چگونه می توان از نارضایتی های اقتصادی و شورش های احتمالی پیش رو، برای براندازی رژیم جمهوری اسلامی سود برد؟!
آیا برنامه هایی که زمان بسیاری را طلب می کند در این شرایطی که تحولات دقیقه به دقیقه شکل های گوناگون به خود می گیرد، می تواند راه گشای ما باشد؟
به نظر می رسد پاسخ منفی است چرا که با نگاهی به طرح هایی چون شورای ملی که از پشتوانه چهره ای چون شاهزاده رضا پهلوی برخوردار است ـ پیچ و خم هایی دارد که گذر از همه ی آنها بسیار طول خواهد کشید و با تحولات سریع در جامعه ایران و تحولات منطقه ای و جهانی نمی خواند. امروز برای انسجام توده های بی شکل که کاری است کارستان (آن هم در خارج از کشور که تشخیص مخالفان واقعی رژیم و موافقان جمهوری اسلامی بسیار دشوار است) بایستی فکر دیگری کرد، چرا که این توده ها در صحنه مبارزه در داخل ایران و در خیابان ها و با شعارهای مشترکشان که مرکزیت آن حذف رژیم اسلامی است خود به خود مشکل واحدی خواهد یافت.
در اینجا می ماند این که چگونه این موج های اعتراضی را به طرف اهدافی کشاند که نقاط قوت رژیم است و چگونه می توان روی حساسیت های رژیم دست گذاشت و نقشه کشی های رژیمیان را در هم ریخت و همینطور چگونه می توان نیروهای سرکوبگر رژیم را از مقابله با مردم بازداشت.
ابزارهای تبلیغاتی و نیروهای هدایت کننده جمعیت و بازداشتن نیروهای رژیم از خشونت چگونه باید انجام شود!
آیا تا به حال فکری برای سلول ها و شوراهای مقاومت در شهرهای بزرگ شده است، یا ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم؟
شورش های مردمی حتمی است و ما امروز جرقه هایی از آن را در این سو و آن سوی میهنمان می بینیم. در مواردی «زمان» نیز برای سر و سامان داددن به کارها، یار خوبی است، اما در مواردی چون امروزه روز «زمان» اگر همسو با آن و یا جلوتر از آن حرکت نکنیم کار ما زار خواهد بود. از سوی دیگر شاهد بودیم که چندی پیش سازمان مجاهدین خلق از «لیست تروریستی وزارت خارجه آمریکا» خارج شد. اما پشت بند آن دیدیم که سناتورهای بانفوذی آمدند و ادعا کردند که «مجاهدین سازمان منظمی است و از ابزارهای لازم برای جانشینی رژیم اسلامی برخوردار است»!؟ این در حالی است که نظرات مردم ایران نادیده گرفته شده اما این که آنان در غالب اعتقادات خود در «محدوده تفکرات نوعی اسلامی» دارای یک سازماندهی هستند، شکی وجود ندارد. اما در کجای این سازمان این آقایان سناتورها و یا مقاماتی از دولت آمریکا نشانه هایی از دمکراسی دیده اند؟!
سازمانی که می گوید همه ی روابط و ضوابط دمکراسی را پذیرفته است چرا همچنان درهای عقیدتی و روابطی خود را سفت و سخت بسته است؟ روی پسوند «اسلامی» این همه اصرار دارد و به هیچ وجه از آن دست برنمی دارد؟
یک بخش این مسئله برمی گردد به عربستان سعودی ، کشور همسایه ای که با میلیاردها دلار به تنها چیزی که فکر می کند وجود و هویت رژیم خود است چرا که عربستان، هرگز دوست ندارد در کنار مرزهایش یک کشور دمکرات و آزاد وجود داشته باشد.
بر اساس اطلاعاتی که دریافت کرده ام عربستان سعودی از سازمان مجاهدین خلق حمایت می کند و البته آن ها سایه ای از آمریکا را هم بالای سر خود دارند، عربستان سعودی تنها برای برپایی پایگاه مجاهدین خلق در عراق ماهی 000/35 دلار می پردازد و حالا شنیده شده که خیمه و خرگاهی برای آنان در افغانستان مهیا می کنند با تعداد بسیاری از نفرات و تجهیزات. این خبر بسیار جدی است. این را این ها به خودی خود هیچ ایرادی ندارد که شاید از دیدگاهی خوب هم باشد. اما همانگونه که گفته شد چرا این سازمان درهای خود را به روی دیگران و دیگر سازمان ها با تفکرهای گوناگون باز نمی کند و چرا خود در مجمعی از گروه ها و سازمان های سیاسی ضد رژیم، شرکت نمی کند، چرا رهبران آنان تنها به قول معروف مونولوگ هستند (یک طرفه حرف می زنند) و از دیالوگ (گفتگو) پرهیز می کنند، آیا شما تا به حال دیده اید مریم رجوی و یا مسعود رجوی با روزنامه نگارانی مصاحبه ای داشته باشند؟!
هرگز این اتفاق نیفتاده است چرا وقتی جمعیتی از اعضای این سازمان با رگ های ورم کرده فریاد می زنند، مریم ایران! ایران مریم! او لب نمی گشاید و همانجا نمی گوید این شعار را ندهید، صدها چون من جانم فدای ایران! آیا هنوز وقت آن نرسیده است که اعضای مجاهدین خلق این پرسش را از خود بکنند که معنای حرفشان چیست!؟ و بهتر است اعضای کنگره آمریکا و آنهایی که از پشت پرده می خواهند دست به کارهای خطرناک بزنند از آنان سئوال کنند و دریچه ها را باز بگذارند این درست است که هر شخصی با سازمانی که مخالف جمهوری اسلامی باشد، دوست ماست، اما «افغانیزه طرح کردن» ایران روش نادرستی است که کارها را به سامان نخواهد رساند.
ایران یکپارچه و دمکرات خواست مردم ایران است، این را نیز باید بگوییم که می باید اشخاص و سازمان های گوناگون، معنی زمان و آنچه که هم اکنون در حول و حوش ما می گذرد را، خوب درک کنند و بفهمند. ما به راستی در کجای راه مبارزه ایستاده ایم. امروز باید به دنبال راه میان بری باشیم که بتواند ما را سریع به هدف برساند، درپیچ و خم منشورها و بیانیه ها خود را گرفتار نکنیم ، باید بر فراز همه ی این ها پرواز کرد.
آیا باز هم برای پروازی این چنینی باید پرهای یک دیگر را بکنیم یا به همدیگر کمک کنیم؟ لحظه تصمیم آخر برای همه ی سازمان ها و تفکرها برای ایران فرا رسیده است شاید هم کمی دیر شده باشد، ولی عشق به سرزمینمان، عشق به مردم ایران می تواند شور بسیاری را برانگیزد، بدون شک این شور به مردم ایران نیرو می دهد که بتوانند در شرایط استثنایی امروز از طغیان های مردمی پلی بسازند برای آینده روشن. شورش های بی شکل را به تظاهرات شکل دار تبدیل کنند، امروز در همین ساعت اگر تصمیمی درست گرفته شود، فردا ایرانی را در روبرو خواهیم داشت از هم گسسته با حکومت مرکزی ضعیف و جنگ های منطقه ای و خانمانسوز داخلی.
نگوییم خدا آن روز را نیاورد! بگوییم برای این که آن روز در پیش روی مردم ایران نباشد هر چه سریع تر کاری صورت دهیم. تعجب آور است که در همین شرایط سخت هنوز بهت زده گان به حال خود مانده اند و هنوز رخوت ، تبدیل به بیداری نشده است، چاره ای نیست باید از روی آنان گذشت و با آنانی همسو شد که بیدار شده اند و یا بیدار بوده اند و نیرویشان از مردمی گرفته می شود که آزادی را با همه ی توان پاس می دارند.