آمادگی رزمی رژیم! در مقابله با شورش های مردمی!؟، از شماره ۱۲۶

by پندار

در حالی سید علی خامنه ای در سفر به خراسان به گزاف از «نعمت بزرگ و بسیار مفید آرامش و ثبات سیاسی در کشور» رجز خوانی کرده است که بنا به دستور نامبرده «فرمانده کل قوا» در بسیاری از شهرهای بزرگ ـ که بیم خیرش مردمی می رود، بسیجی ها و در واقع نیروی گسترده ضد شورش ـ به عنوان واهی و دروغ آشکار رزمآیش «مقابله با دشمن خارجی»، در کوچه پس کوچه ها و خانه های یک شهرک خیالی که در جوار تهران ساخته شده است «عملیات ضد مردمی» ـ شبیه آن چه در سال 88 نفس رژیم را به لبش رسانده بود ـ انجام داده است: چگونه مقابله با آتش زدن ها، سرکوب مردم با باتوم و حمله با موتورسیکلت به آنها و پی گیری فرار و تعقیب آنها حتی در خانه ها، جستجو در اتوبوس ها و له و لورده کردن آنها و بعد دستگیریشان.

 البته خودشان هم گفته اند «نمایش مقاومت» بسیجی ها در حد همان «نمایش» و «تعزیه» است که هنرپیشه (و حالا این مزدوران رژیم)، «رُل» بازی کردند: و چند نفر از خودشان مخالف رژیم بودند که با چوب به خیابان و کوچه آمده در مقابلشان «نیروی مجهز» رژیم حاضر و آماده آنها را به دام می اندازند. (به همین آسانی)! و بعد از سرکوب «شورش دشمنان» رژیم در شهرک ساختگی، در نهایت «صفا» نشسته اند سر سفره «خورشت قیمه» و «عدس پلو با گوشت» و دلی از عزا درآورده اند! یعنی فقط این نفرات «شتر» نیستند که خواب «پنبه دانه» می بینند که گهی لف لف خورند گه دانه، دانه! بلکه نفرات عوامل حکومتی هم خبر دارند چه آتشی سوزانده اند و چه بلایی سر مردم آورده اند و بالاخره این آتش، دامن آنها را می گیرد و این «بلا» به جان آنها هم می افتد که از حالا «دشمن» را به بهانه «تمرین» ، مردم زنی!می کنند ـ و سرکوب «شورش مردمی» به عنوان رزمآیش سپاه و بسیج ـ که طی شش ماه در همه شهرها انجام می گیرد ـ در حالی که خوب می دانند «دشمنی» در کار نیست و هیچ خطر حمله نظامی و لشکرکشی خارجی در دستور کار هیچ حکومتی در دنیا نمی باشد تا رژیم اسلامی خود را، برای مقابله با آنها آماده نماید!

این در حالی است که هر بچه مدرسه ای هم می داند که «حمله نظامی دشمن» قاعدتا! از مرزهای کشور است و توی بیابان و نه در کوچه پس کوچه و خیابان و شهرهای بزرگ ایران!؟ سال ها پیش در نظام گذشته فیلم یک آگهی تبلیغاتی نمایش می دادند که شخصی را نشان می داد که با «دریل» اسفالتی را سوراخ می کرد و یکی آمد و می گفت: چکار می کنند آقا؟

طرف جواب می داد : دارم دنبال گنج می گردم حضرت آقا!!

نفر اولی با تعجب می پرسید: داری دنبال گنج اسفالت رو سوراخ می کنی اونم تو خیابون؟ خدا عمرت بده برو تو بیابون!

حالا این ها اگر خیلی رشادت دارند بروند تمرین و نمایش جنگ با دشمن، را توی کوه  و کمرها به «نمایش» بگذارند نه توی شهرها؟!

همپای این تمرین «سرکوب شورش های مردمی در خیابان ها و حتی کوچه ها و خیابان ها، عده ای از فعالان سیاسی را هم دوباره بازداشت کرده اند این عده دو سه دهه پیش دستگیر، و برای آن ها به هر بهانه ای از جمله «اقدام علیه امنیت نظام مقدس جمهوری اسلامی» ده سال، پانزده سال و حتی بیست سال «حبس» بریده و آنها را توی هلفدونی و سیاهچال های رژیم انداخته بودند که بالاخره پس از سال تحمل حبس و گذراندن «محکومیت ظالمانه» آزادشان کرده اند و حالا «وزارت اطلاعات» و دایره «جاسوسی و خبرچینی سپاه و بسیج» به این فکر افتاده اند که: معنی ندارد که در چند سال (به خصوص در ماه های اخیر) این همه «کارگران بیکار» که تا به حال ساکت بوده اند و هیچ اعتراضی به بیکاری و یا عقب افتادن دستمزد و حقوق خود ـ حتی تا 24 ماه ـ نداشته اند، ولی چندی است که به صورت موجی آرام بدون فریاد و شعار و بد و بیراه گفتن به «دیکتاتور»! ـ و یا به تقلید از «مبارزان ضد شاه» ـ الله اکبر، داد بزنند و فقط می گویند: «گرسنه ایم»!

«عقل کل»های رژیم مات و متحیر و انگشت به ماتحت مانده اند که چطور می توانند این کارگران به هم اعتماد کنند و دسته جمعی جلوی مجلس جمع شوند! یا توماری با امضای 20 هزار کارگر ایرانی خطاب به وزیر کار تهیه نمایند که در آن آمده است که «فشارهای اقتصادی زندگی را برای آنها و سایر کارگران ایران غیرقابل تحمل کرده است»

این مقامات اطلاعاتی و امنیتی رژیم ـ که در سال 57 از این جور بازی های نمایشی علیه نظام بسیار ساخته و پرداخته می کردند ـ که حالا جمع آوری امضای حدود بیست هزار کارگر، راه انداختن عده ای حتی به حدود دویست سیصدنفر جلوی وزارت کار و یا مجلس و تظاهرات 30 هزار نفری بازاریان نمی تواند بدون تلاش و برنامه ریزی یک گروه متشکل انجام پذیرد و آن را به سادگی، یک «حرکت خودجوش» دانست و از سر خود باز کرد! اینست که به «عقل  نداشته» خود دنبال نخود سیاه دستگیری فعالان زندانی کشیده و شکنجه شده، دو سه دهه پیش رفته اند و افسران بازنشسته ارتش را دوباره به زندان ها کشیده اند تا بلکه سرنخی از این جریانات به دست آورند!

رژیم می خواهد با «مشت آهنین» این به اصطلاح «ثبات و آرامش» را حفظ کند، در حالی که «عامل مهم» فقر را، به حساب نمی آورد و هم چنین بیکاری و به هم ریختگی اقتصادی، تعطیل کارخانجات و حتی ضربه گیج کننده تحریم و گرانی فوق العاده را به ظاهر حساب نمی کند که همچنان چون موریانه ارکان رژیم را می پوساند (که بر اساس 1400 سال اعتقادات مذهبی، تلاش فقها و روضه خوان ها و بالاخره استعمار است) و «هرگونه ثباتی» را، حتی بدون مخالفت های سیاسی علیه رژیم، بی اثر می سازد.

این باور دروغین سیدعلی خامنه ای در اصرار به «ثبات کشور» با سرنیزه، باتوم، دستگیری، زندان و شکنجه و محکومیت را، ساده لوحی و بلاهتی خنده دار می سازد که بی ثباتی روزافزون حکومت اسلامی را، مانند ماست و به صورت یک «تعارف» به ریش ملت می مالد و می گوید: «اما در ایران عزیز به برکت هوشمندی و آگاهی و بصیرت حقیقتاً تحسین برانگیز ملت، و به پشتوانه حضور مردم در صحنه، از آرامش و ثبات مثال زدنی برخوردار است».
در حالی رهبر بی خرد جمهوری اسلامی، آتش زیر خاکستر ایران را «آرامش و ثبات سیاسی» می بیند و آن را در دنیا «مثال زدنی» می خواند که بنا به گزارش دایره های دستگیری وجلب و شکنجه مردم ، در هفته های اخیر، سن فعالان سیاسی  و علیه حکومت اسلامی به سنین 18 تا 15 سال رسیده و دختران و پسران را به زندان روانه  می دارند که شاید برای اولین بار فریاد «مرگ بر دیکتاتور»! را تجربه می کنند.

پیداست که این جوانان و نوجوانان از وضعیت پدران و برادران و خواهران خود که دهه های مرگبار حکومت اسلامی را گذرانده اند به شدت متأثرند. ضمن این که حرکت زحمتکشان ملت ایران و تلاش سایر مردمانی که دوران شوم خمینی و خامنه ای را گذرانده اند، همچنان ادامه دارد و متوقف نشده است.

زمانی حکومت اسلامی به «انقلاب شکوهمند» خود، جنبش اسلامی!! که پادشاهی 2500 ساله را به سقوط کشاند و هم چنین «جنگ قهرمانانه جوانان و مردمان ایران» برای پاسخگویی به تجاوز صدام و حتی اشغال سفارت آمریکا و گروگان گیری را، جزو افتخارات مثل زدنی خود می خواند و بابت آن به مسلمانان و جهان فخر می فروخت ولی امروز با وجودی که می ترسد و می لرزد ـ ولی همین که به هرعلتی بر سرپاست و حکومتشان سقوط نکرده است ـ ساده لوحانه ابراز خوشحالی می کنند که هنوز مانده اند!!

اما پیداست رژیمی که دین و ایمان و آرامش مردم را همراه با نان و گوشت و برنج و کره و پنیر و شیر آن ها را از سفره اشان ربوده است، این خوشحالی و اظهار شعف خود یک نوع خنده قبا سوختگی است که به قول شاعر: ز مهربانی جانان طمع مبر «حافظ» / که نقش جور و ستم نخواهد ماند/. 

Comments

Leave a Comment

Archived_issue
مشترک شوید  $1.70 تک شماره 
 عباس پهلوان