رییس کل دادگستری استان لرستان که لابد یک مقام موثق رژیم است گفته است: سالیانه 800 هزار نفر وارد زندان های کشور می شوند ...
به این ترتیب باید سیاست حکومت اسلامی به صدر اسلام برگردد ـ که رقم گردن زدن ها هر بار 700 نفر بود ـ تا تعادلی در ورود و خروج زندانی ها برقرار شود!؟
البته رییس کل دادگستری استان لرستان در واقع «قوه قضاییه» حکومت را هم لق و لوق کرده ـ همان جرم «تشویش اذهان عمومی» که برای عده ای از متهمان در دادگاه «صلواتی»ها و «مقایسه»ها می تراشند ـ و گفته است: «زندان راه حل مشکل نیست و هیچ وقت هم نتوانسته ایم با زندان، جرم را مهار کنیم زیرا اگر این امر نتیجه بخش بود، تا کنون آمار زندانیان مواد مخدر کاهش می یافت ...
بدین ترتیب تمام هارت و پورت مبارزه با مواد مخدر یعنی کشک! یعنی خوراک برای رادیوها و رسانه های ضد انقلاب و بیگانه! ملاحظه می فرمایید که ما هم داریم از همین خوراک تناول می کنیم!؟
اما قسمت چرب و چیلی این خوراک دست پخت جعفر بدری رییس دادگستری استان لرستان، آن قسمت خوشمزه اش هست که به کلی اساس زندان های الهی، اسلامی و عبادی و امام زمانی را به هم می زند و حکم تیر! دارد، ایشان می گوید: «متأسفانه یکی از مشکلات و دغدغه های جامعه ما این است که می خواهیم جرم را با زندانی کردن مهار کنیم در صورتی که ورود افراد به زندان خود منجر به تولید جرم می شود».
خوب مگر توهین به مقدسات و مقام «رهبر معظم» شاخ و دم دارد. از طرفی این خود به نوعی فاش کردن اسرار حکومت پاک و مطهر و مقدس علی آقایی هم هست که «تولید جرم» در زندان شامل تمام عملیات: لواط، زنا و تجاوز می شود که یا توسط زندانبانان با زندانیان مقبول و خوش منظر انجام می گیرد. یا این که زندانبانان «جنس زندانی» خود را برای یک شب یا چند ساعت به حریفان اهل حال «کرایه» می دهند!؟
در همین حال داروهای زندانی را به بازار دوا و شربت و کپسول و آمپول خیابان ناصر خسرو عرضه می کنند و خیرش را می بینند یا از جیره زندانیان برای شکم خودشان کش می روند و هم این که برای رفع خماری زندانیان، میان آنان در مقابل وجه ناقابلی (که متأسفانه جلوی اعداد آن بیخودی هی صفر گذاشته اند)! مواد مخدر توزیع می کنند!
با چنین وضعی حرف ندارد که حکومت اسلامی باید به صدر اسلام برگردد آن هم با گردن زدن زندانی ها برای اثبات این که دین اسلام به زندان نیازی ندارد!
احتیاج به زور و بازوی توانا هم نیست. می توانند وسیله «اعدام با گیوتین» را زیر نظر یک کارشناس فرانسوی در ایران احیاء کنند. ساخت و ساز آن را هم به تعداد هر استان و یا شهرهای پرجمعیت به دولت فرانسه سفارش بدهند: یک ضربت و خداحافظ و دیدار به قیامت!؟
مگر باید حتماً یک مؤمن پیدا کرد و از او، اخلاص عمل را آموخت. گاه از نصایح و تجربه رییس زندان هم می توان خیلی چیزها آموخت که ما هم شرحش را محض اطلاع دادیم و به قول شاعر:
جهان سر به سر حکمت و عبرت است / چرا بهره ی ما همه غفلت است؟/.
تتمه!
در مقوله زندان و زندانی!
ما در حال و هوای نصب گیوتین در زندان ها بودیم، غافل از این که رییس زندان های امام زمانی و عبادی و الهی به فکر سر و وضع زندانیان برای حضور در دادگاه هاست که آبروی محاکمات انقلابی حفظ شود!؟ و خبرگزاری جمهوری اسلامی این مژده بهجت اثر را به این ترتیب داده اند که از این پس تمام زندانیان سیاسی با لباس های به رنگ آبی با نوارهای سرمه ای از زندان به دادگاه ها انتقال داده می شوند تا چنانکه گفتیم «آبروی زندان های عبادی و امام زمانی» حفظ شود.
بالاخره هر چه باشد متهمان اختلاس سه هزار میلیارد تومانی بانکی و هم چنین زندانیان اختلاس چند ده میلیارد تومانی هلال احمری و سایر افراد باشخصیت، مسلمان و اغلب نمازشب خوان و اهل روزه و دعای شب و مهم تر این که «خودی» هستند و آبرو دارند و نباید آنان را با دمپایی های بنجل و لباس ناجور به دادگاه ها بیاورند!
به خصوص متهمان ناپیدا و گمنام آن یک میلیارد و چهارصد میلیون دلاری که هنوز به دیوان محاسبات واریز نشده است. اینان خانواده پدر و تا بخواهید فک و فامیل دارند و در اسلام ناب باید احترام آنان حفظ شود! هر چند گذشتگان ما زمانی می گفتند که ایران بهشت جنایتکاران است اما آنها نیستند تا ببینند به ظرفیت این بهشت و افراد آن خیلی خیلی اضافه شده و در کنار جنایتکاران، دزدان هزاران میلیار تومانی از بیت المال، اختلاس کنندگان قهار هم قرار دارند و در گوشه دیگری در این بهشت هم قاتلان هستند که به حکم شرع آدم کشته اند و در همین حال زندانیان را با لباس فرم جدید به رنگ آبی با نوارهای سرمه ای پوشانده اند که نوارهای سرمه ای یادآور نقش نوار شلاق، زندانیانی است که به زندانی ها به قتلگاه می برند و سپس جسد آنها را در تابوت های بلورین به گورستان حمل می کنند.
با ساز و ضرب و بشکن و بالابنداز جشن حکومتی هم برای پاگشایی غیرمتعهد هم می گیرند.
شاعر می گفت: خانه از پای بست ویران است/خواجه در بند نقش ایوان است/.
قار قار تسکین بخش!
یکی از مشاوران بیشمار «احمدی نژاد» در تعریف و توصیف مدیریت نامبرده گفته است: او در برهه ای سخت و دوران مشکل و بحرانی انقلاب، به صدراعظمی رسید و فقط شخصیت مردمی و «خودمانی» او بود که می توانست طاقت سنگینی این بار عظیم کمبودها و مشکلات و دخالت ها را به دوش بکشد! و مملکت را آرام نگهدارد!؟ (خدا قوت! وجود ایشان را به همه حمال های محترم سراسر ایران تبریک می گوییم)! اما نکته جالب اینجاست که مشاور ایشان گفته است سخنان ایشان در شهرها و روستاها چون آبی است که بر آتش فروزان نارضایتی مردم پاشیده شود و آنها را تسکین می دهد!؟
حالا دستگیرتان شد که چرا چندماه است که «رهبر معظم» در نطق و پطق با آفتابه دار به منصب رسانده خود ، رقابت می فرمایند؟ مرتب یکی «زِر» می زند و یکی «ور» و بر عکس گفته مشاور فوق الذکر نه این که آبی بر قلب مشتعل مردم نمی پاشد که بعضی حرف های بر دوتا: این (زِر زن) و آن (وِر زن) تا فیهاخالدون مردم را می سوزاند گرچه خودشان را هم «تشفی» می دهد! درست عینهو داستان آن کلاغه!
می پرسید چگونه بوده است آن حکایت؟
یک روز خدا یک کلاغ روی یک شاخه درخت می نشیند با این که برحسب عادت اول روی شاخه بپر بپری می کند تا از سفتی و ایمنی آن مطمئن باشد ولی این دفعه هوس آواز خواندن امانش نداد و شروع کرد به قار! قار! قار! در همین حال به شاخه درخت فشار آمد که شکست و قار قارش قطع شد برای این که یک سر شکسته شاخه یک راست به سوراخ کون کلاغ فرو رفته بود. کلاغ قدری تکان تکان خورد ، دید شاخه درخت بد موقعی نشکسته و بلکه کمی او را سرحال هم آورده و کمی خوش خوشانش هم می شود که همان طور شاخه به کون شروع به چند قار قار دیگر کرد. بعد از این حالت، قار قار کردن کلاغ به فواصل طولانی با صداهای مرتعش کشید قا...ر... قا... ا... ا...ر... قا...
نگاه هادی خرسندی
آی آدم ها
در میان شاعران عصر ما
هیچکس همپایه نیما نبود
در میان شعرهایش هیچیک
مثل شعر «آی آدم ها» نبود
پیر یوشی شعر خوبی گفت و رفت
حیف روی صحبتش با ما نبود