آیت الله سرخ!

by سیاوش اوستا

از روزگاران کهن پس از هر جنگی سرزمین ها، میان قدرت های فاتح تقسیم می شده است. در چند صد سال گذشته نوع چیرگی به کشورها و سرزمین ها رنگ و روی دیگری یافته و بیگانگان به نام استعمار (به ویژه پس از جنگ های جهانی اول و دوم) سرزمین ها، به گونه ای با بهره برداری اقتصادی میان فاتحان (متفقین) تقسیم گردیده و سپس به طور نامریی نیز دست نشاندگانشان بر آن سرزمین ها گماشته می شدند. (اروپای شرقی و بخشی از خاورمیانه با تشکیل کشورهای جدیدالتأسیس).

سرزمین ما، ایران نیز طی این چند صد سال اخیر نیز بخش هایی از سرزمین های بسیاری را از دست داده است، به گونه ای که بعدها بسیاری از کشورهای کوچک «اتحاد جماهیر شوروی سابق» چون تاجیکستان ، قزاقستان، ازبکستان، ارمنستان، گرجستان و غیره همه ایالت های ایران بزرگ بوده اند که یا در جنگ و یا با قراردادهای ننگین پس از جنگ های نابرابر از ایران جدا شده بودند ...

ایران اکنون برجای مانده ـ برخلاف آنچه رایج است و در نقشه جغرافیا، آن را گربه ای می بینند و گربه اش می خوانند، در واقع شیری است لمیده بر آسیا و بسان شیر پایدار است، گیریم که از هنگام حاکمیت قاجار تاکنون روس و انگلیس مشترکاً نقش استعماری مهمی چه پنهان و چه آشکارا برای بلعیدن تمامی آن داشته اند.

شوربختانه به این دو قدرت جهانی از فردا جنگ دوم جهانی، آمریکا نیز با چهره ای تازه تر، مردمی تر و پایبندی و تظاهر به حقوق بشر و با تکنولوژی فریبنده مدرن، در کنار آن دو ابرقدرت استعمارگر قرار گرفت.

در پی رشد مائوئیسم و بزرگ طلبی های چین، این کشور نیز با ساختن جریان ها و حرکت ها و گروه های مائوئیستی شبیه سازمان گرایی های تحت سیطره شوروی و یا دستجات مخفی تحت فرمان اینتلیجنت سرویس انگلیس  به صف این استعمارگران (استعمار نوین) افزوده گردید.

اتحاد جماهیر شوروی و مشخصاً حزب کمونیست آن ـ که اندیشه جهانی و همه گیر داشت ـ برای کشورهای اسلامی برنامه های ویژه ای طرح ریزی کرد و از متخصصان و تئوریسین ها کارشناسان تاریخ شناس خود خواست تا نوعی اسلام مارکسیستی را برای «جهان اسلام» برنامه ریزی کنند و چنانچه روزنامه «لوموند» در سال های 50 فاش ساخته بود حتی استفاده از آیات قرآنی به همراه داس و چکش را برای احزاب و دستجات نوپا در کشورهای اسلامی طراحی کرده بود.

در واقع معرفی اسلام توسط افرادی چون «پطروشوفسکی» نمایانگر همین طرح و تئوری جا انداختن یک اسلام چپ و مارکسیست و سوسیالیست (مارکسیسم اسلامی) بود. و با اصرار و به شدت به وابستگان خود توصیه می شد که از واژه «کمونیسم» در کشورهای اسلامی استفاده نشود، بدین ترتیب نخستین  جنبش های چپ در جهان اسلام با رستاخیز توده ای در دنیای عرب (میشل عفلق در عراق و سوریه و حزب توده در ایران و بعدها عبدالناصر در مصر) به راه افتاد.

«میشل عفلق» که از اهالی سوریه بود با تئوری «حزب بعث» عربی اندیشه اتحاد چپ اعراب را تئوریزه کرد و در عراق و سوریه توانست دولت حزب بعث را به قدرت برساند هر چند هر دو به مسکو وابستگی داشتند اما در میان خود همیشه به نوعی «درگیر» و در«ستیز» بودند!!...

با قدرت گیری «قذافی» در لیبی و «فیدل کاسترو» در کوبا میدان فعالیت اتحاد جماهیر شوروی در کشورهای اسلامی آمریکای جنوبی قوی تر شد. در این میان عراق و سوریه و لیبی تبدیل به پایگاه های آموزش چریک برای انقلاب آفرینی در سایر کشورهای منطقه گردید، هر چند چپ و مارکسیست روسی از کانال حزب توده در ایران فعال بود اما از نیروهای جوان و پرشور نیز غافل نشدند و همزمان و به مرور زمان و بر حسب سنجش سیاست روز ، تمایلات جوانان، سازمان های «چریک های فدایی خلق» و «مجاهدین خلق» مورد پشتیبانی قرار گرفت.

امیر پرویز پویان، مسعود و مجید احمدزاده هر سه اهل مشهد و از شاگردان استاد محمدتقی شریعتی بودند...

چریک های «فدایی خلق» را ـ فقط با خواندن کتاب «کارل مارکس» که اندک اندک توسط دوست و همکار گرامی ما دکتر اسماعیل خویی به فارسی برگردانده شده بود ـ آفریدند. چنان که واژه «خلق» و «فدایی» در کنار «چریک» جای دادند با همان بار دینی «شهادت» و ادعای رسالت امام حسین و عاشورا که استاد محمد تقی شریعتی در آن روزگاران در کانون «نشر حقایق اسلامی» تبلیغ می کرد. هرچند استاد محمدتقی شریعتی هیچ رابطه و پیوندی با جنبش های چپ و یا احزاب وابسته به آنها و یا شوروی و عراق و لیبی و سوریه نداشت اما از درس های او و مهندس بازرگان نیروهای سازمانی او، نیروهای چریکی مارکسیست شکل گرفت و از بطن «نهضت آزادی» به «خشت مبارزه چریکی» افتادند.

استاد محمدتقی شریعتی یکی از چهره های فعال علیه ایدئولوژی چپ (مارکسیستی / کمونیستی) بود که اسلام را به نوعی مدرن معرفی می کرد اما نوک پیکان حمله و درس هایش متوجه چپ و مارکسیست ها و کمونیست ها بود و همو از جمله نخستین شخصیت های معمم بود که به فرمان رضاشاه عمامه را از سر برداشت و شدیداً مجذوب تلاش های آن پادشاه شد.

اما از بد حادثه نه تنها شاگردان او به سوی چپ و ساختن چریک های فدایی خلق رفتند که فرزند او علی شریعتی نیز یکی از بزرگ ترین مبلغان «مارکسیسم اسلامی» شد. او با «نوعی اسلام گرایی» غلو آمیز و مدرنیزه شده، مهم ترین نقش را در چپ و سوسیالیست نشان دادن اسلام شیعی داشت!

در پای درس استاد محمد تقی، شیخ ها و عمامه به سرها و بچه طلبه هایی نیز بودند که به سوی چپ کشانده شدند که از جمله آنها می توان از چهره خاص و معروفی نظیر سیدعلی خامنه ای رهبر کنونی جمهوری اسلامی ایران، نام برد.

سیدعلی که نام فامیل او «حسینی» است و به «حسین خامنه» معروف بود و امروز «علی خامنه ای» شده است. از طرف مادر به خانواده «میردامادی» ها می رسد و از طرف پدر به روستای خامنه در آذربایجان که البته از 120 سال پیش نیاکان او مسجدی به نام خامنه در شهر (ماخاچ کالا) واقع در داغستان ساخته اند که این مسجد تا چندی پیش فعال بود و مدتی است که آن را «مسجد سیدعلی خامنه ای» می خوانند. این مسجد توسط دو برادر «اسدالله» و «لطف الله» که از نیاکان سیدعلی بوده اند ساخته شده بود که یکی از این دو برادر جد سوم آقای خامنه ای است یعنی پدر حسین که هم پدر جواد و هم پدر سیدعلی خامنه ای بوده است .

سیدعلی خامنه ای ـ بسان دیگر برادرانش محمد و هادی ـ با سختگیری های پدر متعصب و خشن و بداخلاقش، مجبور شد که دنبال درس آخوندی برود. او در 18 سالگی به عراق رفت و مدتی ساکن نجف شد و پس از چندی به ایران بازگشت و به توصیه پدرش به حوزه علمیه قم رفت و طلبه شد.

سیدعلی خامنه ای زمانی تعریف می کرد که پدری خشن و سخت گیر داشته است که در هنگام عصبانیت با ترکه های درخت حیاطشان او را کتک می زده است. فقر و تنگدستی شدید آن ها به گونه ای بوده که بالاجبار لباس های وصله، پینه ای می پوشیدند و در شبانه روز به اندازه کافی غذا نمی خورده است و این خود اولین نشانه ها و دلایلی است که روح و روان سیدعلی خامنه ای به سوی خشونت و دشمن پنداری آدمیان گرایش داشته است.

شاید مخالفت کل خانواده با او نیز دلیل دوم شرایط ویژه روحی سیدعلی بوده است زیرا همواره خواهران و برادران سیدعلی با او عناد و مخالفت داشتند . به طوری که شنیده می شد که حتی در مراحل بسیاری در پیش از انقلاب «محمد و هادی خامنه ای» با سید علی خامنه ای در جمع و حضور مردم و یا دوستان با او یکی بدو و بگو مگو و اوقات تلخی می کردند و به او تشر می زدند!

آخرین مخالفت علنی محمد و هادی با برادرشان رهبر جمهوری اسلامی ایران در جریان انتخابات ریاست جمهوری بود که هر دو از سیدمیرحسین موسوی خامنه پشتیبانی می کردند.

یا خواهر سید علی (همسر شیخ علی تهرانی) ـ که سال ها پناهنده عراق و صدام حسین بود. او همراه با شوهرش چندین مصاحبه و سخنرانی تند علیه سیدعلی خامنه ای انجام دادند. یکبار نیز شوهر خواهرش شیخ علی تهرانی طی مصاحبه ای که با خود من در 31 سال پیش انجام داد فتوای قتل رهبران جمهوری اسلامی از جمله سیدعلی خامنه ای را صادر کرد... کما این که پیشترها، بعد از انتصاب سیدعلی خامنه ای جهت امام جمعه تهران از سوی خمینی ، به شدت اعتراض کرد و صلاحیت وی را از نظر بعضی انحرافات و ابتلائات زیر سئوال برد.

شاید همین مشکلات «مطرود بودن» از سوی خانواده و فقر و تنگدستی و کتک های پدر بود که رهبر کنونی جمهوری اسلامی را متوجه حامی مخصوص خود و از جمله قدرت شوروی کرد و به مرور با عنوان یک «سید سرخ» مشهور گردید!!

بر حسب همین روابط وی در پیش از انقلاب بارها دستگیر شد اما با ذکاوت و زرنگی ویژه ای که داشت و برخوردهای مناسبی که با بازجوها می کرد و وعده هایی که به آنها می داد که علیه شخص محمدرضا شاه سخنی نگوید، همیشه خیلی زود از زندان آزاد می شد شاید به روی هم بین شش تا ده بار بازداشت شده بود که مدت بازداشتی او از 24 ساعت ، دو روز و یا دو ماه فراتر نمی رفت.

سیدعلی خامنه ای سفری در سال 1336 به عراق داشت. اما در پی درگیری های انتخابات اخیر ریاست جمهوری در روسیه، تلویزیون مسکو فاش ساخت که آیت الله خامنه ای در دانشگاه «چهره سازی سیاسی» یکی از دانشگاه های مسکو که به دانشگاه «دوستی ملت ها» و یا دانشگاه «پاتریس لومومبا» مشهور است آموزش دیده است!؟ اما خیلی زود پرونده این خبر جنجالی در روسیه بسته شد...

البته سه تن از شخصیت های بزرگ جمهوری اسلامی چون علی خامنه ای ، میرحسین موسوی و اکبر هاشمی رفسنجانی «دوران های کوری»، در زندگی خود دارند که در این هنگامه ها به خارج سفر کرده و هر یک پس از چند ماه به ایران بازگشته اند. از این سه نفر فقط هاشمی رفسنجانی شرح اندکی از سفر خود را نوشته است و عکس هایی بدون عبا  و عمامه منتشر کرده است اما خامنه ای و میرحسین موسوی از سفرهای خود به غرب و مسکوسخنی به میان نیاورده اند!!

میرحسین موسوی پس از ازدواج با خانم زهرا رهنورد و یا «زهره کاظمی» 14 یا 16 ساله به مدت 6 ماه از ایران خارج شد و به انگلیس و آمریکا رفت و پس از بازگشت به ایران عضو هیأت امنای دانشگاه ملی ایران شد که گرفتن این پست بدون توافق ساواک غیرممکن بود!!

سیدعلی خامنه ای هم در سال های تا اوائل 46 و سال های 48 و اوائل 50 پنهان و از دیده ها دور بود و خودش می گفت: «که از ترس ساواک مخفی زندگی می کرده است»!؟ در صورتی که اگر ساواک از وی ترسی داشت وی را خیلی زود به زود آزاد نمی کرد ! وی که در سال 1343 با خانم خجسته ازدواج کرده بود و به او گفته بود که در زندگی اش آرامش و امنیت نخواهد داشت و وی مجبور خواهد بود که سفرهای طولانی برود و یا بازداشت شد و همو از نوجوانی در سر، اندیشه و فکر کسب و قبضه کردن قدرت سیاسی را داشت و این تفکر را دنبال می کرد وی در سال 45 نشستی را به همراه تعدادی از آخوندها مانند باهنر ، رفسنجانی ، ربانی املشی، بهشتی و غیره در مشهد تشکیل داد و به آنها پیشنهاد کرد که یک حزب اسلامی تأسیس کنند. این طرح به احتمال زیاد پس از بازگشت احتمالی وی از مسکو بود اما این جلسه توسط یکی از همان اعضای شرکت کننده لو رفت و سیدعلی خامنه ای بازداشت شد. پس از آزادی به تهران سفر کرد و در خانه هاشمی رفسنجانی مقیم شد!! در همان هنگام این دو به این نتیجه رسیدند که بهشتی به هامبورگ رفته و امام مسجد این شهر شود: مسجدی که توسط دولت ایران ساخته شده بود و پدر رییس دفتر کنونی خامنه ای میرزا ابوالقاسم محمدی گلپایگانی از طرف پادشاه و آیت الله بروجردی زمین مسجد را خریده  و در ساختن آن نظارت داشته است!!

از سال 1345 که حرکت های چپ چریکی مسلحانه در ایران تأسیس می شود، روحانیون همراه با خامنه ای نیز برای فراهم کردن «جو جهانی» به خارج سفر کردند، سفر خامنه ای به مسکو بود. هاشمی رفسنجانی ، میرحسین موسوی به اروپا و آمریکا سفر رفتند. و سپس به چین و ژاپن رفتند دکتر بهشتی نیز در مسجد هامبورگ مستقر گردید. ساواک که از اینگونه حرکات آخوندهای سیاسی آگاه شده بود و در تلاش برای کسب آگاهی و اطلاعات بیشتر بود هرگاه که سیدعلی خامنه ای را بازداشت می کرد ، برایش هم سلولی های چپ و کمونیست می گذاشت که برخی از آنها با ساواک نیز همکاری می کردند. علی خامنه ای نیز با آقای عمویی یکی از سران حزب توده هم سلولی و رفیق بود.

حدود سال 53 که سازمان اطلاعات و امنیت کشور به شدت به مقابله با گروه های چپ مشغول بود و روحانیون هوادار آنها را نیز بازداشت می کرد، به محض ورود بهشتی به ایران، وی را ممنوع الخروج کردند و اجازه ندادند که به مسجد هامبورگ برگردد. گفته می شود که وی از طریق لژ فراماسونری انگلیس پیوندهای ملاهایی چون خامنه ای و هاشمی و سایر آخوندهای اطرافیان خود ـ و حتی میرحسین موسوی را برنامه ریزی می کرده است.

 

Comments

Leave a Comment

Archived_issue
مشترک شوید  $1.70 تک شماره 
Library