بالاخره اتفاق افتاد. آنچه که نباید می شد، اما شد. همسایه شمالی ما، این بار، اما بی هیاهو، بی جنجال، بی اعتراض، بی دعوای نمایندگان مجلس، بدون واکنش ملت ما، به ایران آمد. صاحب پایگاه نظامی شد گرچه حتی قانون اساسی همین جمهوری اسلامی نیز مانع بود (اصل 146 قانون اساسی).
روس ها از دیرباز رویای اشغال ایران را در سر داشتند. در جنگ جهانی اول، در جنگ جهانی دوم، قرارداد سن پترزبورک (1907) که بر اساس آن ایران میان روس و انگلیسی تقسیم شد. همه و همه با پایداری ایراندوستانی، نقش بر آب شد و حتی حکومت یک ساله پیشه وری در آذربایجان نیز نتوانست همسایه شمالی ما را به آرزویش برساند.
جنگ جهانی اول در سال 1914 و در شرایطی آغاز شد که احمدشاه در ایران حکومت می کرد. شاه 18 ساله قاجار قدرت کمی داشت. مجلس تعطیل بود، با این حال شاه جوان، 3 روز پس از آغاز جنگ بیطرفی ایران را در جنگ اعلام کرد اما 7 سال پیش از شروع جنگ یعنی در سال 1907 روس و انگلیس بر سر تقسیم ایران به توافق رسیده بودند.
آن روزها ده هزار نیروی روس در ایران مستقر شدند. اما این بار شانس به کمک ایران آمد و با وقوع انقلاب 1917 در روسیه و تشکیل شوروی، رویای همسایه شمالی نیمه تمام ماند و آنان ایران را ترک کردند.
در سوم شهریور 1320، بار دیگر نیروهای شوروی از شمال و شرق و نیروهای انگلیس از جنوب و غرب، به ایران حمله ور شدند و بار دیگر همسایه آرزومند ما ارتش خود را به ایران گسیل داشت. رضا شاه استعفا کرد و محمدرضا شاه به مدد آمریکا بار دیگر روس ها را از ایران بیرون کرد.
پیش از اینها نیز در فوریه 1828، «در پی جنگ های ایران و روسیه در دوره قاجار، ایران در حقیقت مجبور به امضاء عهدنامه ترکمانچای شد و گرچه نباید از قهرمانی های عباس میرزا در این رویداد به سادگی گذشت، اما با امضاء این قرارداد خانات ایروان و نخجوان به دولت روسیه واگذار شد و تالش و مغان بمدت 100 سال از ایران جدا شد».
همینجا بگویم عهدنامه ننگین ترکمانچای- با همه ذلت بار بودنش، اجازه عبور ومرور آزاد کشتی های تجاری روسی را در دریای خزر به روس ها واگذار نکرد و آقای محمد خاتمی در جمهوری اسلامی بیش از 38 درصد منافع ایران را در دریای خزر رسما از دست داد.
با این همه در پی انقلاب اکتبر در روسیه، هنگامی که لنین برای اثبات حسن نیت خود نسبت به ملل ضعیف جهان، الغای تمام امتیازات استعماری دولت تزاری پیشین را اعلام کرد. دولت صمصامه السلطنه نیز از این فرصت استفاده کرد و در چهارم مرداد 1297 در مصوبه ای الغای معاهده ترکمنچای و دیگر امتیازات واگذار شده به دولت روسیه تزاری را اعلام کرد که این اقدام شامل لغو امتیاز کاپیتولاسیون برای اتباع روسیه نیز می شد.
در عهدنامه گلستان نیز در سال 1813 عهدنامه ننگین دیگری میان ایران و روسیه منعقد شده بود که به عهدنامه گلستان شهرت یافت و طی آن بخش هایی از خاک ایران به تصرف روس ها درآمد.
در سال 1324 نیز پیشه وری با راهنمایی و کمک روس ها حکومت خودمختار آذربایجان را برپا کرد که مگر بتواند رویای شیرین همسایه شمالی ما را تحقق بخشد که البته دیری نپائید که این رویا نیز به کابوس اشغالگران بدل شد.
آنچه که در بالا گفته شد، همه و همه، نشان علاقه همسایه شمالی ما برای نفوذ به ایران بود و در این راستا تا پیش از سال 50 آسمان ایران همواره مورد تجاوز هوانوردان روسی قرار می گرفت تا آنجا که محمدرضا شاه با خرید بیش از 80 فروند اف 14 مانع نفوذ و تجاوز هواپیماهای شناسایی روس ها، به خاک و هوای ایران شد.
....ایران در طول تاریخ بارهاو بارها اشغال شد: از سوی اعراب، از سوی مغول ها، تیمور لنگ، انگلیس ها و روس ها..... اما هرگز استقلال خود را از دست نداد. چرا که این تجاوزات، با زور طرف مقابل انجام می شد. این بار این روس ها هستند که به خاک ایران آمدند به آسمان ایران ما تجاوز کردند با این تفاوت که در بیش از صد سال گذشته همسایه شمالی همواره با زور دست به تجاوز زده بود و این بار با همکاری حکومت- و در حقیقت با دعوت حکومت، از پایگاه نظامی شاهرخی در همدان آغاز کرده اند- هواپیماهایشان پایگاه نظامی ایران را- به اشغال خود درآورده است.
در چنین وضعی وزارت خارجه سکوت اختیار می کند- رئیس جمهور خفقان می گیرد و سپاه و ارتش جیک نمی زنند و تنها آقای ولایتی مشاور امور خارجه رهبری در مصاحبه ای می گوید: ما با روس ها توافق کرده ایم؟! آقای ظریف وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی چشم بر این اتفاق ننگ آور تاریخی می بندد و با صدور اعلامیه ای در رابطه با حادثه المپیک که مدال بهداد وزنه بردار ایرانی را جلود عراقی از دستش درآورد آن را یک رسوایی بزرگ می داند. آقای وزیر کدام رسوایی است؟! حضور هواپیماهای روسی در پایگاه نظامی ایران و یا از دست رفتن یک مدال ورزشی؟!
لطفا امر ورزش را به ورزشکاران و اهل ورزش بسپارید و نگران خاکی باشید که بر سر وزارت خارجه ریختید!