یعنی می فرمایید توی این دم و دستگاه عریض و طویل بیت رهبری! حالا نه! در تمام این روزهای هفته، آدم هایی که در روز و ساعات متفاوت به شرف دست بوسی «آقا» نائل می شوند... کسی نیست و یا دوستانی - حالا تمام آنها هیچی ! - عیال آقا (اگر نخواهیم زیاد مذهبی باشد): «همسر نامبرده» هیچ کس نیست و در هر حال رفیق شفیقی که نوکر بند تنبان و جیب لباده و کیف سامسونت ایشان نباشد... تا در روزی، دقایقی، پیدا کند و با حضرت «آقا» دو کلمه حرف حساب بزند؟ مثلاً به «رهبر معظم» بگوید:
-آقا قربون جدت! این چه مزبله دانیه که به اسم مملکت اسلامی درست کردی؟ این چه حکومت استبدادیه که راه انداختی؟ این چه دم و دستگاه کثافتیه؟ تو که ناسلامتی «رهبر معظم» آن هستی؟ کجای دنیا این همه دزدی ، اختلاس و خالی کرن خزانه مملکت دیده شده: بالا کشیدن درآمد ملت، حواله کردن پول نفت و گاز و غیره به این و آن می شود که در ایران به راه انداختید؟ آخر یک روز، یک دفعه، دو روز، نه! هر روز و در همه زمان ها؟!
«آقا»! ناسلامتی شما مذهبی که هیچی! رهبر مذهبی هستید! مگر می شود این همه جماعت دچار فقر باشند و زن و دختر در کشور مسلمان شما دچار فحشا باشند. این همه مرد دست تو جیب شلوار دنبال ناموس مردم...؟!
حالا می گوییم عده ای از زن ها و دخترها گرسنه اند. کمکی به مزد نداشته و حقوق نگرفته پدر می کنند، بقیه چی؟!
آقا گوش شیطان کر! حضرتعالی فرمانده کل قوای نیروهای مسلح هستید. فرمانده های سپاه شما باید مشق فرماندهی کنند! پاسدارها و سربازان را به صف نمایند و به چپ چپ و به راست راست ، قدم رو! داشته باشند. نه این که پشت میز شرکتشان چک بنویسند! مناقصه ردیف کنند، قرارداد ببندند. بانک بچاپند. از پولدارها تلکه کنند، باج بگیرند، مرتب کاخ بسازند و گاه گداری در سال لباس عوض کند و ریش بتراشند، به جای «سفر حج عمره» از شانزه لیزه و از زیرزمین های عیش و عشرت شهر رم سر دربیاورند؟!
«آقا» جدت در آن دنیا به دادت برسد و ازت شفاعت کند! خداوند آن یک دست را برایت گذاشته که هرچه مأکولات است به لُمبونی! که با همان دست نطق و پطق ات را شکل بدهی و اگر میل ات کشید دستی به سر بچه یتیم، بچه یک شهید و پیرمرد معلولی بکشی! و یا با آن همسر و فرزندانت را ناز و نوازش کنی! نه این، فرته، فرته لیست اعدام امضاء کنی، قاضی های جد کمر زده ما را حکم جلادی بدهی ...؟!
حضرت رهبر معظم جمهوری اسلامی ! این مملکت و حکومت اسلامی شماست که در دنیا ، به واسطه این همه فساد ، اعتیاد، فقر، بیکاری، فحشا، دزدی، لواط، قساوت و اعدام های بی وقفه و قوانین ضد انسانی بدنام و رسواست.
شما توی این همه رفیق و دوست و آشنا و فامیل نزدیک و دور، یعنی میان این همه، جنابعالی «تنها» هستید... یا این که آنقدر جذبه گرفتی! آنقدر هیبت ترسناکی داری! به قدری زود دچار خشم و غضب می شوی! یکهو از کوره در می روی که آدم ها (از هر قسمش) که زبان به نصیحت و هدایت می گشاید، آنها را به پاسدار دم در «سالن رهبری» می سپاری که به زندان اوین بفرستند که زبان از حلق اش بیرون بکشند. یا در سیاهچالی به نام «حبس خانگی» در تهران و قم و هر خراب شده دیگری، بیندازند!
«آقا» قربان جدت حسنی ات برویم! لااقل کمی از امام دوم یاد بگیرید: صلح و صفا، دوستی، محبت ، همنوع پروری، مسلمانی و ایمان، عشق به حق، حقگو...! - از حاجیه خانم رودرواسی داریم - کمی مثل جدتان دوستدار موی خوش و روی نکو باشید... یادتان بیاید زمانی سه تار می نواختید! دو دانگ صدایی داشتید، گناه نکرده باشیم لابد «چتولی » بالا می انداختید و دود و دم شما هم که پنهان کردنی نبود؟!
شما انگار تمام آن اخلاق خوش و خوش جنسی این طبقات رند و با حال و اهل عشق و راز و نیاز، مطرب و ساز زن و وافوری و شیره ای را فراموش کرده اید و این اخلاق نحس! این تصویر زشت و تیره و غضبناک را برای خودتان ساخته اید؟!
حضرت آقا قربان قدت! می گویند درس فقهی و حوزوی زیاد نخوانده اید!؟ نخوانده باشید! حالا هم مخوان! که چیزی از آن خزعبلات بدانی و لااقل اگر در مکتب خانه «بوستان سعدی» نخوانده ای حالا بردار و بخوان:«غافلی را شنیدم که خانه رعیت خراب کردی تا خزانه سلطان (آقا) آباد کند. بی خبر از قول حکیمان که گفته اند هرکه خدای عز و جل بیازارد تا دل خلقی به دست آرد خداوند تعالی، همان خلق را بر او گمارد تا دمار از روزگارش برآرد.
آتش سوزان نکند با سپند
آن چه کند دود، دل دردمند
«آقا» آرزو نداریم. نمی خواهیم روزی آن مأمورانی که «ستار بهشتی» - هزاران چون او را با ضربه های کشنده باتوم از پای درآوردند - «خداوند»، خلقی از همان ها را بر سر حضرتعالی بگمارد که «دمار از روزگارتان» برآرند!
«آقا» مردم را که امروز مدار روزگار بر چرخ مرادشان نمی گردد و ساعد مسکین آنان یارای زورآزمایی با قلدری نگهبانان شما و پاسداران حکومت سحر و افسون رژیم را ندارند، دست کم نگیرید که حضرت سعدی به آنها سفارش کرده:
باش تا دستش ببندد روزگار
پس به کام دوستان مغزش برآر
از یاد دوست تا مرگ یک ابرمرد و کسب و کار ناموسی و ادامه اعدام و تاراج
درباره روی جلد:
یاد آن دوست عزیز
تا روز جمعه سوژه اصلی ما سه موضوع بود: سالگرد درگذشت دوست بسیار عزیزمان محمد عاصمی نویسنده توانا و شاعر مردمی بود. قصدمان این بود که به اصطلاح دوستان سنگ تمام برای آن زنده یاد بگذاریم. بخصوص که می دیدیم که برادرش محمود عاصمی در نبود برادر چه دلشکسته و غمگین است است و چه زود ایرانیان چهره مردمی مرد محبوب خود را فراموش می کنند (وگرنه دو کتاب محمد در کتابفروشی ها خاک نمی خورد). تا این که مرگ «ماندلا» موجب شد که نتوانیم از آن بگذریم و دوستمان شهرام همایون هم که سنگ تمام گذاشت.
کسب و کار ناموسی!
سوژه دیگرمان درباره صدور دختران ایرانی به امارات و کشورهای عربی بود که ناگهان نسبت به گذشته افزایش چشمگیری یافته و حتی در سفارش به کشورهای اروپایی و در همه اینهایی در بست اختصاص که لابد یک دم و دستگاه یا یک باند مافیایی حکومتی که وجوهاتش کم شده، به فکر افتاده که دوباره این کسب و کار را که همیشه ادامه داشت، بیشتر رونق بدهد که به قول کسی که از نزدیک شاهد این نقل و انتقال ها بوده است: اسباب خجالت ایران و ایرانیان!؟
به این بابا گفتیم با این وضع حکومت و «توافق نامه ژنو» چه اسباب خجالتی که اولیای مملکتی خجالت را خورده و آبرو را بالا آورده اند؟
اعدام ها و تاراج
*اما در مورد افزایش اعدام ها... بیشتر وقاحت «حسن روحانی» آدمیزاد را حیرت زده می کند که در آستانه انتخابات ریاست جمهوری مژده توقف اعدام ها را داده بود و رسیدگی به وضع زندانیان سیاسی ولی ادامه اعدام ها در صد روزی که «روحانی» وعده داده بود که به مردم گزارش بدهد و تعداد اعدام ها در هفته گذشته که به چهارصد نفر رسیده، نشان از آن دارد که همچنان مشت آهنین و چشم زهره گرفتن از مردم در کنار خیانت های همیشگی رژیم «سیاست اصلی» حکومت اسلامی است. علاوه بر چپاول ثروتی که در خزانه مانده و همه پرونده های اختلاف و سوء استفاده های مالی در دستگاه حکومت «منجمد» شده است که یک قلم سوء استفاده های «صندوق تأمین اجتماعی» به ریاست سعید مرتضوی متهم فاجعه کهریزک است که روزنامه های رژیم به آن عنوان «تاراج» داده اند. تاراجی که به تعداد لشکر مغول «متهم» دارد. و در این به اصطلاح «سوء استفاده مالی» شریک و سهیم هستند: از وزیر گرفته تا نماینده مجلس ، روزنامه نگار... ... و سهم بیت رهبری هم لابد ممنوع الانتشار است.