خالی نبودن عریضه، از شماره ۱۲۴

by عباس پهلوان

حکومت آخوندی نه منزوی است و نه بایکوت شده است!؟

 

عقده این که حکومت اسلامی «منزوی» شده و جمهوری اسلامی را آمریکا و غربی ها و خیلی کشورهای دیگر بایکوت کرده اند. در مجامع جهانی و رییس جمهورش را تحویل نمی گیرند یا ـ اول از سفرا و وزرایشان «دلار» می گیرند بعداً یک «علیک سلام» تحویلشان می دهند ـ باعث شده که مدیر مسئول جهانی «تشریفات و کنفرانس»ها معمولاً طی سال به مناسبت کنفرانس هایی که دارد، فی الفور آدرس ایران را به نمایندگان دولت ها می دهد و طی سال می بینید که در ایران کنفرانس هایی برگزار می شود که معلوم نیست چه موجبی دارد که حکومت ایران میزبان این اجلاس ها باشد فی المثل:

«کنفرانس جهانی آب»، «کنفرانس اشعه خورشید»، «گروه اکتشافات اعصاب و روان» و یا کنگره دانشمندان فضاشناسی» و از این قبیل امور فنی و کارشناسی بین المللی...؟! فقط برای این حکومت آخوندی عقده «جهانی شدن» دارد. می خواهند بگویند: نخیر!منزوی نیستیم. بایکوتمان نکرده اند! مطرح ایم آن هم با یک نطق افتتاحیه ـ که معمولاً «میزبان» را جلو می اندازد نطق و پطق کند. چند ژست دست دادن پرلبخند و فیلم این که یک ریشو وسط رهبر یا رییس جمهور می نشیند و گپ و گفت معمولی و تشریفاتی آنان را ترجمه می کند تا با عکس و فیلم آن در تلویزیون و نشریه های روزانه ایران، چشم و چار مردم را چهارتا! شود و در جراید و تلویزیون های جهان نیز همراه آن یک «چک» می فرستند و یا نماینده اشا ن پول نقد آش به حضرات می رساند که مبادا درجهان یکهو مثل «قذافی» و «بن لادن» گم و گور شوند.

 انگار که «خزانه ملت ایران» مهریه عمه جانشان است که تا توانسته اند بالا کشیده و یا آن را مانند پیه زیادی دور کونشان می مالند! و میلیارد میلیارد دلار به این دولت و آن دولت فکسنی به اصطلاح وام برو بخور! می دهند البته این سوای باجی است که به حزب الله لبنان و جهاد اسلامی و حماس می دهند تا «اسباب بزرگی» آن ها را در منطقه سفت نگهدارند که از روی «قاطر پیشوایی مسلمانان جهان» پرت نشوند مبادا که خیک رسالتشان پاره شود! و دیگر این کشورهای گرسنه جهان (بیشتر آفریقایی ها) را ـ بابت رأی هایشان در سازمان ملل متحد و یا عضویت کمیسیون ویژه حقوق بشر و سایر کمیسیون (مجامع بین المللی) بر سر سفره خالی ملت ما می نشانند، اول هم لقمه ها را توی دهان آنها می گذارند!

این هفته باز هم احمدی نژاد از کیسه خلیفه بخشیده و تمام گروه های فلسطینی را برای مذاکره به تهران دعوت کرده که این جور مواقع هم هرکجا آشه، کچله فراشه! تا بخواهید کچل فلسطینی گرسنه پیدا می شود برای مذاکره!

تازه می دانند این میهمانی ها و سورچرانی ها هم هدیه نقدی دارد، هم سکه بهار آزادی ، هم قالیچه ابریشمی!   

معلوم نیست فردا و پس فردای که این شتر نقاره خانه حکومت اسلامی بیفتد و بمیرد، این جلسات و کنفرانس ها را کدام دولت کیسه گشادی میزبانی می کند؟ و این شکم های گرسنه جهانی که تاکنون چند صد میلیارد دلار از خزانه ملت ایران توی شکم فراخ آنها ریخته اند مسلم این که بنده خداها چو تنگی ببینند از سختی بمیرند!

 

رکورد شکنی «پدر عروس آقا» در جداسازی مشاغل و مقامات!

 

وصلت با «بزرگان» همیشه مثل آن گربه ای نیست ـ که دُم خودش را به دم شتری بست و پز میداد که وصلت با بزرگان کرده است ـ  بدعاقبت نمی شود و (شتر در رود خانه ای فرورفت و گربه با دم شتر در قعر آب؟!)

کما این که گربه لاجونی مثل «غلامعلی حداد عادل» از وقتی که دم خود را به دم کلفت شتر «رهبر معظم» بسته همچنان قدر می بیند و برصدر می نشیند، «مقامات » همچنان برای ایشان دم دست است  و کافی است که اراده کند و آن را بردارد و یا اگر میلش کشید و رویش نشد به علیامخدره دختر خود شان  «عروس آقا» رو بیندازد و او هم در« فرصت مناسب» آن مقام را به وسیله آقا مجتبی پشت قباله ایشان بیندازد!

القصه «حداد عادل» در هفته گذشته صاحب چهاردهمین پست خود در ارکان حکومت اسلامی شد..

گویا موقعی ایشان بر سکوی پرش ارتقاء! ایستاد که برادر شهید شده اش در جنگ را، موشک پرتاب به این مقامات تشخیص داد و هم چنین سفینه «عروس آقا» هم او را در صندلی گردان مقامات مختلف کهکشان مور و ملخ های اسلامی می نشاند.

مقام جدید پدر عروس خامنه ای «ریاست بنیاد سعدی» است که الحق و الانصاف ایشان همه آن چه حضرت سعدی در باب اول «سیرت پادشاهان» تا باب هشتم «در آداب صحبت» در گلستان. هم چنین در بوستان از باب اول در «عقل و تدبیر» تا باب دهم در «مناجات» خوانده و فوت آب است و صد البته باب نهم «در توبه و راه صواب» را هم لابد برای «روزمبادا» در ذخیره دارد! همچنان که می داند در بارگاه «رهبر معظم» دروغی که حال او خوش کند/ به از راستی است که مشوش کند/ کما این که در همه این سال ها خوب می دانسته: فرق است میان آن که یارش در بر/ با آن که دو چشم انتظارش بر در/.

مشاغل ایشان به دنبال خبر ریاست جدید ایشان چنین آمده است:

«ریاست فرهنگستان زبان و ادب فارسی، مدیر عاملی بنیاد دایرةالمعارف اسلامی، مدیر گروه واژه گزینی فرهنگستان زبان و ادب فارسی و عضو بنیاد ایرانشناسی، عضو رسمی شورای عالی آموزش و پرورش، عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی، عضو انجمن آثار و مفاخر فرهنگی و استاد فلسفه غرب در دانشگاه تهران». حداد عادل در حال حاضر نماینده مجلس، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام، رییس شورای تخصصی تحول و ارتقای علوم انسانی و عضو مؤسسه «آموزش و  مجمع جهانی اهل بیت» است و عضو «هیئت علمی گروه فلسفه در دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران» . با همه این ها نامبرده طی هفته های گذشته برای حضور در «انتخابات ریاست جمهوری آتی»  اذهان و از جمله در پای منقل ذهن «آقا» را آماده می کند تا مزه دهنش را در صورت مثبت بودن نتایج بفهمد و در تفحص دنیا دودی ایشان خود را «جا»بزند!

اگرچه در این مقوله باید آن پند «سعدی» را هم آویزه گوش داشته باشد.

ای که مشتاق منزلی مشتاب

پند من کار بند و صبر آموز

اسب تازی دو تک رود به شتاب

شتر آهسته می رود و شب و روز!

 

شجره خبثه «تربیت سربازان ولایت» برای بحران ها!

مدیر «شجره طیبه صالحین بسیج» با اختصاصی بودجه به خصوصی ادعا دارد که: «تلاش می کند برای «ولایت» سربازانی تربیت کند برای بحران ها»! و سر ر است این که اعتراف کرده که: «در بحران ها صحنه را ترک نکنند»! یکی از ذوب شدگان در ولایت هم آن هفته گفته بود: عزیزان ما نمی دانید چه مؤمنانی به «آقا» رهبر بد و بیراه می گویند!

یک حکایت در قدیم به عنوان قصه می گفتند که بر حسب تصادف کفتر ول می کردند تا حاکم انتخاب کنند. یک کون لختی یک لاقبایی به این شیوه الله بختکی «کفتر پرونی» حاکم شهری شد. به محض این که وارد قصر حاکم شد اسباب سور و عیش و عشرت فراهم آمد وجوهات خزانه را به نامبرده ارایه دادند و پرسیدند با این همه طلا و سکه ها چه کنیم؟

یک تا شلوار و لختی سابق گفت: نصف آن را بدهید برای من شلوار بدوزند!

پس از مدتی باز صحبت از سکه های خزانه شد. دستور داد نصف آن را ببرند و برای او شلوار بخرند...

در حالی که تمام اتاق های قصر پر از شلوار شده بود که باز دستور داد: بقیه سکه ها را هم صرف تهیه شلوار برای بنده کنید!

وزیر شجره خبیثه شلواریه» به عرض ایشان رساند: جناب خان حاکم این همه شلوار را حضرتعالی می خواهید چه کنید؟

حاکم گفت: اگر می دونستی چه سال هایی من بی شلواری کشیدم این حرف را نمی زدی و حق به من می دادی!

آخوندی عمری قشون ندیده. اهل قشون نبوده! از آن همان عمامه اش عینهو کلاه افسری استفاده می کرده و عبای او حکم واکسیل تیمسارها را داشته و صورت او نیز مزین به یک پشته «مدال های الهی» و یک سکه سیاه هم به عنوان درجه «نمایندگی خدا» روی پیشانیش!

حالا سی و سه سال است از بخت بد نظامی های ما، آخوند قشون ندیده سان می بیند. رژه می گیرد برایش پا می کوبند، پرچم، خم می کنند و سلام نظامی می دهند! ایست خبردار! می دهند! توپ در کرده! توی تانک نشانده! با کشتی جنگی سواری کرده، توی هواپیمای جت جنگی نشسته و دست دهم آخوندها هم به عنوان نماینده ولایت فقیه و رهبر تو هر سوراخ و سنبه نظامی و ارتشی و سپاهی به عنوان فرمانده کل نشسته و امریه صادر می کنند!

در این سال ها هم مرتب یک نوع قشون تازه، برای خودشان می زنند! سپاه پاسداران سرکوبگر کم بود که بسیجی ها را هم از مغزشویی شده های جوان تر به آنها می چسبانده اند! بعد گارد ضد شورش ، نیروی انتظامی، لباس شخصی مسلح، لباس شخصی چاقو کش و باتوم دار. لباس سیاه های گارد رهبری، حزب اللهی های زیر نظر آقا مجتبی خامنه ای. تازه که کم می آورند از لبنان آدمخوار خبر می کنند! از میادین تهران افغانی ها را جمع و جور می کنند که به عنوان «امت روی صحنه» ، «تظاهرات خود جوش» راه بیندازند!با همه این ها تازه کمشان هم می آید (نیروهای سه گانه ارتش و سپاه پاسداران ذکری نیاوردیم) هم همین طور از «نیروی حفظ محلات و گارد ضد شرارت و اشخاص شرور»...

می گفت: «غایت جهل بود مشت زدن سندان را»...

حالا هم «شجره خبیثه بسیجی» می خواهد با اجرای «طرح صالحین» سربازهایی تربیت کند که در بحران های پیش آمده همواره در صحنه باشند نه این که در موقع حساس صحنه را ترک کنند.

این یاروها از پیراهن سیاه های هیتلری چیزی شنیده اند که در  آخری های حکومت هیتلر از توی کودکستان ها بچه ها را به جبهه می فرستادند. این ها هم طرحی برای مسجدی کردن کودکستان ها دارند که «تربیت سرباز ولایت» از اینجا در تمام پایگاه های بسیج محلات، ادارات و دانشگاه ها به اجرای کامل درآوردند و «این نیروها تابع محض رهبر معظم تربیت خواهند شد»!؟

یعنی استفاده از تمام طرح های سوخته دیکتاتورهای گذشته و گور به گور شده از: استالین، موسولینی، هیتلر تا پول پرست پینوشه، قذافی...!

ـ این همه وحشت از مردم گرسنه ای است که دین و ایمانشان را هم آخوندها غارت کرده اند...

ـ از جوانانی که همه فرداهای آنان را سوزانده اند...

ـ از زنانی که به نحو تحقیر آمیزی حقوقشان را سلب کرده اند...

ـ ترس از قوای مسلحی است که تمام غرور ملی آنها را، پایمال نموده اند، آن هم در دفاع از یک رژیم دزد ، فاسد ، کلاهبردار، فاحشه پرور ، خیانتکار، دروغگو و ظالم!

 

بگذار بیفتد و بیند سزای خویش!

جمهوری اسلامی از دوران ریاست جمهوری آیت الله سیدعلی خامنه ای تاکنون تریبون سازمان ملل متحد را به عنوان یک «منبر ذخیره» برای خود حفظ کرده است و در بحبوحه تیرگی روابط آمریکا و رژیم تهران، هم خامنه ای هم رجایی و هم خاتمی و بالاخره محمود احمدی نژاد هر سال از این «منبر ذخیره» به عنوان پل ارتباطی نه با آمریکا که با جامعه غرب اقدام به بهره برداری کرده است.

پس از مرگ خمینی و رهبری خامنه ای، رهبر حکومت اسلامی هم چنین از هرکدام از این فرستاده های خود به مجمع عمومی سازمان ملل متحد استفاده خرگوش آزمایشگاهی کرده و به خصوص در سفرهای هفت، هشت ساله اخیر احمدی نژاد به مجمع سازمان ملل و بسیاری از سفرهای کنفرانسی در کشورهای جهان نامبرده در واقع همیشه ماسک علی خامنه ای بوده است تا مردم جهان، از سوی این مأمور المعذور، مطالبی دور از عقل و منطق و سخنان یاوه واهی را دعاهای خرافی بشنوند که پیش از پیش آبروی رژیم جمهوری اسلامی را بر باد داده که حتی جهل در این لاطائلات سیاسی (مانند مدیریت جهانی) و اباطیل مذهبی (دعوت به انتظار امام زمان) موجب شرمساری ایرانیان شده است.

 اما حکومت اسلامی در پس این اجلاس های سالانه، همیشه «راه باریکه ای» برای دیدارهای پنهانی خود با بعضی مقامات آمریکا و دول غربی و مذاکرات زیرمیزی با آنها نیز بازگذاشته و دیده ایم چگونه این دیدارهای محرمانه در عرض دو دهه اخیر، اولندش به طول کشیدن حل مسئله اتمی ایران و  چانه زدن به بهانه مذاکرات در این مورد شده، هم چنین این گونه دیدارهای غیررسمی و مذاکرات پنهانی، موجب همکاری های وسیع اقتصادی و بازرگانی و امکانات فراوان تسهیلات مالی و بانکی در همه زمینه ها با رژیم بوده است که در واقع از کرامات و برکات این گونه اجلاس های سالانه و قرار مدارهای پنهانی و حضور رییس جمهوری های وقت رژیم با نمایندگان خارجی بوده است. اکنون پس از این تحریم اخیر است که در می یابیم که این روابط ـ به خصوص در انتقال درآمدهای دلاری حاکمان ایران به بانک های خارجی و تسهیلات حیرت انگیزی برای آنان، تا چه حد گسترده بوده است.

در همین حال حکومت اسلامی از این راه برای خود فرصت هم خریده و تأسیسات اتمی اش را که زمانی ادعا داشت که 2 تا 5/3 درصد اورانیوم غنی شده تولید می کند، حالا آن را آشکارا تا 20 درصد بالا برده است و خواهان مذاکراتی در این زمینه است که باید دید پس از اجلاس امسال، طبق معمول چه ادعاهای تازه تری مطرح می کند که کرده تحریم ها لغو شود تا آنها هم غنی سازی را متوقف کنند: عینهو این که زنیکه خیلی خوشگل بود وروی پله خزینه حمام ولو می شد!

سفر احمدی نژاد به نیویورک ادعای وی مبنی بر مذاکره و رابطه با آمریکا، پس از تأکید علی اکبر ولایتی مشاور بین المللی آیت الله خامنه ای ـ که در «این زمینه فقط مقام رهبری می تواند، تصمیم بگیرد»! تکلیف مراحل بعدی و احتمالاً تا سال آینده و تجدید انتخابات ریاست جمهوری به طول خواهد کشید.

شرط دیگر اعلام شده پایان تحریم و آغاز مذاکرات با 1+5 که پیداست با وجود تعداد کثیر تحریم ها و چانه زدن ها درباره آن، کم از «شرط موافقت رهبر جمهوری اسلامی برای مذاکرات و رابطه با آمریکا» نیست. حکومت اسلامی، به این ترتیب همچنان به سیاست از این ستون به آن ستون فرج است را ادامه می دهد و همچنان مشکلات عمیق اجتماعی، اقتصادی و مالی داخلی را، از زنبیل بزرگ مشکلات حکومتی به سبدهای متعدد و کوچک تر، منتقل می کند تا به ظاهر از کوه انبوه مشکلات خود بکاهد، چنین گاوچاه هایی در راه و این غفلتی است که همیشه حکومت های خودکامه و رژیم ایدئولوژیک سیاسی و مذهبی با نادیده گرفتن آنها،مرتکب می شوند. چنان است که به قول معروف می گویند: بگذار بیفتد و بیند سزای خویش!

 

زندان و «فولادهای آبدیده»!

 

«نفوس بد زدن» راجع به زندان ها نمی دانیم به حسب کدام یک از اراذل و اوباش حاکم بگذاریم. البته اولین حرف بی ربطی که عنوان شد از سوی «آیت الله بهشتی» قاضی القضات خمینی بود که گفت: در اسلام زندان وجود ندارد! دیدیم که چه سریع در اوایل انقلاب اعدام می کردند که حرفشان پذیرفته شود. اما این که زندان های اسلامی ما دانشگاه خواهد بود ... آن «نفوس شومی» بود که در طول این سالیان نه تنها چندین هزار دانشجوی ما را که صدها تن از استادان فارغ التحصیلان دانشگاه ها ما را در زندان ها حبس کرده اند که زندان ها ـ واقعاً با حضور این عده از دانشجو و استاد تحصیلکرده ـ دانشگاه شده و چه بسا کسانی را هم از همانجا به پای چوبه و جرثقیل دار برده اند و یا تیرباران کرده اند.

شاید اما «دانشگاه زندان» در یک رشته دانشجو کم داشت: «رشته تئاتر»! که هفته گذشته نازنین دیهیمی دانشجوی رشته تأتر دانشگاه تهران را برای اجرای 8 ماه حبس در زندان اوین به هلفدونی (ببخشید کلاس دانشگاه اوین) فرستادند!

 من که خود می دانم زندان و سلول زندان چقدر سخت است ولی باز جای شکرش باقیست اگر بلایی در زندان به سر این «گل های ایران» نیاورند هر کدام از آن ها در رشته خود چه «فولادهای آبدیده ای» در فردای ایران خواهند شد.

Comments

Leave a Comment

Archived_issue
مشترک شوید  $1.70 تک شماره 
 عباس پهلوان