ولایت فقیه که دستوراتش، قانون الهی است و مقامش در حد معصومین و حکمش مانند پیامبر و سایر انبیاست ، تا خرخره در منجلاب خبط و خطاهای فاحش خویش فرو رفته است
شاید این شگرد رهبر بود که نمایندگان مجلس را «شیر» کرد که سر و صدای جمع آوری امضاء سئوال از ریاست جمهوری به راه بیندازند و بعد خود آن را توی دست انداز «پس گرفتن امضاء» انداخت و سپس به اضافه کردن امضاء کشانید! بعد هم پای رئیس مجلس و هیئت رئیسه را نیز پیش کشید و در یک دعوا و مرافعه ظاهری، «اختلاف» را چنان بزرگ نمایی کردند که که رهبر معظم واجب دید که یک توپ و تشر صادر کند و بگوید و تا انتخابات ریاست جمهوری هرگونه اختلافی، خیانت است و موقوف!
توپ رهبر «طبق معمول» اول گرفت و بعد از دو سه روزی که گذشت دیدند که سمبه چندان پرزور نیست و دوباره خواستند احمدنژاد را دراز کنند بابت «سنگ کلیه» دوازده میلیارد دلاری از پول نفت که هزینه نکرده و توی «کلیه حکومتی» گیر کرده است و سئوالات را به دفتر ریاست جمهوری فرستادند ولی پیدا بود که این «سنگ گنده» در کلیه دولت ممکن است «جراحی» شود ولی «بیمار حکومتی» جان سلامت به در نخواهد برد و با این که عده ای از خوشباوران سیاسی آن را نوعی بازخواست احمدی نژاد از خامنه ای و نامه او را به رهبر نوعی «افشاگری» و یا تهدید به آن به حساب می آوردند که در نتیجه به اتهام «عدم کفایت» به خلع او منجر خواهد شد!
در همین روال دستور رهبری به ائمه جمعه ابلاغ شد که توی دهن رئیس قوه مقننه و داداشش ملا صادق الدین رییس قوه قضاییه بزنند ولی در کنار آن رهبر برای این که از اهن و تلپ نیفتد یکی از پامنبری هایش در سپاه پاسداران را مأمور کرد که بخشی از «وحی الهی» صادره از «بیت رهبری» را به امت همیشه روی صحنه و نماینده های چنین امت ساده لوحی و تفنگداران این لشگر مجنون مذهبی، ابلاغ کند در نتیجه حجت الاسلام علی سعیدی نماینده ولی فقیه و رهبر در سپاه پاسداران ، هشدار داد: فرمایشات و دستورات رهبر و ولی فقیه، قانون الهی است و باید در تمام قوا و آحاد مملکت گوش به فرمان این قانون باشند.
نماینده رهبر، برای این که محکم کاری بیشتری کند، در این ابلاغ «قانون الهی» تأکید کرد که «سیدعلی خامنه ای» نظیر ائمه معصومین است و تبعیت از حکم او مانند حکم پیامبر و ائمه اطهار واجب و هم تراز حکم انبیاء است (سراسر کفر و ضد خدا و قرآن خدا و پیغمبر خدا و مکتب تشیع؟!).
بدین ترتیب سناریوی از پیش تهیه شده برای بازخواست از احمدی نژاد در حدود مسائل ناشی از: مشکلات تحریم و «توطئه دشمنان» تنزل پیدا کرد (که اگر به کلی منتفی نشود) و قضایا به خیر و خوشی و آرامش مطلوبی نیانجامد که رهبر می خواهد تا بتواند خیزاب انتخابات آینده ریاست جمهوری را هم از سر بگذارند و لااقل نه به رسوایی انتخابات 88 ـ میان یک دل و دو دلبر نماند که طشت رسوایی او را از بام به زیر افتاد. پس از آن احتمالاً رهبر به رییس جمهور منصوب خود در آینده «امریه الهی » اش را ابلاغ کند که «سر و ته پرونده اتمی» را جفت و جور کند!
قدر مسلم اینکه خیال گروکشی و اختلافاتی بشود که به رویارویی طرفین بکشد و منجر به لشکرکشی جناح های درگیر شود، این ماوقع به جایی نمی رسد. در حالی که اکبر هاشمی رفسنجانی مهره مؤثر این گونه معرکه های حکومتی که پسرش و دخترش در گروی سربازان بی پدر و مادر امام زمان و افراد خودسر هستند که آنها حتی از «واجبی» هم استفاده ابزاری به منظور «قتل عمد» می کنند!؟
از سویی دیگر بالا بردن غیرمعمول درجات مذهبی آیت الله سیدعلی خامنه ای تا حد معصومین و ائمه اطهار، و این که «تبعیت» از او مانند حکم پیامبر اسلام واجب و هم تراز حکم انبیا می باشد، در واقع حاکی از موقعیت متزلزل رهبری است. پیداست بالا بردن مقام رهبری تا حد «قدیسین» مذهبی چیزی به عزت و احترام او نمی افزاید ـ با آن پرونده سیاه جنایات و خبط و خطاهای فاحش (سیاسی و اقتصادی) ـ موقعیت او را در «رهبری» و در مقابله با نارضایتی های مردم مستحکم تر نمی سازد کما این که رهبر پیشین جمهوری اسلامی ـ که به همان عنوان پرطمطراق «امام» تخفیف داده بود ـ چنان خود را در موضع قدرت سفت و محکم می دید و فرمان می راند که هیچ هندوانه ای را بابت اهن و تلپ و باد غبغب، زیر بغل نمی گرفت. و حتی لقب «امام زمان» که یکی از «متملقان مجلس» به او تعارف کرده بود، امام با زرنگی به ریش نگرفت تا زنده بود هم احتیاجی به این عناوین و تملق های پرطمطراق و غلو آمیز نداشت که آیت الله خامنه ای اصرار به بزرگ نمایی خود دارد مسجدی که مصاحبه نماینده قزوین در نشریات و سایت های حکومتی این مسابقه تملق، را به حدی یک آبروریزی کامل درآورده است
از قبیل نمایشنامه: هرچی مامان جونم بگه! بود!
این در شرایطی است که جناح های هیئت حاکمه به جای این که عقل نداشته و تدبیرهای فکر نکرده خود را سر هم کنند تا از این مخصه خلاصی یابند (که محال می نماید) رهبر را با شب های شعر مشغول می کنند و حتی نمایندگان خبرگان رهبری که باید دستمال به سر آقا ببندند، می نالند که کشتی رژیم سوراخ است و در غرقاب!
به عبارت دیگر: خانه از پای بست ویران است و خواجه در بند نقش ایوان است!
این خانه ای است که در اصل معمار آن سنگ اول را کج گذاشت و سپس به سلیقه های داخلی و خارجی سایر معماران باج بگیر، در ادامه این بنا، آن را به کلی از ریخت انداختند. چنان که «اصلاحات و بعضی تغییرات» که در «بوق سبز» دمیده می شود برای مردم خنده دار است و از هر وری نگاه می کنند، جای تعمیری و تغییری در اساس جمهوری اسلامی نمی بینند که چنین بنای مخروبه ای پابرجا بماند، به قول معروف: زهی تصو باطل ، زهی خیال محال!