صوت باران، از شماره ۱۴۶

by میبدی

مردم ایل

کجایند؟

چه آمد سرشان؟

گفته بودیم

سراب است

نشد باورشان!

روی یک گَپه

که با کوچ و سفر خویشی داشت

می نشینم

می نشینم و تو را می شنوم

که صدای تو

در این بی تابی

صوت باران دارد

عطر پستان پر از شیر غزالان دارد

که از این دره

گذر می کردند

و از آن دامنه هر سال به قشلاق سفر می کردند

 

 

Comments

Leave a Comment

Archived_issue
مشترک شوید  $1.70 تک شماره 
Library