حکومت های ایدئولوژیک در تار و پودشان «اشتباه و خشونت» تنیده است که برای رفع هر اشتباه مرتکب اشتباهی دیگر می شوند و دست آخر متوسل به خشونت بیشتر، آدمکشی و قتل عام فراگیرتری می گردند تا این که فرو می غلطند و در سقوط کامل ! و پیوستن به زباله دان تاریخ .
این سقوط ها در طول تاریخ چندین بار شامل حکومت های ایدئولوژیک مذهبی از همه نوع آن شده است تا در قرن اخیر حکومت های سیاسی /ایدئولوژیک که به ظاهر تمام حساب هایشان درست و قرص بوده و بیشتر از حکومت های مذهبی نیز، تکیه بر «اکثریت مردم» نقطه قوت ادعاهایشان به شمار می رفته ولی با این حال زمین خوردند.
به طور نمونه، رفع این اشتباه ها در یک حکومت ایدئولوژیک نظیر اتحاد جماهیر شوروی با رهبری های متفاوت، کارش به اشتباهات فاحش کشیده شد که حتی با چهره های جوراجور هم بالاخره به سرنوشتی که در ناصیه اش نقش بسته بود، محکوم شد و این خود بیش از 73 سال طول نکشید در حالی که علاوه بر پیامبران سیاسی چون «مارکس و انگلس» و رسولانی چون لنین و تروتسکی و استالین و هم چنین که افتخار پرکشتار یک جنگ «میهنی» را هم پشتوانه خود قرار داده بود.
در این زمینه حکومت های ایدئولوژیک، حتی قبه و بارگاه امپراتور/ خدا نیز با همه هوش سرشار قومی و حکومتی و ایمان و از خود گذشتگی های مردمانش و پیروزی های بزرگی که در شرق دور آسیا، به کف آورده بودند ولی به همان سرنوشت تکراری پیشین حکومت های ایدئولوژیک روبرو شد و یک گروهبان آمریکایی درانیفورم یک ژنرال چهار ستاره به آسانی «امپراتور/خدا» را به زیر کشید.
در این عمر کوتاه مادر تحمل «حکومت /ایدئولوژیک» حاکم بر ایران بارها شاهد این اشتباهات مکرر و سقوط هایی بوده ایم که از عمر طبیعی چنین حکومتی کاسته است و هر بار به هر فوت و فنی از آن خلاص یافته ولی بار دیگر مرتکب اشتباه دیگری شده و رو به سقوط افتاده است.
اما این بار شکست حکومت اسلامی در «قادسیه ژنو» شدیدتر بود به خاطر این که از سال ها پیش با تمهیدات و ترفندها و امکانات بیشتر و تزویر و بازی های سیاسی و سحر و افسون های مذهبی بیشتری، امید به دستیابی به یکی از مخرب ترین سلاح های روز دلبسته بود که با همه آن چه گفتیم امید ساده لوحانه ای بود. با این که رهبر رژیم با باد کردن «رییس جمهور» مشنگش و ابراز علاقه دروغین به «قوت و تدبیر»های او و ابراز همخوانی با لاطائلاتی - که خود یک حرف و دو حرف بر دهان آفتابه دار بیت رهبری گذاشته بود - احتمال باخت بدون ضرر خود را هم کرده بود که با کمترین آسیب و صدمه، نقشه هایش را پیش ببرد. ولی وقتی دید که اسب قدرت حکومت مذهبی چهار نعل به طرف دره سقوط می تازد و مرگ خود و حکومت و تمام یارانش را یکجا، در خطر فنا می دید و توسل به ظاهر مظلومانه و ابلهانه به «غنی کردن اورانیوم» برای مصارف و نیازهای صنعتی (ونه ساختن بمب اتم) را با شعار دلخوشکنک عوامانه «انرژی اتمی حق مسلم ماست»! قاطی کرده بود - تا شاید حرفش را به کرسی بنشاند - ولی غافل از آن بود که تحریم و همبستگی جهان و عدم مقبولیت حکومت ایدئولوژیک مذهبی در داخل کشور «بشکند بیضه در کلاه» و هفته گذشته با ترس و لرز و خجالت با پذیرش یک قرارداد ننگین و خجالت آور بناچار حالا از خود می پرسد: انرژی اتمی چیست و حق مسلم کیست؟!!
گفتیم «حکومت ایدئولوژیک» بخصوص از نوع مذهبی آن پراشتباهند و در طول 35 سال برپایی یک رژیم خودکامه – که از همان خشت اول معمار، آن را کج نهاد و حالا، حتی به یک اشکوبه به ده اشکوبه هم نرسیده (تا ثریا پیشکشان آنها) کج و معوج از آب درآمده که در لابلای درز و دوز، و قاطی هر خشت آن چه بسیار از اسلام، شهرت دروغین روحانیت و معروفیت و حقانیت ادعایی شیعه را مایه گذاشته و هم چنین مانند قرار داد الجزیره (بابت اشغال سفارت و 444 روز گروگان گیری کلی نیز از خزانه ملت ریخت و پاش کرده و سپس ننگ جنگ معروف به پایان با «کاسه زهر» و هدر دادن خون چند میلیون ایرانی - هم چنین چندین و چند اشتباه کمرشکن دیگر حکومتی و مذهبی را - ضمیمه آن ساخته تا این قرارداد ننگین و عقب نشینی مفتضحانه «ژنو» را به امضای شش وزیرخارجه ابرقدرت جهان برساند که مثل میخ طویله پای خروس در پای رژیم به چشم می خورد آن هم با تلاش پنهان و آشکار، مخفی کاری ها و هل من مبارز طلبی های علنی مفلوک ترین «رژیم جهان» که بیش از 176 میلیارد دلار را صرف تأسیسات اتمی اش کرده است تا فی المثل یک نوع دیوار اتمی برای مصون و محفوظ ماندن حکومت اسلامی اشان باشد ولی دیدیم که چگونه با یک قرارداد اسباب مضحکه جهان شد و تمام تأسیسات هسته ای رژیم برای ساخت و ساز بمب اتمی به کوهی از آهن پاره مبدل گردید که در زیر کوه و تونل های زیرزمینی در کوه ها دفن شده و تأسیسات روی زمینی آن را هم باید در اختیار سازمان گردشگری قرار بدهد تا مردم بلیت بخرند و بروند «بلاهت آشکار» حکومت اسلامی را از نزدیک تماشا کنند و به ریش آخوندهای حاکم از باعث و بانی آن تا رهبر کنونی آن بخندند.
بدبختانه حدود صدمیلیون دلار ملت ما به همین بهانه همچنان در خزانه خارجی هاست و ثروت مردم ما را در کیسه خود نگاهداشته اند که قرار شده به طور قسطی (آن هم هر ماه چند میلیون دلار) به رژیم تهران بپردازند!!
هفته گذشته دولت های ابرقدرت جهان در ژنو فاتحه تأسیسات اتمی حکومت جمهوری اسلامی برای ساختن بمب اتمی را خواندند که قبلاً عراق، سوریه، لیبی، پشت دستشان را داغ کرده بودند که دیگر دستخوش اینگونه مالیخولیاهای جنون آمیز نشوند.
اما با این که کابوس اتمی از فراز ایران (با قرارداد جمهوری اسلامی با دولت های ابرقدرت جهان) دور شده است ولی همچنان ابر سیاه گرسنگی، فقر، اعتیاد، بیکاری، فحشا، که حاصل حکومت ایدئولوژیک (و بدتر از آن حکومت خودکامه مذهبی است) همچنان پایه های آن را پوک و پوک تر کرده است و دیگر اثری هم از آن همه شلنگ تخته های - که ده سال بود به راه انداخته بودند - چیزی نمانده است گرچه احمقانه در حال حاضر همدیگر را تسلی می دهند ولی عقب نشینی مشعشعانه اشان در چندین بار طی 35 سال گذشته و بخصوص همه ادعاهایی که در زمینه «حق مسلم انرژی اتمی» داشتند، انسان را به یاد آن حکایت معروف می اندازد:
یک روز صبح فتحعلیشاه سوار بر فیل به شکار می رفت که دید یک مرد مست و خراب و بنگی در راه او قد علم کرده و مستانه نگاهی از سر شنگولی و نخوت به فیل و فیل سوار می کند. و سپس از فتحعلیشاه که حیرت زده از وضع این مرد شده بود، به طعنه پرسید: این فیلی که سواری چند می فروشی؟! مأموران حکومتی ریختند که مرد لول و بنگی را بزنند و برانند ولی فتحعلیشاه آن روز صبح خوش خلقی نشان داد و گفت که کاری به کارش نداشته باشند که یارو عقل و حال درست و حسابی ندارد و مست است و طرف نیز راهش را کشید و رفت.
اما عصر آن روز که شاه از شکار برمی گشت دست بر قضا از همان راه صبح عبور می کرد، که دید همان مرد آنجاست ولی حال خیلی روبراه تری از صبح دارد. فیل را نگاهداشت مرد را فراخواند و پرسید: صبح خواستار خریدن این فیل بودی حالا ما اهل فروشیم آن را چند می خری؟
مرد دریافت که صبح بدجوری بند آب داده که تعظیمی کرد و جواب داد: قربان آن که صبح فیل می خرید رفته...!