این قشون آخوندی انگار نه انگار در جنگ عراق کلی تلفات و ضایعات داده، با 6 سال ادامه جنگ از سوی امام و فرمان «حمله های نیروی انسانی» نامبرده و در بیابان های خیلی مانده به صحرای کربلا گودال به گودال کشته های نیروهای مسلح جمهوری اسلامی را با لباس چال کرده اند که قبلا نیز تابوت های خالی جسد آنها را با مشتی استخوان و یا بی استخوان در شهرها گردانده بودند که نشان دهند همچنان خوی جنگ طلبی در آنها باقی ست. اما حالا هم مدتی ست که معلوم نیست که شمر به خوابشان آمده که آخوندهای حکومتی (از «رهبرمعظم» گرفته تا آخوند لایعلم دورغوز آباد) مرتب به گوش سرداران ارتش اسلام» ورد می خوانند و تحریک شان می کنند که شاید جنگ تازه ای با «دشمن» راه بیندازند. هر چه باشد به بهانه جنگ و برقراری حکومت وحشت و رعب و خفقان، راحت تر می توانند بی خیال از سفره های خالی و بی گوشت و پنیر و اشکنه مردم باشند.
از جمله مدتی هم هست که برای خود شیرینی، مرتب توی گوش فرمانده هالوی دریایی سپاه پاسداران می خوانند و او هم با چند تا ناوچه ای که زیر فرمانش دارد، انگار در عرصه رزمناو ژنرال آیزنهاور ایستاده و صد تا جت جنگی بغل گوشش آماده پرواز است- محض اطمینان نیز دو سه تا بمب اتمی هم یدک می کشد- که مرتب همراه با نیمچه سردارهای دریایی با خرو پف های هارت و پورتی، به خیال شان می خواهند خواب شیر «دشمن» را آشفته کنند که مرتب تهدیدات دارند! عینهو نوحه خوانی آل عبا سایر سرداران توی خاکی هم با فرمانده دریایی دَم می گیرند و می خواهند آمریکا را از خطر لشگر اسلام، بلرزانند که شاید توپی در کند و آنها هم به آرزوی شان برسند که بالاخره با «دشمن» درگیر شده اند که با حساب سرانگشتی آنها طی 24 ساعت هم فاتحه آمریکا با همه لشگریان و ناوگان رزمی اش در خلیج فارس، خوانده است!!
انگار در میان سرداران سپاه (که به حساب نیروی ارتش هم به طور نسیه توپ و تشر می آیند) یک مقام بزرگ تری، صاحب عقلی، ریش سفیدی، مرد سرد و گرم چشیده ای نیست- که اگر حالا بهشان توپ و تشری نمی زند- دیگر باد تو بیضه آنها نیندازد که مرتب می خواهند توپ و تفنگ بردارند و دعوا راه بیندازند!!
ناوچه های زپرتی اشان در چراگاه های دریایی آمریکا علف دزدی! می کنند شاید روزی مچ شان گیر بیفتد و چاقو کشی راه بیفتد!!
آیا بزرگتری! توی همه این «مشایخ» ریش دراز و عمامه گنده نیست که بهشان نصیحتی کند و بروند تاریخ بخوانند که اگر آمریکا و هر کشوری با خدمه و حشم و توپ و توپخانه و لشگر و قشون قرار بود از یک مشت یقنعلی بقال سپاهی بترسد و بلرزد- به فرض آمریکا- که سالیان پیش آلمان و ژاپن تیر و ترقه در کرده بودند. بعدش شوروی بود که هنوز رژیم اش سقط نشده بود (هنوز هم چین هست) که دل شان می خواهد که توی دنیا باج گیری کنند- یک بنده خدایی (هنوز هم زنده است بغل گوش آمریکا) در روزگار جوانی که شاشش نظیر سرداران اسلام کف کرده بود و مثل «ببرازخان» نمایشنامه های تئاتر باغ فردوس میدان تره بار، مرتب شاخ و شانه می کشید که من آنم که رستم بود پهلوان!
.....دیدیم جمعی مردند و جمعی مردار شدند و کسانی همچنان به غضب خدا گرفتارند و یا درخاک می پوسند.
در این میان دست از هر مردم گرسنه و فقر زده و محروم و بی پناه ایران بردارند و شاخشان را بکشند که ملتی بار دیگر، فدای یک مشت خزعبلات مذهبی نشود که برای صد من این تُرهات یک غاز هم نمی دهند، چه برسد پیروزی در جدال با «دشمن»!!
برو هر چه بایدت پیش گیر/سرما نداری، سر خویش گیر/.