنجشک فالگیر (یا فال حافظی) پرنده ای معتاد که بر حسب عادت سرش لای یک مشت فال حافظ فرو می برد و به خیال یک نخود که نشئه شود و یک فال حافظ درمی آورد!
زمانی بعد از انقلاب کذایی 57، و واسطه کمبود دارو در داروخانه ها «داروی مشابه» متداول شده بود، ولی در تداوم فروش این دارو، چون شفایی و یا التیامی هم بدنبال مصرف آن نبود. سر و صدای مردم را- هنگام «نسخه پیچیدن» توی داروخانه ها، درآورده بود- که داروی مشابه نمی خواستند.
حدود دو سه ماهی از «انقلاب شکوهمند» نگذشته بود یا سال اولین بهار آزادی بود (با جمله معروف جای «شهدای نیست در جهان»! هم خالی). روزی گذرمان به داروخانه «هلال احمر» (شیر و خورشید) در خیابان کریم خان زند افتاد و در صف دور و درازی برای گرفتن دارو تا نوبت به ما برسد، همانجا شنیده می شد که مردم بابت «داروی مشابه» غرولندی و یا داد و هواری می کنند و می روند. پس از دقایقی ما به دو سه قدمی پیشخوان نسخه پیچیدن و دارو گرفتن بودیم که هوار هوار مردی بلند بود که «داروی مشابه» نمی خواست در این حیص و بیص ناگهان حوصله مردی که دارو می داد هم بلند شد و اشاره کرد به عکس بزرگ امام که در پشتش به دیوار داروخانه نصب شده بود و گفت:
-همینه که هست! مردم امام می خواستند، ملاحظه کردید که مشابه آن را برایشان فرستادند!
در سکوتی که حکمفرما شده بود، آن که دارو می خواست غیبش زد و آن که قرار بود دارو بدهد به ته داروخانه رفت و خود را گم و گور کرد!
در این سالها حتی «تیربار» و «موشک» رنگ کرده هم به جمهوری اسلامی انداخته اند که بجای هدف گیری «دشمن» در، جا بلای جان «مدافعان اسلام» شده بود!
الغرض هفته گذشته «مدیر کل آزمایشگاه های مرجع سازمان غذا و داروی جمهوری اسلامی» افشا کرده که: در تهران مرغ رنگ شده به جای گوشت قرمز به مردم فروخته اند.
البته گوشت مرغ هم ارزان نیست ولی خوشا به انصاف فروشنده هایی که «جنس نامربوط تری» به جای گوشت قرمز به دست مردم نداده اند!!
آن هم در شهر و دیار و حکومتی که حاکم، نماینده تا حکومت و حاکم شرع و امام های جمعه ها که بسیاری از آنها هر کدام بنوعی «تقلبی» و گنجشک رنگ کرده هستند و که به جای «قناری» به مردم چپانده اند!
حالا بگذریم که بسیاری از مشاغل و مقاماتی که به آخوندهای بی صلاحیت سپرده اند و فقط در این یکی دو سال و چند ماهه اخیر است که بعضی از آخوندها و مراجع، شکوائیه هایشان با این نق و نوق همراه است که کار ما که «جنس» فروشی و «مقام اداری» نیست؟! و تلویحا پذیرفته اند که از قدیم گفته اند: کار هر خر نیست خرمن کوفتن/گاو نر می خواهد و مرد کهن/! البته گویا مرحوم هاشمی رفسنجانی خودش را تافته جدا بافته ای می دانست که انگار وجودش برای «زعامت و سیاستمداری و گره گشایی» است و فرمان الهی دارد و دیدیم که به هر «ملاحظه»ای زرنگی زیاد کار دستش داد و رفت به استخر که چند دوری «بی دست» شنا کند!! که ته آب ماند، عینهو این که:
-«به علی گفت مادرش روزی، که به کنار حوضی مرو، رفت و افتاد ناگهان در حوض بچه جای حرف رهبرت بشنو»!!
امیدواریم حالا که مرغ مرغوب را به جای گوشت گاو و گوسفند اعلا به مردم می فروشند (آنها هم کلاهشان را هم بالا بیندازند که گوشت خر بهشان نفروخته اند). در این بخر! بخرهای متداوله: بخصوص که خرید هواپیمای ایرباس، سیستم دفاعی 300 بوئینگ مسافربری معمول شده است. در این هیرو ویر هواپیمای ایرباس یا بوئینگ رنگ کرده به ما نیندازند و بخصوص سیستم دفاعی 300 روس ها از نوع «تیرکمانی» خودمان از آب درنیاید!! چون ملاحظه می فرمائید در این خر بازار همه چیز معمول است. ملت ما هم، کم از جنس تقلبی، رهبر تقلبی و فرمانده نظامی تقلبی کم ضرر ندیده نمونه اش:
جناب محسن رضایی فرمانده کل قوای زمان جنگ با عراق، دم دستمان حی و حاضر است. او در خاطرات خود فرمایش دارند که: در جنگ عراق فرماندهان نظامی ارتش بر حسب استراتژی و تاکتیک جنگی نقشه دفاع و یا حمله را طرح می کردند و به فرماندهان سپاه پاسداران می دادند، ولی ما پیش از هر گونه تصمیمی، اول از جبهه به تهران و یا به یکی از مراجع در قم تلفن می زدیم و استخاره می خواستیم و اگر استخاره راه می داد آن نقشه جنگی فرماندهان ارتش را اجرا می کردیم وگرنه کنار می گذاشتیم!!
دو کلمه از خودمان ضد انقلاب گفته باشیم وضع مخالفان رژیم و به اصطلاح «اپوزیسیون» نیز کم از جریانات داخل کشور و جریان گنجشک رنگ کرده به جای قناری و مرغ رنگ کردن به جای گوشت قرمز نیست و اهالی مخالف رژیم در خارجه هم حکایت شان آن است که شاعر گفته بود:
قلیان تو و کمان رستم/هر دو را نمی توان کشیدن/. (یا) من مانده ام میان این دو حالت/قلیان بکشم یا خجالت/؟!