... شاهزاده ای که با افتخار شد نماینده ی منتخب مردم، از شماره ۱۵۴

by شهرام همایون

 

این که بعد از سی و چند سال، جمعی از ایرانیان توانستند با آرامش کنار هم جمع شوند، به خودی خود اتفاق بزرگی است.

در حقیقت همه رویدادهای این اجتماع سی و چندنفره، هم بزرگ بودند و هم مهم، حالا هرکی، هرچه می خواهد بگوید. هرکس هر انتقادی داشته باشد، اصلاً وارد است اما آنچه اتفاق افتاد هم مهم بود هم با ارزش.

شاید به دلیل اهمیت همین رویدادها بود که همه از یک حادثه مهم در خلال این دو روز غافل شدند.

شاید هم بعضی ها فهمیدند، اما مصلحت ایجاب نمی کرد به روی خود بیاورند به همین دلیل بی اعتنا از کنارش گذشتند.

ماجرا از این قرار است ، یک شاهزاده، فرزند آخرین پادشاه ایران، که عنوانی بزرگ و موروثی دارد و بی شک حداقل در میان طرفدارانش از احترام ذاتی برخوردار است برای داشتن یک عنوان «انتخابی» تلاش کرد. در این رویداد دو روزه ، از اینکه «انتخاب» شد به وجد آمد این وجد و سرور نه به دلیل اهمیت عنوانی بود که به وی داده شد که بیشتر نشان اهمیتی بود که وی عملاً و ذاتاً برای «انتخاب» و انتخاب کردن، انتخاب شدن، رای دادن یا در حقیقت همان دموکراسی خودمانی قائل است.

کسی که حتی یک بار در طول عمرش شخصاً از عنوان موروثی اش استفاده نکرده این بار اما، با سرفرازی به عنوان «سخنگوی» بخشی از مردم در صحنه ظاهر شد این کسان، هرکه بودند، هر که هستند، از هر طیف و طایفه ای که هستند، با هر عقیده و آرایی که هستند بی شک از مردم اند، خود خود مردم.

او حتی نتوانست یا شاید بهترباشد بگویم نخواست که همه ی آرا را داشته باشد که چنین هم شد و جالب این که فرزند پادشاهی که می توانست و می تواند مدعی باشد که به آرای ششصد ، هفتصد نفر احترام گذاشت اما مدعیان بسیاری که حتی یک دهم همین آرای اندک را نیز ندارند، این تعداد را «بی ارزش» عنوان کردند!؟

حیرت انگیز است از مدعیان دموکراسی، که چنین نگاهی داشته باشند به ویژه آن که او خود، گفت و تکرار کرد که به هیچ روی ادعای نمایندگی ملت ایران را ندارد. این حرف را کسی زد که قطعاً و بی هیچ شبهه ای می توانست و می تواند حداقل ادعای نمایندگی طیف طرفداران نظام پادشاهی را که تعدادشان کم هم نیست داشته باشد. او اما خواست، این «انتخاب»، در عمل اتفاق بیافتد که افتاد و خوب هم افتاد.

در خلال این دو روز کارهای مهمی هم کرد. حرف های پرارزشی هم زد. از جمله این که: ما، می خواهیم پایه گذار اولین جامعه ی دموکراتیک در ایران باشیم. و هرچه با رای و نظر مردم سازگار باشد مورد تایید مان است و هرچه جز آن مردود.

او گفت: شرطش برای حضور دوری از خشونت، نفرت و کینه است. کسی که نماینده خانواده ای بود و هست که بیشترین ناروایی در حق آنان روا شده حالا برای برخورد با ظالم می خواست که مردم «بخشیدن» را بیاموزند و این در دنیای بی ترحم امروز ما یعنی اتفاقی مهم و باارزش ، یعنی حضوری عاطفی ، مبارزه ای بر اساس تفکر و انسانیت.

کارها و اتفاقات مهم تری نیز افتاد. در حالیکه بسیاری از رسانه های بین المللی از جمله آسوشیتدپرس ، رویتر، لوموند، صدای آمریکا، بی بی سی، رادیو فردا می خواستند بلافاصله پس از اعلام نتیجه ی اجلاس با وی گفتگو کنند ترجیح داد و خواست که اولین مصاحبه اش با عنوان سخنگوی شورای ملی ایرانیان، با یک رسانه صد در صد ایرانی باشد تا به عنوان یک علامت، یک نشانه، تاریخ به یاد داشته باشد که این حماسه چگونه ایرانی ماند.

آنهایی که در سالن بودند، خود کاندیدا شدند، خود رای دادند، خودشان رای ها را خواندند ، اعتراضی نشد، رایی گم نشد که کسانی درپی یافتنش نیاز به تظاهرات داشته باشند و بخشی از همان مردمان ، برگزیده شدند. آنها برگزیده بیست هزار نفر ، نه هفتصدهزار نفر، نه دویست نفر بودند. باشد، من و شما - که سال هاست از جانب مردم حرف می زنیم و ادعا می کنیم چند رای – چند نمایندگی از مردم، در جیب امان داریم که این همه، غرور و نخوت در ما ایجاد کرده. او چندصد رای مردم را با عنوان شاهزادگی اش در دو کفه ترازو مقابل چشم همه گذاشت و عملاً ثابت کرد که رای مردم را والاتر، بالاتر و حتی با ارزش تر از هرچیز، حتی از عنوان موروثی اش می داند. برایش مهم نبود یک، ده، صد یا هزار رای، مهم رای دادن - رای گرفتن، مهم حضور آدم ها ، کم یا زیاد، بلند یا کوتاه بود که ارزش داشت و در حقیقت بی آن که حتی جایی ادعا کند به همه ی آنهایی که طی همه ی این سال ها پرسشی مشابه از او داشتند که اگر به قدرت رسیدی، چه تضمینی هست که دموکرات باشی؟ و یاد داد دموکراسی را ادعا می کنم پای بند و متعهد به آنم و این اتفاقی بود که مقابل چشم میلیون ها نفر روی داد. رویدادی که بی شک صفحه ای از تاریخ مبارزات آزادیخواهی ملت ایران را رقم زد که جای انکار ندارد.

من، اولین مصاحبه گر نخستین مصاحبه ی سخنگوی شورای ملی ایرانیان بودم. قبل از صدای آمریکا، پیش از بی بی سی، همه ی آنها مجبور به انتظار شدند و او برای این که این اتفاق بیفتد سختی و بی خوابی را هم تحمل کرد اما من در این مصاحبه شیطنت کردم خواستم محکی بزنم که چقدر وظیفه ی سلطانی در وجودش ریشه دوانده که می خواهد پشت عنوان انتخابی سخنگویی پنهان کند.

هرچه از آینده ی کار شورا پرسیدم در حالیکه انتظار داشتم سخنرانی کند، وعده بدهد شیر بگیرد و پلنگ بکشد با درایت ، تیزهوشی اما پیش از همه ی اینها با «تعهد به دموکراسی» تنها و تنها پاسخ داد: این را باید نمایندگان شورا تصمیم بگیرند تا من به عنوان سخنگو اعلامش کنم. این ها کار من نیست.

آری. رضا پهلوی نشان داد که از شاهزادگی بالاتر است او کار بزرگی کرد: شاهزاده ای که با افتخار شد نماینده ای منتخب مردم. 

Comments

Leave a Comment

Archived_issue
مشترک شوید  $1.70 تک شماره 
sam ebrahimi