براین باورم که همه ی ما باید دست به دست هم بدهیم تا یک بار دیگر نام ایران در آکادمی اسکار! مطرح شده و بعد از دو فیلم - «جدایی نادر از سیمین» و «ارگو» که هر دو این فیلم ها – به شکلی متفاوت نام ایران را در مجامع هنری جهان مطرح کردند ، این بار فیلم شاهکار «انتخاب» جایزه «اسکار» را نصیب خود کند. این فیلم به کارگردانی علی خامنه ای «فیلم ساز» باسابقه و دستیاری پر فوت و فن هاشمی رفسنجانی با جلوه های ویژه تهیه شده است و قرار است به زودی نیز «اکران» شود. توضیح این که اکبر هاشمی رفسنجانی سال های متمادی بازیگری «نقش اول» فیلم هایی چون «انقلاب 57»، «ادامه جنگ با عراق» و فرماندهی آن و «تعیین رهبر» را به عهده داشته است.
فیلم «انتخاب» که متأسفانه نویسنده آن غیر ایرانی است و ما نیز به دلایلی از افشای نام آن خودداری می کنیم هم چنین از بازی هنرمندان و بازیگرانی چون، محمدخاتمی، عارف، قالیباف و محمد نجار به بهترین نحوی بهره برده است به طوری که به تماشاگر تا لحظه ای آخر فیلم اجازه پیش بینی سرانجام فیلم را نمی دهد. در این فیلم، که هاشمی دستیار کارگردان نیز به سبک هیچکاک خود نقش کوتاهی در آن ایفا می کند با تصمیم دیرهنگام بازیگر برای ثبت نام در انتخابات ریاست جمهوری آغاز می شود و این در حالیست که خود می داند قرار نیست که صلاحیتش تأیید شود اما با توجه به جو عمومی جامعه لازمست که با رد صلاحیت او وجهه ملی یافته و پشتوانه ای باشد برای تایید رئیس جمهوری که کارنامه ای سیاه و باورنکردنی از عملکرد سیاه خود دارد.
سناریو – قرار است در جامعه ای به ظاهر متفکر – شخصی را که به دلائل گوناگون باید به عنوان یک جنایتکار جنگی محاکمه و مجازات شود آنچنان مطرح کند، که مردمان او را به عنوان «ناجی» خود برگزیده و یک شبه جنایتکار جنگی آنچنان چهره ی معصومی بیابد که قربانیان او – حتی همه ی سال های قبل ، حال به نجات خودشان به دست این منجی دل بسپارند.
بازیگر نقش اول این فیلم، «حسن فریدون » است که در فیلم به نام «روحانی» معرفی می شود بر اساس اسناد و مدارک بین المللی – سابقه ی وخامت و مشارکت در عملیات تروریستی آرژانتین را دارد. هم چنین در سال های گذشته همچنان بالاترین مقام امنیتی دولتی را عهده دار بوده است که طی سال ها بر اساس دستور وی – به عنوان دبیر شورای امنیت ملی ، عملیات سرکوب و اختناق مردم را انجام می داده است. «گروه» قرار است این شخصیت امنیتی و تروریستی را طی یک سری عملیات تبلیغاتی به عنوان «ناجی مردم» معرفی کرده و علیرغم همه ی وابستگی هایش به «حکومت اسلامی» به عنوان یک آلترناتیو مطرح شود به گونه ای باورمندان و علاقمندان لائیک جامعه، حتی کمونیست های بی خدا – این شخصیت «روحانی» را تنها شانس پیروزی خلق معرفی کنند.
نویسندگان فیلمنامه که بی شک از راهنمایی هالیوودی ها – یا همسایگان آنها بهره برده اند، با هنرمندی فوق العاده – صحنه ها را به گونه ای تدوین کرده اند، که در سکانس آخر فیلم، تماشاگر به هیچ عنوان قادر به پیش بینی نتیجه نخواهد بود.
همانگونه که گفتیم در سکانس اول «هاشمی» را می بینیم که در لحظات پایانی فرصت ثبت نام – با یک تلفن – تصمیم به شرکت در انتخابات گرفته و برای ثبت نام عازم وزارت کشور می شود.
گرچه او بدون اطلاع قبلی و درست در ساعت پایانی چنین تصمیمی گرفته اما هنگام ورودش به وزارت کشور موج علاقمندان وی تظاهراتی به پا کرده و حضورش را گرامی می دارند.
در ادامه این سکانس، صلاحیت وی – که خود رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام – یعنی مرجع مافوق شورای نگهبان توسط ارگان زیر دست یعنی شورای نگهبان رد می شود. و وی صبورانه و جوانمردانه به این رد صلاحیت گردن می نهند و خم به ابرو آورد.
در سکانس بعدی و در زمانی که 8 تن از داوطلبان – از بین بیش از 600 داوطلب به عنوان «نامزد شرکت در انتخابات» معرفی می شوند ، رادیو تلویزیون های همکار وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی در خارج از کشور بسیج می شوند تا «سعید جلیلی» را به عنوان «کاندیدای آقا» معرفی کنند تا مردم – بر اساس آن مثال معروف عربی که می گوید: نه به خاطر علی – بلکه از بغض معاویه تشویق شوند که اگر می خواهید «جلیلی» (نماینده ی آقا) برگزیده نشود به کس دیگری! جز او رأی دهند.
در طول این فیلم صحنه های جذاب دیگری را نیز شاهدیم. از جمله این که خبری شایع شود بر این مبنا که قرار است صلاحیت یکی از کاندیداها – مجدداً بررسی شده و احتمالاً رد شود – یا خبر درگیری در جلسات انتخاباتی همین کاندیداها.
ظاهراً کسی که سال ها، نماینده رسمی «آقا» در شورای عالی امنیت ملی ناظر و شاهد تمام «عملیات امنیتی رژیم» بوده – کسی که در واقع بر «مرکز تعیین استراتژی» حکومت ریاست می کرده، اکنون و یک شبه تبدیل به اپوزیسیون شده به طوری که مخالفان رژیم دست به دست هم می دهند تا برای رهایی حکومت از دست دین، به یک شخصیت دینی، متوسل شدند.
در ادامه ی فیلم سکانس «جوانمردی» با روحیه تماشاگر ایرانی بسیار هماهنگ است. یکی از کاندیداها، عارف، به دستور بازیگر دیگر فیلم محمد خاتمی «استعفا» می دهد. و به این ترتیب بی آن که کسی متوجه شود ترکیب نامزدها 1 بر 5 می شود یعنی :5 نفر که همه مانند هم فکر می کنند از یک جناح و تنها یک نفر از جناح مقابل ظاهراً «جناح اصول گرا» که آن 5 کاندیدا را در انتخابات دارد خود اقدام کرده و با تعدد معرفی کاندیدا قصد دارد آرای خود را بشکند که طرف مقابل مبادا رأی کم بیاورد.
4 بار ساعت اخذ رأی را تمدید می کنند و بالاخره در حالی که تصمیم به اوج خود رسیده، اعلام می شود این یک نفر - یعنی، بالاترین مقام امنیتی رژیم- عضو گروه عملیات تروریستی انفجار آرژانتین و بالاخره یک روحانی معتقد به ولایت فقیه و حکومت اسلامی به عنوان، حامی حقوق بشر و به منظور آزادی زندانیان سیاسی، به عنوان رئیس جمهوری منتخب تعیین شده است. اما شاهکار فیلم ساز به همین جا خاتمه نمی گیرد و بلکه نتیجه جالب توجه است آرای این یک تن – به تنهایی – از جمع آرای آن 5 نفر بیشتر است البته تفاوت اندک است اما این تفاوت اندک اگر نبود انتخابات به دور دوم کشیده می شد پس بلافاصله در یک اقدام فوق العاده تعدادی از آرای باطل شده به آرای او افزوده می شود که دیگر جای شک و شبهه ای باقی نماند.
تماشاگر در پایان نمایش فیلم به پا می خیزد و برای بازیگران ، به ویژه حسن فریدون که توانسته به عنوان یک تروریست و در یک فاصله ی زمانی کوتاه تبدیل به «ناجی» شود به شدت دست می زند. چراغ سالن روشن می شود – مردم همه به هم تبریک می گویند - در این میان یک کودک خردسال که ماشین حسابی در دست دارد و همراه پدرش به سالن آمده، خطاب به پدر می گوید:
-ولی این که نمی شود، آقاهه گفت 36 میلیون رای توی 58 هزار صندوق اونم فقط طی 12 ساعت!
پدر که بی حوصله و هنوز در هیجان این انتخابات برتر است دست پسر را به گونه ای می کشد و می گوید: ساکت!
اما پسرک لجباز دست بردار نیست و ادامه می دهد:
سی و شش میلیون نفر – در 6 هزار صندوق – اگر هر نفر فقط 3 دقیقه برای رأی دادن لازم داشته باشند هر صندوق باید 30 ساعت مشغول کار می بود بابا، بابا این فیلم، قلابی بود!