تاریخ معاصر سیاسی و هنری ایران به نوعی ناگسستنی به هم گره خورده اند ، همگام با بیداری ملت ایران و آغاز تحولات مملکتی در سال های 1300 خورشیدی تأتر ایران نیز مانند آئینه ای در برابر حوادث و احوالات جامعه بود به طوری که در تماشاخانه های لاله زار، از هر صحنه ای به صحنه دیگر می توانستی در جمع این روحیه ملی را ملاحظه کنی .
ایران شاهد تحولات عظیم و سریع تاریخی از جمله انقلاب سازنده مشروطیت تا انقراض سلسله قاجار و بالاخره آغاز دوران تجددخواه پهلوی بود در واقع جهشی از عصر امیرارسلان نامدار بود – این قصه را نقیب الممالک آخر شب ها در خلوت ناصرالدین شاه برای او نقل می کرد – و خوشبختانه توسط دختر ناصرالدین شاه (که در پستوی قصر و از میان پرده اتاق گوش می کرده است، نوشته می شود) تهیه فیلم امیر ارسلان که توسط صنعت نوین سینما در ایران ثبت و ضبط می گردد با آن که زمان طولانی بین نوشتن قصه اصلی و تهیه این فیلم نمی گذشت اما می توان حدس زد که تحول عظیمی در جامعه در حال وقوع بود افرادی با عشق وافر علی رغم مخالفت شدید جامعه مذهبی و خرافی پا در عرصه تأتر می گذارند و به معرفی این هنر دیرپای اروپایی می پردازند، و این تحول همراه است با عرضه موسیقی با به وجود آمدن تصنیف های گوش نواز پرتحرک همراه با آواز خوانندگان مرد و زن، از طرفی ورود زنان به دنیای هنر، سینما، موسیقی و بالاخره تأتر و رادیو.
در یک بررسی مفصل به خصوص در عرصه تأتر و توجه به این نکته که «چگونه ایران تماشاخانه دار شد»؟ در یک تقسیم بندی بنیان گذاران تأتر و نسل هاای پنجگانه تأتر را از 1250 خورشیدی تا 1357 خورشیدی بدین صورت ارائه دادیم : آغازگران ، پیشکسوتان، حرفه ای ها (بازیگران و تهیه کننده دوران طلایی لاله زار) و بالاخره نسل دانشگاهی (دهه سی تا 50)و گرایش این نسل به خواندن آثار نویسندگان آغاز قرن بیستم فرانسه و در این بررسی بود که اشاره کردیم در میان روشنفکران یکی از پرطرفدارترین این چهره های بنام اروپا، «آلبرکامو» بود که علاوه بر نگارش نمایشنامه «کالیگولا» داستان های بلندش او را آنچنان مشهور کرد که در سال 1957 میلادی جایزه ادبی نوبل را به خود اختصاص داد و جهان ادبیات آن روز، همچنان او را با اثر مشهورش «طاعون» می شناخت در نهایت «طاعون» حاوی پیام های سیاسی و اجتماعی و سئوال برانگیز بود. شخصیت های آن هرکدام می توانست در زندگی روزمره بسیاری از کشورهای جهان سوم آن زمان بخصوص الجزایر ، وضع موجودشان باشد شخصیت های سودجو و طماع که در شرایط بسیار استثنایی در سودای بهره برداری از فرصت ها بودند.
«پزشکی با شرف» که در خدمت به انسان ها خود را متعهد جامعه خودش می داند و کمک رسانی به انسان های بیمار «یک تبهکار قدیمی که حالا در نقش قاچاقچی آدم هاست. «پدر روحانی» که از ترس و وحشت مردم مشغول فراخواندن آنها به خداست؟!
روال چنین داستانی نه در ایران که در بسیاری از کشورهای واپس مانده و به اصطلاح آن روز جهان سومی ها – مورد توجه نوجوانان، جوانان، دانشجویان و روشنفکران به شدت قرار می گرفت، در ایران نیز به واسطه نشیب و فرازهای سیاسی دهه 30 ، فعالیت حزب توده، ملی شدن نفت برخورد با دولت دکتر مصدق ، این گونه نمایشنامه ها مورد توجه بود، اما خیلی سریع کل جامعه ایران خود را از این جریان کنار کشید و «آموزش و پرورش» در اولویت های مسایل اجتماعی قرار گرفت هم چنین فعالیت های اجتماعی ، ورزش و توجه به تنوع مطالعه و ترجمه آثار برجسته جهان جشنواره ها ، بالارفتن فیلم هایی که در ایران تهیه می شد. به همین ترتیب به تأترهایی در زمینه تمام مسائل اجتماعی توجه شد – و نه مانند سال های 1321 تا 1331 صرفاً سیاسی و یا کمدی انتقادی های سیاسی تأتر به مدارس ، دانشکده ها و مدارس عالی راه یافت و آن را به عنوان یکی از مهم ترین عوامل سازندگی جوانان در برنامه های خود قرار دادند و پیشکسوتان دوره دیده و روی صحنه کار کرده دیروز، با همتی قابل ستایش کودکان و نوجوانان آینده را برای اجرای نمایش و تأتر آماده می کردند. سازمان پیش آهنگی در اردوهای تابستانی خود، گروه های تأتر را با تشویق بسیار به کار وامی داشت، دکتر حسین بنایی اکثراً تالار فرهنگ را در اختیار برگزیدگان تأتر بخش های مختلف آموزش و پرورش قرار می داد و پدر من غلامحسین خان مفید در اجرای نمایش های حماسی برای نوجوانان نمایشنامه هایی تنظیم و کارگردانی کرد. و این در حالی بود که نسل 1310 دوران دبیرستان را تمام کرده و وارد دانشکده می شدند، در همین دوران یک چرخش بسیار مهم در تأتر ایران رخ می دهد چرخشی که در اساس مسائل دیوانی و دولتی نیز محسوس بود و آن چرخش از «زبان فرانسه» به زبان «انگلیسی» بود و هنر تأتر نیز از بنیاد فرانسوی آن به جهت نویسندگان و کارگردانان آمریکایی معطوف شد.
نسل چهارم تأتر با ورود به دانشکده هنرهای زیبای کشور که در آن دوران توسط دکتر «نامدار» اداره می شد، با دعوت از دو استاد آمریکایی پروفسور «دیویدسون» و سپس پروفسور «کوئین بی» نه تنها تحولی در افکار این نسل ایجاد کردند که این نسل را با شگفتی های نمایش بزرگ صحنه هایی چون «برادوی» آشنا ساختند. در این دوران با تحولی چشم گیر در تمام سطوح جامعه ، سفارت خانه های آمریکا، سفارت ایتالیا، آلمان و سفارت فرانسه سالن های مخصوص را اختصاص به سالن تأتر و فیلم و سایر گردهم آیی های هنری دادند که به شدت مورد استقبال جوانان مستعد قرار گرفت و فضای مناسبی پر از شور و شوقِ میان این نسل ایجاد کرد، انجمن ایران و آمریکا به خصوص در این ارتباط دست و دلبازتر و باعلاقه تر عمل می کرد. نمایش های فیلم به زبان اصلی، ایجاد کلاس های زبان انگلیسی و بخصوص اجرای تأترهایی به زبان اصلی (انگلیسی) – ناگهان این نسل برآمده از سه نسل پیشین خود – خود را در جهانی دیگر از شگفتی های تأتر یافتند. فضای سه دهه پیش که پر از شعار و مسایل رنج آور و غم زده بود از فضای هنری ایران بخصوص تأتر رخت بربست و دنیای یوجین اُنیل ها، تنسی ویلیامزها، آرتور میلرها که بود ابعاد دیگری به تأتر ایران میداد و بر نمایشنامه نویس ها و هنرمندان ما اثر می گذاشت تا بتوانند دست به نوآوری بزنند و بسیار موفق هم بودند.
ناگفته پیداست که تعدادی از این کاروان پرشور و مشتاق عقب می ماندند و در لاک خود فرو رفته و هرگز بیماری دوران «شعارزدگی» را نتوانستند از روح و قلب خود خارج کنند آنها همیشه «معترض» ماندند ولی خوشبختانه اکثریت بزرگی با جامعه همراهی می کردند پیش می رفتند، سینما در جذب هرچه بیشتر حرفه ای های تأتر لاله زار در تلاش بود و تأترهای متنوعی با کارگردانان پرتجربه در حال رشد و بالندگی بود ... در همین زمان نیز دوران دوبله فیلم های خارجی معمول شد که این مرحله خود موجب تحولاتی در زمینه های هنری گردید و در سلیقه و ذوق مردم نیز اثرگذار بود.