مطبوعات : مرغی که هم در عزا سر می برند و هم در عروسی!، از شماره ۱۴۱

by «پندار»

حساب مطبوعات در روزگار حکومت اسلامی از آن اصطلاح معروف گذشته که گاه و بیگاه آن را به مرغی تشبیه می کردند که چنین مرغی را هم در عزا سر می برند و هم در عروسی! ولی حکومت اسلامی این نوع سر بریدن را برای رونق دادن به همه جشن ها و مراسم خود عمومیت داده است و در هر فرصتی «مرغ مطبوعات» راحتی در مراسم در «ختنه سوران» خودشان هم سر می برند و «مجالس ولیمه» که در جشن های مذهبی هم جای خود دارد. هم چنین برای زهره چشم گرفتن از سایر طیور و احیاناً چرنده و خزنده و پرنده!؟

روی هم رفته در صد سال اخیر مطبوعات روزهای خوش کم داشته اند اگر «موهبتی» نظیر افتتاح «سندیکای نویسندگان و خبرنگاران مطبوعات» داشته ائد و تأمین خانه برای نویسندگان و مطبوعات، ولی «مرغ مطبوعات» را کماکان نیز بر حسب عادت در این مراسم نیز، سر بریده اند!

پذیرش «خود سانسوری» و سپس با قبول تحمیل سانسور دولتی این عادت همیشگی مطبوعاتی را پاس!! داشته اند!؟

ترور روزنامه نگارانی مانند محمد مسعود و احمد دهقان  (با هرگونه عقایدی) و سرنوشت اندوهبار بعضی از آنان چه در فقر و چه در اعتیاد و چه در بازی های سیاسی (مانند دکتر فاطمی و کریم پورشیرازی و گلسرخی) در واقع این مرغ مطبوعاتی بوده است که بالاخره در مراسمی سرش را بریده اند. کما این که به خدمت پذیرفته شدن آنها در دستگاه ها و سازمان های دولتی و دریافت حقوقی غیر از «حق التحریر» روزنامه، خود نشانه ای از آن اصطلاح معروف «سر بریدن مطبوعات» در عزا و عروسی بود که حکومت ترتیب داده بود.

«ممنوع القلم ساختن» عده ای از نویسندگان و سپس تعطیل ده ها نشریه، نشانه دیگری از مرگ «مطبوعات» و سر بریدن مرغ مطبوعات بر اثر زیادت طلبی های وزیر یا نخست وزیر یا دم و دستگاهی بود – که می طلبید که یکی مرغان بیشتری در «عزا»ی تعطیل مطبوعات سر ببرند!

چندین دهه سر بریدن «مرغ مطبوعات» در دفعات مکرر کافی نبود که این تراژی را با زمینه سازی توطئه بزرگی، عرصه مطبوعات کشور را، به مسلخ «قربانیان مطبوعات انقلاب» مبدل کردند که از این جریان نه تنها مرغ پخته خنده اش می گیرد که مرغ زنده نیز با دیدن این نوع تیغ انقلابی - که خود مطبوعات لبه اش را تیز کرده بودند -غش غش زیر خنده می زند! تیغی که هر کدام مطبوعاتی ها می خواستند که داوطلبانه حلقوم خود را به لبه تیز آن برسانند.

حکایت «تیتر اطلاعات و کیهان» در خروج شاه از مملکت همان تیغ تیز برای هلاکت مطبوعات بود که دست اندرکاران دو مؤسسه بزرگ مطبوعاتی می خواستند که این افتخار را از آن خود کنند.

هوشنگ اسدی نویسنده وخبرنگار عضو هیئت تحریریه کیهان، در چگونگی این مراسمی که قرار بود مرغ مطبوعات را سر ببرند، چنین می نویسد:

- در روز رفتن شاه هر دو روزنامه خبرنگاران خود را در فرودگاه و پشت خط های تلفن بسیج کرده بودند در مورد تیتر صفحه اول هوشنگ اسدی به «فرد مورد اطمینان» خود در هیئت تحریریه (که با هم از یک تبار سیاسی بودند) قرار گذاشتند که با سردبیر اطلاعات تیتر خروج شاه را هماهنگ کنند تا «خطر» احتمالی دامنگیر یک روزنامه نشود: «من تلفنی با محمد شمس معاون غلامحسین صالحیار سردبیر اطلاعات صحبت کردم و موضوع را در میان گذاشتم. او پیام رحمان هاتفی را به صالحیار رساند دو سردبیری که از دو نسل (ولی) از یک تبار سیاسی ( عضو حزب توده) بودند هدایت و این دو روزنامه بر عهده داشتند و قرار گذاشته تا خروج قطعی شاه صبر کنند. تیتر «شاه رفت» را با حروف 84 سیاه چاپی (آن را هم عرض روزنامه 9 یا ده ستونی روزنامه بزرگ کرده بودند. تا همزمان دو روزنامه با این تیتر منتشر شوند به طوری که معنای رفتن همیشگی شاه (سقوط سلطنت) باشد.

در یادداشت هوشنگ اسدی عضو هیئت تحریریه «کیهان» یک پاراگراف مهم و عجیب در حکایت همان ضرب المثل معروف: «مطبوعات: مرغی هم که در عزا سر می برند و هم در عروسی» آمده است: «نمی دانستیم اعلام خبر «شاه رفت» به معنای پایان عمر حرفه ای ما، زندان و شکنجه است . از جمع 110 نفر (هیئت تحریریه 26 دی 1357 که شاه رفت) فقط یک نفر در کیهان مانده و بقیه سرنوشت های شگفت یافته اند (بلکه دردناک !؟) او ادامه می دهد: «خبرنگار کیهان از فرودگاه مهرآباد تلفن زد که هواپیمای شاه پرواز کرد:

«هوشنگ شاه رفت!

باور نمی کردم: خودت دیدی؟

-خودم دیدم شاه رفت.

گوشی را گذاشتم و با صدای بلند گفتم: شاه رفت!

تحریریه کیهان در سروری بی پایان فرو رفت که با انتشار کیهان به خیابان ها رسید و جشن بزرگ «شاه رفت» (عروسی مطبوعاتی ها) به خیابان ها کشید»...

سردبیر اطلاعات و کیهان که بر سر این عنوان نیز توافق کردند (تا «امام آمد» را هم تیتر این دو روزنامه نمایند) پاداشی به تمام گرفتند «رحمان هاتفی در زیر شکنجه به مرگ فجیعی جان باخت و غلامحسین صالحیار در انزوای ناچار، دق کردند ....

...ما و بیشتر ما که «شاه رفت» و «امام آمد» را شرح و تیتر کرده بودیم بیکار و آواره و زندانی شدیم و یا به ترک اجباری وطن تن دادیم ... ایکاش می دانستی وقتی «شاه رفت» را تیتر می کنی کدامین دیو برای بلعیدن صفحه اول و سر بریدن آزادی می آید».

این بخش جهت اطلاعی از نوع سر بریدن مرغی است که هم عزا و هم در عروسی، سر می برند که سی و سه سال است که مرتب نیز تکرار می شود تا هفته گذشته که 12 نفر دیگر از جوجه های مطبوعات را به «سیخ» کشیدند.

حکومتی که بیشترین شانس پیروزی خود را در دستیابی به قدرت با همراهمی مطبوعات در سال ها و ماه های پیش از انقلاب و در حین پیروزی و به حکومت رسیدن آن، داشته است در طول حاکمیت 33 ساله خود، بارها آزادی مطبوعات را به مخاطره  انداخته  و بیشترین روزنامه نگاران را به زندان محکوم کرده . به انزوا کشانده و یا از کشور فراری داده و به تازگی هم عده دیگری از آنها را به بند کشیده است.

از «مرغ و عروسی» حکایت دیگری هم کمی جلوتر از دوران تیتر «شاه رفت» هم هست آیا رزوی که روزنامه نگاران دو مؤسسه بزرگ مطبوعاتی با اعتصاب بی سابقه و 62 روزه خود «موتور اطلاع رسانی دولت شاه را خاموش کردند و مردم را تماماً در معرض تبلیغات مسموم بی بی سی بلندگوی آیت الله خمینی و اطرافیان او قرار دادند و فرصتی را در اختیار سایر بلندگوهای انقلاب قرار دادند تا زهر شایعات و دروغ های خود را در سطح جامعه و میان تمام قشرها و طبقات مردم پراکنده سازند، در حالی که آن زمان اهالی مطبوعات و مردم از بسیاری از امکانات و رفاه و آزادی های اساسی برخوردار بودند و اینها می خواستند به آنها بباورانند که نظام حاکم آنان را از بسیاری از موهبت های زندگی از جمله آزادی ، رفاه و حقوق اساسی اشان محروم ساخته است.

پس از پایان اعتصاب سال 57 (با وجود برقراری نظام گذشته و حضور دولت ملی بختیار) مطبوعات از چنان آزادی شایانی برخوردار شدند که بیشتر صفحات آنان به جای انعکاس نویدهای دولت بختیار و پیام های دلگرم کننده دولت او، به کلی در اختیار وعده های دروغ خمینی و شرکا و شایعات ساخته و پرداخته اطرافیان جاسوس در کنار خمینی بود.

اکنون که بار دیگر حکومت اسلامی بمانند گرگ به مطبوعات حمله برده و عده ای از آنان را به دندان گرفته و به زندان کشانیده است، روزنامه نگاران بیش از پیش حس می کنند که بیشتر از زنان ، مردان ، کارگران، دانشجویان در تاخت و تاز انقلاب اسلامی، صدمه و آسیب دیده و ضرر و زیان کشیده اند ولی اکنون روزنامه نگاران، این «انقلاب سازان و دستیاران خیالات شوم خمینی و اعوان و انصار او»، در فروپاشی نظام گذشته از سوی دادستان انقلاب به همکاری بیگانه، جاسوسی دستگاه های اطلاعاتی خارجی به فعالیت علیه رژیم انقلابی  و اسلامی متهم شده اند.

دستگیری 12 نفر از روزنامه نگاران در این هفته علاوه بر تعداد کثیری که در زندان رژیم به سر می برند و به حبس های طولانی محکوم شده اند و بیشترین کسانی که از قلم زدن قدغن شده و از همکاری با مطبوعات ممنوع گردیده اند، هم چنین حاکی از صحنه سازی های رژیم جهل و جنون و خون است تا صحنه نمایش انتخابات آینده را به نحو مطلوب خود آرایش دهد که مانند سال 1388 جای هیچگونه نگرانی برای رژیم نباشد، در حالی که اعتراض جوامع و مراکز جهانی طرفدار روزنامه نگاران و حقوق بشرها به صدا درآوردن ناقوس دستگیری روزنامه نگاران بار دیگر حاکمیت استبدادی حکومت اسلامی را در جهان طنین انداز ساخته اند و با آن برگ های دیگری از فجایع حکومت اسلامی را به پرونده سیاه رژیم افزوده اند.

مطبوعات .و روزنامه نگاران همچنان که در بدو انقلاب برگ برنده روح الله خمینی در به اصطلاح «حقانیت انقلاب اسلامی»! او بودند اکنون هم چون تیغ تیزی از حقانیت و افشاگری خیانات آخوندهای حاکم، هلاکت رژیم را، شتاب بیشتری می بخشند.

Comments

Leave a Comment

Archived_issue
مشترک شوید  $1.70 تک شماره 
Free Subscription