«نامه» دایی جان حسین خان!

by عباس پهلوان

دایی آدمیزاد مثل مادر، جانش به جان خواهر زاده هایش بسته است و مثل مادر دلواپس، برای فرزند خواهر دلش شور می زند. مانند حضرت حسین میردامادی دایی «رهبر معظم» که از مشهد برای خواهرزاده اش علی خامنه ای در نامه ای می نویسد: «تا دیر از این نشده و دوران شما پایان نیافته» بجنبید و تغییراتی در اوضاع بدهید و ناهنجاری های را جبران کنید! یعنی عمامه «آقا» خیلی پس معرکه است و آفتاب عمرش لب بام!

صد البته دایی یک «فامیل محترم» آن هم از تبار «علی خامنه ای» که مدعی «رهبری مسلمانان جهان» است- مثل یک «ضدانقلاب»- که می خواهد سر به تن صد تا از قبیل «آقا»ها نباشد و این طوری با مدارا حرف نمی زند؟! -حتی همین «هشدار» را هم بدون «توپ و تشر و صد جور بد و بیراه نمی دهد!! بلکه «آقا دایی» در نامه خود به رهبر حتی از مرگ و عزرائیل هم نام نمی برد که نکند به آن بابا، یادآوری شود و با لفظ مبهم می نویسد: «تا دیر نشده و دوران شما پایان نیافته»- یعنی تا لادست روح الله خمینی و اکبر هاشمی و موسوی اردبیلی نرفتی به قول خودتان به «ملکوت اعلی» تشریف نبردی- و اضافه می کند: «تا شیرازه امور به کلی از هم نپاشیده (یعنی قالپاق رو انداختی بیچاره)! و مهمتر این که: تا «ملک و ملت از دست نرفته»! یعنی صد رحمت به آنکه نشسته بود بر سر شاخه و بن می برید- «حضرتعالی فی الفور مشی خود را تغییر دهید! و «ناهنجاری»ها را جبران کنید»!

اگراین چند کلمه نصیحت را مشفقانه از سر دلسوزی نگیریم، لابد باید قبول کنیم که آش آنقدر شور شده که سرآشپزباشی «دایی جان حسین خان» هم دریافته که شاید با نصیحتی و اشاراتی «خوارزاده» را بر سر عقل بیاورد در حالی که شرح مراودات «علی آقا» با برادر کوچکترش و فامیل و دوستان و از جمله هاشمی رفسنجانی- که قسم به دروغ خوردن، دروغ ساختن، نقل قول به دروغ از جانب خمینی گفتن- تا نامبرده را بر صندلی رهبری بنشانند و با فرمول «ولایت مطلقه» فقیه ایشان اختیاری نظیر «شیطان» داشته باشد که حتی به خداوند هم حساب پس نمی دهد- همه و همه گواه آن است که نامه «دایی جان حسین خان میردامادی» را اگر هم ایشان «جر» ندهد و به دور بریزد! و یا چنانچه مرسوم است در کوزه نگذارد و آبش را بخورد! و یا دایی جان را به عنوان «شایعه سازی و تشویق اذهان عمومی» با نشر و پخش «از هم پاشیدگی ملت و مملکت و مرگ رهبر» با عبارت «تا دیرتر از این نشده و دوران شما پایان نیافته» به اوین بیندازد، لابد به سرنوشت برادر خود حجت الاسلام هادی خامنه ای دچار می کند که از زمان صدارت ایشان در 28 سال پیش و حتی در زمان دوران ریاست جمهوری اش، مرتب او را سنگ قلاب کرده و کنارش انداخته که «حرص مقام» و «زور و بازوی رهبری» و انباشتن چند میلیارد دلار ثروت! علاوه بر همه اینها خایه مالی یک مشت مجتهد آب نکشیده و مسجد ندیده و در حوزه «طلبگی» نکرده، یادآور آن گفته حضرت اجل سعدی است که:

آن شنیدستی که در صحرای غور

بار سالاری بیفتاد از ستور

گفت چشم تنگ دنیا دار را

یا قناعت پر کند یا خاک گور!

Comments

Leave a Comment

Archived_issue
مشترک شوید  $1.70 تک شماره 
Library