ما ایرانی های مقیم نیگه دنیا هنوز خیال می کنیم که در دولت سرای خودمان هستیم و تکیه بر پشتی و چهارزانو بر یک پوست تخت خودمان نشسته ایم در کنارمان بساط مان (هر کس به فراخور حال و مزاجش) جور است و بواسطه انتخابات آمریکا با یکدیگر جر و منجر داریم: چه تعبیر و تفسیرها و اظهارنظرهایی هم تحویل یکدیگر می دهیم. انگار گفتارهای چند تلویزیون و دهها مفسر آمریکایی را قر و قاطی کرده باشند- که در اصل آنها یکی به در زده و یکی به تخته- که خودبخود و تکلیف این گونه ابراز نظرهای تلنبار شده، معلوم است.
یکی حرف بدی نمی زد و می گفت: هر دو تا حزب آمریکایی حرف شان یکی است و نه این که کر باشند و حرف همدیگر را نمی شنوند، چون قرار نیست جز همان حرف خودشان، حرف آن حزب دیگر را بگویند. اما رای دهندگان چه پیر باشند و- چه جوان، چه اهل سیاست و چه این که هر چهال سال یک بار در قرعه کشی بلیت بخت آزمایی انتخاباتی شرکت می کنند- بیشتر بر حسب «سلیقه» خودشان و دلبخواهی رأی می دهند. درست که جمعی از اعضای یک حزب اند و عده ای از اعضای یک حزب دیگر ولی در اصل قرار و مدار، قبلی و در رأی گیری همان «پسند» و «سلیقه» شخصی است و برای همین است بر خلاف «تز رهبر معظم» خراب شده خودمان، برنامه پیش از انتخاباتی آنها، این همه «کش» می آید، که هر کسی به فراخور حال و وضع و طبع و شامه و مزده دهن، خود بالاخره یکی را انتخاب کند. البته حتی اگر قبلا قولشان برقرار و مدار سیاسی قبلی هم باشد که این دفعه من و دفعه دیگر تو!؟ ولی در هر حال آش را طوری بار می گذارند که سلیقه های بیشتری را خوش بیاید و به پسندند!
به قول معروف: تا یار ترا خواهد و میلش به که باشد؟!
می بینید حرف هایی که مثلا «دونالد ترامپ» عنوان می کند که به قول خودمان اگر قاطی کاه کنی خر نمی خورد و اگر قاطی استخوان ها بریزی سگ دندان نمی گیرد!
مضمون مطالبی هم که خانم «هیلاری کلینتون» می گوید مبالغی مزه مربای خرده شیشه دارد که مزه اش را لااقل از زمان کارتر و یا شوهر نامبرده و رفیق جان جانی کنونی «بیل» شنیده اید و عمل شان را هم دیده اید.
این که ما هم مدام نق و نوق داریم که روسای جمهوری آمریکا دست و پا چلفتی اند و برای ایرانی ها کاری نکرده اند و باید دید که کارتر و شوهر هیلاری و رفیق آقاشون رئیس جمهوری فعلی به نوعی با هم از یک قواره و یک جنس اند، اغلب ما نق و نوق داریم که روسای جمهوری آمریکا با آن بلایی که یکی از آنها بر سر خاورمیانه و از جمله مملکت ما آورده بود تا به حال، کاری برای خلاصی ما نکرده اند و از خود دست و پا چلفتی نشان داده اند.
از قضا آنها هر چه دست و پا چلفتی تر بوده اند برای آنهایی که این دیگ آش را در 37 سال پیش بار گذاشته اند، به صرف اشان بوده که همچنان دارند نفع اش را می برند و از آب گل آلود منطقه و جهان، ماهی های درشت می گیرند. تا کی باز یک کله خری پیدا شود که برود در سر رودخانه منبع اصلی آب را گل کند یا یک مرداب لجن توی رود سرازیر نماید!
مسلم این که مردم روسیه هم فکر نمی کردند که روزی به «پوتین» سواری بدهند و همین که خود را از سواری دادن به ملاهای مذهب سیاسی مارکسیسم، کمونیسم خلاص دیده اند تا به حال نشسته اند تا کی این یکی را هم از خر پائین بکشند!
ما که از اول قضا و قدری بوده ایم که هر چه «اوستا کریم» بخواهد، همان خواهد شد و از واقعه شوم انقلاب 57 ایران و ترفندی که آمریکای کارتری برایمان نقش زد ککمان نگزید و همچنان در انتظار یک نقش و نگار دیگریم که آنها به ما بچپانند، گیریم که هزار نقش بر آرد زمانه و نبود، یکی از آنچه در آئینه تصور ماست...!