بهارهای فریب با گل های کاغذی!،از شماره ۱۴۹

by پندار

حکومت اسلامی فرقی نمی کند با زعامت امام، یا رهبری خامنه ای – و به دستیاری رفسنجانی  و خاتمی و این آخری ها محمود احمدی نژاد - برنامه هایی که بخورد مردم می دهند هیچ توفیری با برنامه هقتگی یکی از قهوه خانه ها سر راه فرضاً در نیمه راه جاده لار یا جاده هراز و چالوس ندارد که در عرض این 34 سال همیشه یک روال و برنامه غیر قابل تغییر دارد و از یک جنس است ولی هر سال یک ریخت و شکل دیگری به آن می دهند که در پیام های سالیانه دیده می شود، از این قرار که: کافه چی در روز شنبه که به مسافرانی روی تخت های لکنتی می نشینند و دستور ناهار می دهند بلااستثنا در آن روز سبزی پلو مرغوب جلوی آنها می گذارد!

بستگی دارد که آن روز چند نفر می رسند و غذا می خورند و از فردا کافه چی با تتمه سبزی پلوی مانده دیروز، کوفته تبریزی درست می کند و آن روز مسافران بین شهری، کوفته سبزی با لپه مهمان قهوه چی میان راه هستند.

فردا نیز توفیری در مواد اصلی غذای روز پیدا نمی کند و کافه چی ، همه کوفته های مانده را توی دیگ می ریزد و یک پیاله آب هم به آن اضافه می کند و مسافران محترم بین راهی با تعریف های کافه چی ، آش سبزی داغ و دلچسبی میل می فرمایند.

کافه چی غروب که به فکر ناهار فردای مسافران است، وقتی می بینید هنوز نصف دیگ پر از آش است، فی الفور از آن تعدادی دلمه فرد اعلا تهیه و گرم می کند و فردا به خورد مشتریان می دهد. برای روز بعد و حتی پس آن فردا هم جای نگرانی نیست که با تتمه سبزی پلوی روز اول: (کوفته تبریزی و آش و دلمه) این بار یک آبگوشت بزباش، برای مشتریان تدارک می بیند...

البته هنوز باز هم آن سبزی پلوی اصلی جای ارائه کوکو سبزی و بعضی غذاهای دیگر را هم دارد.

از اولین سال پیروزی انقلاب اسلامی (بگذریم از وعده های شکمی و دست چندمی می گردانده شده در چنته حواریون امام در نوفل لوشاتو و بعد خزعبلات امام در گورستان بهشت زهرا) تاکنون در پیام های انقلابی چیزی متفاوت از برآمدن یک جهان متفاوت در یک برنامه کامل برای کامیابی انقلاب به اصطلاح مردمی دیده نشده است جز مشتی وعده های خر رنگ کن برای عوام ، و مبالغی حرف های مفت که مثل ماست برای بستن به ریش دانشکده دیده ها، درس خوانده ها، فارغ التحصیلان دانشگاه ها و هم چنین کارمندان لیسانس ادارات! - همه نیز بسته بندی شده در زرورق طلایی «روشنفکران» که خود را پشتوانه «انقلاب» می دانستند و البته خیلی زود ته آنها را سابیدند و ردشان کردند و تا مدت ها مدعی بودند که «انقلاب آنها را آخوندها دزدیده اند»! که در اصل چیزی در بساط انقلاب نبود که  دزدیده شود تا بالاخره پس از مدتی مقاومت حضرات انقلابی (از هر جورش) مجبور شدند که کوتاه بیایند و از خر انقلاب پیاده شوند و بگویند خر ما از کرگی دم نداشت!

نیت از این مقدمه پیام تمام این بهارهای باسمه ای انقلابی و پیام های 35 ساله رهبرای کذایی آن با گل های کاغذی بوده که زینت بخش «انقلاب شکوهمند » شده است و به عینه همان برنامه خوراک هفتگی کافه چی میان جاده ای!؟

اما آن چه فلفل نمک و چاشنی پیام امسال رهبران انقلاب (را چه عرض کنم) – همه آنها را باید چپاند در پیام «مقام رهبری» - نشان از آن است که حضرات امسال بسیار زورشان آورده است ولی تغییرات فریبکارانه هر ساله تکرار مکرر همچنان هست مانند سال های پیش و مصداق شعر مولانا را دارد که گفت: جانا ورد خوب آورده ای / لیک سوراخ دعا گم کرده ای /.

علی خامنه ای به مناسبت فرا رسیدن سال 1392 مردم ایران را به تحمل بیشتر و صبر در مقابل مشکلات اقتصادی و گرانی ارزاق و مایحتاج زندگی دعوت کرده و شکر این که هنوز سایه «حکومت اسلامی» بالای سر مردم است و از موهبت آن که گویا «استقلال، آزادی» باشد، برخوردارند!! و انشاالله رستگار خواهند شد که بنا به حدیث نبوی!: «صابران و شاکران از هتل نشینان طبقات بهشت و از بهره وران و مواهب بیشمار آن خواهند بود؟!

امسال خامنه ای در تتمه باقی مانده از وعده های پار و پیرار و دو دهه پیش، کمی اقرار به «کوتاهی ها و سهل انگاری های» حکومتی کرده است که از کراهت دری وری های هرساله اش بکاهد و بدون این که از خود بپرسد آیا همه این کوتاهی و سهل انگاری ها می تواند کمی هم شامل سه هزار میلیارد تومان اختلاس و 400 میلیون دلار دزدی در بیمه ایران و اختلاس های صدها هزار میلیارد تومانی و چند صد میلیون دلاری های دیگری باشد که دست پروردگان ولی فقیه و نایب امام زمان مرتکب شده اند؟ اما در این پیام رهبر رژیم مشت خود را باز می کند و ناگهان مژده می دهد که: در زمینه توصیه در زمینه توصیه سال گذشته اش «ایجاد کار و سیاست تولید ملی» زمینه سازی هایی انجام گرفته و آن را به طور اغراق آمیزی به «ریل گذاری» یک خط آهن شبیه کرده است که در سال 92 (که امسال باشد) ایشان سوار بر قطار حماسه های سیاسی و اقتصادی شده آن را به سوی ناکجا آبادی که خمینی شیپورش را زد و هنوز در شش و بش آن هستند به حرکت در می آورد!

با وجود تناقض: مسأله «کوتاهی ها و سهل انگاری ها» و در همان حال ادعای «پیشرفت و حرکت رو به جلو» - و حتی «ریل گذاری» - رهبر رژیم باز هم به دروغ مانند سال های گذشته، وعده می دهد که: «انشاالله آثار و نتایج آن را در آینده مردم خواهند دید»!؟

البته در آن توسری «سهل انگاری ها و کوتاهی ها» که بر فرق نامبارک رییس جمهور می کوبد یک امتیاز هم به تنبان او می چسباند که الحمدالله در سال 91 به سوی پیشرفت، کار و سرمایه و تولید ملی به نحو احسن ریل گذاری شده است که ایشان بتواند لکوموتیو کذایی را به حرکت درآورد!

دست به نقد نیز در شرح و تفصیل خلق این «حماسه ها» هم فی الفور یک کتاب در 230 صفحه ای به چاپ رسانده اند و در دسترس علاقمندان قرار داده اند که صد البته می توان آن را در ردیف حرف پیشکی، مایه شیشکی به حساب آورد.

این دری وری های تکراری و وعده های پوسیده و تغییر شکل داده شده رهبر رژیم، تحویل مردمی شده است که در زیر چرخ دنده معیشت روزانه له و لورده شده اند. مردمی که حتی ایمانشان به خدا سست شده و اعتمادشان به مردان مدعی نماینده های خدا و روحانیون وابسته به عرش اعلا نیز، متزلزل گردیده است. که مشکل بتوانند این ریشخند کردن ها ، شیره  مالیدن ها و تکرار دروغ های وقیحانه این سی و چند سال را باز هم ادامه می دهند.

گفتنی است در همین سال «توصیه تولید ملی و کار» در سال گذشته - پارسال که به کم کاری و کوتاهی و سهل انگاری های «حکومتی» در سال 92 منجر شده است - هزاران کارخانه و مراکز صنعتی تولیدی تعطیل و صدها هزار کارگر بیکار شده اند و مملکت بیش تر از دو، سه دهه پیش وابسته به واردات خارجی به جای «تولید ملی» گردیده و حالا می خواهد در اوج وابستگی به بیگانگان و در مضیقه های سیاسی در رابطه با کشورهای غربی و کج تابی و بداخلاقی در تصمیم های اتمی بر زمینه ای از هیچ و پوچ قطار حماسه های اقتصادی و سیاسی را هم به حرکت درآورد و روال این سقوط و نکبت را که 34 سال تداوم داشته است، ناگهان به طور معجزه آسایی به «حماسه» تبدیل کنند!؟ جز این که همچنان در پی دروغ انقلاب ! فریب حکومت اسلامی! ترفند آزادی و استقلال! و باز شدن مشت خمینی، رفسنجانی، خاتمی و خامنه ای و احمدی نژاد و سایر کباده کشان جمهوری اسلامی ، این فریب تاریخی را به دریایی از خون فرو می برند: به قول عالیجناب حافظ: خرم آن روز کزین منزل ویران بروم / که راحت جان طلبم وز پی جانان بروم/.

دلم از وحشت زندان سکندر بگرفت/ رخت بربندم و تا ملک سلیمان بروم/.

Comments

Leave a Comment

Archived_issue
مشترک شوید  $1.70 تک شماره 
Free Subscription