موقعی نوشته بودیم با این همه مصائب و بلاهای زمینی وآسمانی که مردم ایران دچار آن می شوند کم مانده که «قله دماوند» هم پس از قرن ها شروع به آتشفشانی کند که این «دفتر بلا» تکمیل شود و خبر نداشتیم این خیال بد «آتشفشانی دماوند» به یک آتش سوزی در قله رفیع تهران «ساختمان پلاسکو» می کشد- که شاخص نیم قرن پیش کشورمان و در ناف تهران بود- و روزی مثل پنجشنبه هفته پیش جلوی چشمانمان کوهی از خاطرات زندگی مان فرو می ریزد و ما را در عزای هموطنان فداکار و مظلوم مان می گذارد و در همین حال نگران هزاران اهل خانواده، فرزندان و همسران آنها شدیم که از ظهر همان روز عزای فردای خود را گرفته بودند.
ابعاد این فاجعه اگر لاپوشانی نکنند (چنانکه پیداست) ما حتی نمی توانیم حدس بزنیم (بدبختانه مجله را ناگزیریم زودتر به چاپ برسانیم) ولی قدر مسلم این که این حادثه به همه حوادث و رویدادهای تلخی گره می خورد که در طول 37 سال حکومت اسلامی یک روند مردم ایران را، رها نکرده است. از اعدام های اوایل انقلاب تا آتش جنگی که «صدام» با بمباران ها و موشک پرانی ها و کشتار مردم کشورمان برافروخت و خمینی هم روی این آتش، 6 سال نفت پاشید و آن را حدود 8 سال ادامه داد. گویی که با آتش جنگ می خواست تنور حکومت خود را همچنان گرم نگهدارد. رژیمی که حتی در بحبوحه پایکوبی طرفدارانش درخیابان های تهران لق و لوق بود و از وحشت سقوط، امید به فردایش نبود و دیدیم با بهره برداری از رویدادهای دست ساز و حوادث و وقایع اتفاقیه و اعدام های بی وقفه و حتی کشتار جمعی زندانی ها در همه این سالها خود را لنگ لنگان اکنون به آستانه 38 سال حکومت خود رسانده است. در حالی که از هیچ ظلم و ستمی و زجر و آزار و کشتاری در ایران، فرو گذار نکرده است. خانه ای نیست که شعله شمعی که گویای داغ مصیبتی بر دل خانواده هاست، روشن نباشد و آهی از سر درد و افسوس از خانه های مردم به آسمان ایران تنوره نکشد و دل پرسوزی نیست که دست به دعا از درگاه الهی نباشد و چاره نخواهد و پایان این مصائب را طلب نکند.
مرگ دلاورانه و ایثارگرانه مردان آتش نشانی، نیروهای امداد و سایر کسانی که در این فاجعه دلخراش جان باخته اند و همچنین به خانواده های داغدار و ملت ایران تسلیت می گوئیم
موقعی نوشته بودیم با این همه مصائب و بلاهای زمینی وآسمانی که مردم ایران دچار آن می شوند کم مانده که «قله دماوند» هم پس از قرن ها شروع به آتشفشانی کند که این «دفتر بلا» تکمیل شود و خبر نداشتیم این خیال بد «آتشفشانی دماوند» به یک آتش سوزی در قله رفیع تهران «ساختمان پلاسکو» می کشد- که شاخص نیم قرن پیش کشورمان و در ناف تهران بود- و روزی مثل پنجشنبه هفته پیش جلوی چشمانمان کوهی از خاطرات زندگی مان فرو می ریزد و ما را در عزای هموطنان فداکار و مظلوم مان می گذارد و در همین حال نگران هزاران اهل خانواده، فرزندان و همسران آنها شدیم که از ظهر همان روز عزای فردای خود را گرفته بودند.
ابعاد این فاجعه اگر لاپوشانی نکنند (چنانکه پیداست) ما حتی نمی توانیم حدس بزنیم (بدبختانه مجله را ناگزیریم زودتر به چاپ برسانیم) ولی قدر مسلم این که این حادثه به همه حوادث و رویدادهای تلخی گره می خورد که در طول 37 سال حکومت اسلامی یک روند مردم ایران را، رها نکرده است. از اعدام های اوایل انقلاب تا آتش جنگی که «صدام» با بمباران ها و موشک پرانی ها و کشتار مردم کشورمان برافروخت و خمینی هم روی این آتش، 6 سال نفت پاشید و آن را حدود 8 سال ادامه داد. گویی که با آتش جنگ می خواست تنور حکومت خود را همچنان گرم نگهدارد. رژیمی که حتی در بحبوحه پایکوبی طرفدارانش درخیابان های تهران لق و لوق بود و از وحشت سقوط، امید به فردایش نبود و دیدیم با بهره برداری از رویدادهای دست ساز و حوادث و وقایع اتفاقیه و اعدام های بی وقفه و حتی کشتار جمعی زندانی ها در همه این سالها خود را لنگ لنگان اکنون به آستانه 38 سال حکومت خود رسانده است. در حالی که از هیچ ظلم و ستمی و زجر و آزار و کشتاری در ایران، فرو گذار نکرده است. خانه ای نیست که شعله شمعی که گویای داغ مصیبتی بر دل خانواده هاست، روشن نباشد و آهی از سر درد و افسوس از خانه های مردم به آسمان ایران تنوره نکشد و دل پرسوزی نیست که دست به دعا از درگاه الهی نباشد و چاره نخواهد و پایان این مصائب را طلب نکند.
مرگ دلاورانه و ایثارگرانه مردان آتش نشانی، نیروهای امداد و سایر کسانی که در این فاجعه دلخراش جان باخته اند و همچنین به خانواده های داغدار و ملت ایران تسلیت می گوئیم
موقعی نوشته بودیم با این همه مصائب و بلاهای زمینی وآسمانی که مردم ایران دچار آن می شوند کم مانده که «قله دماوند» هم پس از قرن ها شروع به آتشفشانی کند که این «دفتر بلا» تکمیل شود و خبر نداشتیم این خیال بد «آتشفشانی دماوند» به یک آتش سوزی در قله رفیع تهران «ساختمان پلاسکو» می کشد- که شاخص نیم قرن پیش کشورمان و در ناف تهران بود- و روزی مثل پنجشنبه هفته پیش جلوی چشمانمان کوهی از خاطرات زندگی مان فرو می ریزد و ما را در عزای هموطنان فداکار و مظلوم مان می گذارد و در همین حال نگران هزاران اهل خانواده، فرزندان و همسران آنها شدیم که از ظهر همان روز عزای فردای خود را گرفته بودند.
ابعاد این فاجعه اگر لاپوشانی نکنند (چنانکه پیداست) ما حتی نمی توانیم حدس بزنیم (بدبختانه مجله را ناگزیریم زودتر به چاپ برسانیم) ولی قدر مسلم این که این حادثه به همه حوادث و رویدادهای تلخی گره می خورد که در طول 37 سال حکومت اسلامی یک روند مردم ایران را، رها نکرده است. از اعدام های اوایل انقلاب تا آتش جنگی که «صدام» با بمباران ها و موشک پرانی ها و کشتار مردم کشورمان برافروخت و خمینی هم روی این آتش، 6 سال نفت پاشید و آن را حدود 8 سال ادامه داد. گویی که با آتش جنگ می خواست تنور حکومت خود را همچنان گرم نگهدارد. رژیمی که حتی در بحبوحه پایکوبی طرفدارانش درخیابان های تهران لق و لوق بود و از وحشت سقوط، امید به فردایش نبود و دیدیم با بهره برداری از رویدادهای دست ساز و حوادث و وقایع اتفاقیه و اعدام های بی وقفه و حتی کشتار جمعی زندانی ها در همه این سالها خود را لنگ لنگان اکنون به آستانه 38 سال حکومت خود رسانده است. در حالی که از هیچ ظلم و ستمی و زجر و آزار و کشتاری در ایران، فرو گذار نکرده است. خانه ای نیست که شعله شمعی که گویای داغ مصیبتی بر دل خانواده هاست، روشن نباشد و آهی از سر درد و افسوس از خانه های مردم به آسمان ایران تنوره نکشد و دل پرسوزی نیست که دست به دعا از درگاه الهی نباشد و چاره نخواهد و پایان این مصائب را طلب نکند.
مرگ دلاورانه و ایثارگرانه مردان آتش نشانی، نیروهای امداد و سایر کسانی که در این فاجعه دلخراش جان باخته اند و همچنین به خانواده های داغدار و ملت ایران تسلیت می گوئیمموقعی نوشته بودیم با این همه مصائب و بلاهای زمینی وآسمانی که مردم ایران دچار آن می شوند کم مانده که «قله دماوند» هم پس از قرن ها شروع به آتشفشانی کند که این «دفتر بلا» تکمیل شود و خبر نداشتیم این خیال بد «آتشفشانی دماوند» به یک آتش سوزی در قله رفیع تهران «ساختمان پلاسکو» می کشد- که شاخص نیم قرن پیش کشورمان و در ناف تهران بود- و روزی مثل پنجشنبه هفته پیش جلوی چشمانمان کوهی از خاطرات زندگی مان فرو می ریزد و ما را در عزای هموطنان فداکار و مظلوم مان می گذارد و در همین حال نگران هزاران اهل خانواده، فرزندان و همسران آنها شدیم که از ظهر همان روز عزای فردای خود را گرفته بودند.
موقعی نوشته بودیم با این همه مصائب و بلاهای زمینی وآسمانی که مردم ایران دچار آن می شوند کم مانده که «قله دماوند» هم پس از قرن ها شروع به آتشفشانی کند که این «دفتر بلا» تکمیل شود و خبر نداشتیم این خیال بد «آتشفشانی دماوند» به یک آتش سوزی در قله رفیع تهران «ساختمان پلاسکو» می کشد- که شاخص نیم قرن پیش کشورمان و در ناف تهران بود- و روزی مثل پنجشنبه هفته پیش جلوی چشمانمان کوهی از خاطرات زندگی مان فرو می ریزد و ما را در عزای هموطنان فداکار و مظلوم مان می گذارد و در همین حال نگران هزاران اهل خانواده، فرزندان و همسران آنها شدیم که از ظهر همان روز عزای فردای خود را گرفته بودند.
ابعاد این فاجعه اگر لاپوشانی نکنند (چنانکه پیداست) ما حتی نمی توانیم حدس بزنیم (بدبختانه مجله را ناگزیریم زودتر به چاپ برسانیم) ولی قدر مسلم این که این حادثه به همه حوادث و رویدادهای تلخی گره می خورد که در طول 37 سال حکومت اسلامی یک روند مردم ایران را، رها نکرده است. از اعدام های اوایل انقلاب تا آتش جنگی که «صدام» با بمباران ها و موشک پرانی ها و کشتار مردم کشورمان برافروخت و خمینی هم روی این آتش، 6 سال نفت پاشید و آن را حدود 8 سال ادامه داد. گویی که با آتش جنگ می خواست تنور حکومت خود را همچنان گرم نگهدارد. رژیمی که حتی در بحبوحه پایکوبی طرفدارانش درخیابان های تهران لق و لوق بود و از وحشت سقوط، امید به فردایش نبود و دیدیم با بهره برداری از رویدادهای دست ساز و حوادث و وقایع اتفاقیه و اعدام های بی وقفه و حتی کشتار جمعی زندانی ها در همه این سالها خود را لنگ لنگان اکنون به آستانه 38 سال حکومت خود رسانده است. در حالی که از هیچ ظلم و ستمی و زجر و آزار و کشتاری در ایران، فرو گذار نکرده است. خانه ای نیست که شعله شمعی که گویای داغ مصیبتی بر دل خانواده هاست، روشن نباشد و آهی از سر درد و افسوس از خانه های مردم به آسمان ایران تنوره نکشد و دل پرسوزی نیست که دست به دعا از درگاه الهی نباشد و چاره نخواهد و پایان این مصائب را طلب نکند.
مرگ دلاورانه و ایثارگرانه مردان آتش نشانی، نیروهای امداد و سایر کسانی که در این فاجعه دلخراش جان باخته اند و همچنین به خانواده های داغدار و ملت ایران تسلیت می گوئیم
ابعاد این فاجعه اگر لاپوشانی نکنند (چنانکه پیداست) ما حتی نمی توانیم حدس بزنیم (بدبختانه مجله را ناگزیریم زودتر به چاپ برسانیم) ولی قدر مسلم این که این حادثه به همه حوادث و رویدادهای تلخی گره می خورد که در طول 37 سال حکومت اسلامی یک روند مردم ایران را، رها نکرده است. از اعدام های اوایل انقلاب تا آتش جنگی که «صدام» با بمباران ها و موشک پرانی ها و کشتار مردم کشورمان برافروخت و خمینی هم روی این آتش، 6 سال نفت پاشید و آن را حدود 8 سال ادامه داد. گویی که با آتش جنگ می خواست تنور حکومت خود را همچنان گرم نگهدارد. رژیمی که حتی در بحبوحه پایکوبی طرفدارانش درخیابان های تهران لق و لوق بود و از وحشت سقوط، امید به فردایش نبود و دیدیم با بهره برداری از رویدادهای دست ساز و حوادث و وقایع اتفاقیه و اعدام های بی وقفه و حتی کشتار جمعی زندانی ها در همه این سالها خود را لنگ لنگان اکنون به آستانه 38 سال حکومت خود رسانده است. در حالی که از هیچ ظلم و ستمی و زجر و آزار و کشتاری در ایران، فرو گذار نکرده است. خانه ای نیست که شعله شمعی که گویای داغ مصیبتی بر دل خانواده هاست، روشن نباشد و آهی از سر درد و افسوس از خانه های مردم به آسمان ایران تنوره نکشد و دل پرسوزی نیست که دست به دعا از درگاه الهی نباشد و چاره نخواهد و پایان این مصائب را طلب نکند.
مرگ دلاورانه و ایثارگرانه مردان آتش نشانی، نیروهای امداد و سایر کسانی که در این فاجعه دلخراش جان باخته اند و همچنین به خانواده های داغدار و ملت ایران تسلیت می گوئیم