جماعتی به اسم «اصلاحات چی» ها - از اینجا رانده و از آن جا مانده – در حین آغاز انتخابات دامن عبای هاشمی رفسنجانی را گرفتند و مجبور شدند که به قول تهرانی به گربه بگویند: عمقزی! و دست توسل و خواهش و تمنا به سوی او دراز کردند تا شاید به برکاتی برسند که در 8 سال دوران صدارت رئیس اصلاحات به آن نرسیده بودند و «سید» عین «بچه الوات حاجی های پدر مرده پولدار»! الوات این ارثیه مشکل به دست آمده را به فلان گاو زد و باد هوا کرد.
در واقع آنها در انتخابات ریاست جمهوری دنبال دری بودند که بشود، دالانش شد و خری که پالانش شوند! و به ناچار در شهر کورها یک آدم یک چشمی پیدا کردند که مدتی هم بود که شخص «رهبر معظم»، پشکل هم بارش نمی کرد ولی آنها – همان هایی که در دوران خاتمی صدجور وصله به تنبان او می چسباندند و هزار جور اتهام درست و نادرست لای پرونده قطور رفسنجانی گذاشته بودند ولی حالا از چنین آدمی تمنا و تقاضا داشتند که بیاید و آنها را از دست خامنه و خامنه چی ها نجات دهد و کاندیدای ریاست جمهوری شود!؟ اما حضرت رهبر هم معطل نکرد که رأی های او را مالیده کند که خود او تر و چسبان «صلاحیت اش» را مالیده کرد...!
تا هم آنها و هم «اکبرمصلحت» بفهمند که «شورای تشخیص مصلحت نظام» هم مثل مجلس اسلامی و تمام ارگان های دیگر مملکتی یعنی کشک! و این شخص «سدعلی آقا»ست که «مصلحت نظام» را بهتر از هاشمی رفسنجانی و یک فوج مفتخوری «تشخیص» می دهد – که در تالار کاخ مرمر شاه – دور او حلقه می زنند!
حالا هم آخوند بی ریش و پسر بچه مانندی که ما از روزهای اوائل انقلاب در تصاویر تلویزیونی بارها و بارها شاهد آمد و رفت او در اطراف امام، بغل دست، یا این که یک وری لمیده در کنارش و یا تکیه داده به امام می دیدیم. بسیاری اوقات هم با لبخندی انگار «ملیجک ناصرالدین شاه» شاید موجب تفریح امام بود و خدا نکرده «خیال های دیگری»! هم به سرمان می زد و با خود می گفتیم: امام چقدر بدسلیقه اس»!؟ ولی این به ظاهر «پسر جوان منتهای مراتب عمامه ای» در واقع گویا «عقل» و مجسم امام بود و در همان حال مشغول ساخت و ساز و معماری حکومت اسلامی امام و در فکر و مشغول کلک دیگری تا بالاخره به حضرت روح الله خمینی قبولاند که چند وقتی محض خاطر جمعی آمریکایی ها (و کارتر هم شده) یک مشت فکل و کراواتی پس مانده جبهه ملی و عقب مانده های ملی / مذهبی، هم چنین اعضای وامانده سازمان «نهضت آزادی» - از مهندس بازرگان مقاطعه چی و امیرانتظام (پوشیتان) تا افراد قلچماقی مثل دکتر ابراهیم یزدی ، صادق قطب زاده را به عنوان «دکور رژیم» قرار دهد و سپس مرحله به مرحله مقام امام را جا بیندازد و عمله و اکره های خودش را توی سوراخ سنبه های حکومتی بچپاند هم چنین عره و عوره، شمسی کوره و ایل و تبار و کس و کار خمینی را برایشان جا و مکانی (در همان قصرها، ویلاها و آپارتمان های شیک و پیک اعیانی غصب و مصادره شده) تهیه کند، تا سپس مثل شعبده بازهای کاباره، همه اعضای دولت «بازرگان» را کفتر کند و دنبال یک دانه «ارزان» بفرستد!
او با ترفندی از حمله صدام به ایران هم «بُل» گرفت و 6 سال جنگ را روی دست امام گذاشت (اگرچه خمینی هم بدش نمی آمد) و هم او بود که پس از بیرون راندن عراقی ها با فداکاری قوای مسلح ایران از خرمشهر (پس از میلیون ها معلول و موجی و چندصد هزار کشته و چندین و چند شهر مخروبه) هم او کاسه زهر آتش بس را به حلق امام ریخت و هم از دست مبارکش برای ترمیم همه این ضایعات جنگی مدال پرهزینه «سردار سازندگی»را گرفت و منباب زرنگی پس از مرگ خمینی ازکسی که «آقای خوبی بود مثل چوبی بود» یک رهبر و ولی فقیه ساخت که یعنی: خر خودمان است و هر وقت بخواهیم سوارش می شویم ولی از فرط زرنگی و مرد رندی کلاه سرش رفت تا چند سال بعد در جریان یکی دو انتخابات چند بار مثل آن همشهری ما پایش را روی پوست موز گذاشت و به گوشه قصرش افتاد و هم این حرف امام شیرفهم اش شود که چرا می گفت: «آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند»!
لغزخوانی برای خودمان و گله از هموطنان!
یکی از این تازه مسلمان های شهر در کوه و کمرها به میان ایلی رفته بود. موقع اذان گفتن رسید او همانجایی که ایستاده بود شروع کرد به آواز بلند اذان گفتن!
خان که تا به حال همچین منظره ای ندیده بود از هم ایلی های خود پرسید: این یارو چکار میکند؟ یکی بهش جواب داد: مؤمنه داره اذان میگه!
خان پرسید: این کار به گاو و گوسفند ما که ضرری نمیرساند؟! گفتند: نه...!
گفت: پس هر چی دلش می خواهد بگوید!
یکی از رفقا که خواننده ما هست ضمن تعریف از مقالات دوستان و اینجانب در انتقاد از حکومت و اوضاع ایران ، از این بنده پرسید: در ایران هم امکاناتی هست که مردم مجله شما به دستشان برسد و این مقالات و مطالب را بخوانند ؟ گفتم: فکر نمی کنم، شاید...!
پرسید: رژیم هیچ عکس العملی ، حرفی، جوابیه ای و توپ و تشریی هم به شما می زند؟ گفتیم: به طور کلی واق و وقی می کند به اسم: «ضد انقلاب»! «دشمن»! و «مزدور سیا»! «صهیونیزم»!؟
گفت: لابد خوب می بیند انتشار مجله ضرر و زیانی به گاو و گوسفند رژیم ندارد! ولی از طرفی نمیشه گفت که این انتقادات و حرف رک و اساسی را ننویسید. لااقل من و امثال من دلمان خنک می شود و شاید هم هموطنان خارج از کشورمان از این حالت بی تفاوتی بیرون بیایند!
گفتم: تیراژ چندهزاری ما نشان می دهد که از این خبرها هم نیست، آن هم با این چندین میلیون ایرانی که در خارج از کشور است. حالا عده ای از ما خیلی دورند ولی در همان شهرها و کشورها هم –ما لااقل ده، بیست نفر هموطنان مشترک مان هستند– عده دیگری هم هستند که می توانند آنها هم خواننده حرف های ما باشند.
گفت: پس چطور می گویند«جنبش مشروطیت» مدیون مقالات دهخداها، تقی زاده ها و سایر ایرانیان و آزادیخواهان خارج (بیشتر فرانسه و بلژیک) هستند که می نوشتند و به سختی چاپ می کردند با مشکلاتی به ایران می فرستادند که در میان آزادیخواهان و حتی مردم عامی تأثیرگذار بود؟!
گفتیم: تا حدودی اینکارها را الان رسانه های ماهواره ای ایرانی و برنامه های فارسی رادیوهای اسرائیل، بی بی سی و صدای آمریکا، دویچه وله (آلمان) و بخش فارسی رادیو فرانسه می کنند که تأثیرهای مقطعی و فصلی و در زمان و مکان های خاصی هم داشته است ولی یاخاموش شده و یا سرکوب!
دوست خواننده مجله ما گفت: پس باید منتظر بود که دستی از غیب در آید و کاری
بکند!؟
حمایت جانانه بیت امام و خطر حجتیه!
«بیت امام» با «رد صلاحیت رئیس تشخیص مصلحت نظام، حضرت آیت الله هاشمی رفسنجانی» ابراز مخالفت علنی کردند و به نفع نامبرده ابراز احساسات نمودند! اما در این میان خانم نعیمه اشراقی نوه امام – نمی گوییم مثل آن مورچه که توی جوی آب افتاده بود و فریاد می زد: دنیا را آب برد – ولی او می گوید هدف از این حرکات یعنی: (دست به یکی کردن خامنه ای و مصباح یزدی و انتصاب سعید جلیلی،با رد صلاحیت هاشمی به وسیله شورای نگهبان)، اینست که نزدیکان و پیروان امام خمینی را از صحنه سیاسی خارج کنند و جای آنها را به انجمن حجتیه ها بسپارند و این برای نظام خطرناکست»! نوه امام اضافه می کند:
«دارد در کشور انتقال قدرت صورت می گیرد و حجتیه ها می آیند که امام می گفت ضررشان از کفار و منافقین بیشتر است. حالا دارند پیروان امام را از صحنه بیرون می کنند و قدرت در دست می گیرند».
این بنده درباره «اکبر مصلحت» - که «بیت امام» از جمله پسر سید احمد برای او این طور یقه چاک داده اند – همان نظری را دارد که میان مردم رایج است و در همین شماره نیز با «عریضه»ای از خدمت شیخ اکبر درآمده است، ضمن این که با کل این بساط از امام راحل! گرفته تا امام جمعه دور قوز آباد حاضر، مخالف و دشمن انقلاب و حکومت اسلامی است) اما وقتی نعیمه خانم «حجتیه ها» را «واپسگرا» و مُتحجر می دانند مگر «حزب الله» خودشان، ذوب شدگان در ولایت فقیه، دانشجویان خط امام» (که محمدرضا خاتمی شوهر نعیمه خانم هم در گروگان گیری و شرارت های آن مشارکت داشت)کشتار جمعی و اعدام ها زندانیان در دوران پدربزرگشان واپسگرایی نبود؟
زمانی صادق خلخالی (آخرای عمرش که جلاد بیت امام را از محافل و مجالس دور کرده بودند) در گفتگو با نشریه «مبین» در تهران گفته بود: «انجمن حجتیه خودکامه است (دیگ به دیگ میگه روت سیاه!) و امام توصیه کرده بود پست های کلیدی را به دست انجمن حجتیه ندهند».
-ملاحظه می فرمایید که این ها نیز در ردیف همان پِشکِل ورچین های حکومت اسلامی و انقلاب 57 هستند و مثل حالا که «خود»ی دارند و «ناخودی» و عده ای «بی خودی»!! رفسنجانی را فقط در این جنگ قدرت درون رژیم، کمی اینور و آنور کرده اند!