خالی نبودن عریضه:کار رهبر با خداست!،از شماره ۱۵۰

by عباس پهلوان

شاعر می گوید: در درگه وصلش همه جویای وصالند/ تا یار که را خواهد و میلش به که باشد/.  اما تا اینجای کار انتخابات ریاست جمهوری – که «تحریم مردم» قوز بالا قوز آن شده است – تعیین یک کاندیدا درست و حسابی باب دندان رهبر - که هم رفیق پای منقل او و هم شایسته آفتابه داری نهاد رهبری باشد و حرف شنو، و از «امر، امر شماست»! نیز تخطی نکند - پیدا نکرده یا تا حالا بروز نداده است. شاید حضرت رهبر در این مدت خیلی «مشکل پسند» شده است که از یک گله کاندیدا هنوز معلوم نیست که تا یار کرا خواهد! خود نامبرده هم اصرار دارد که بگوید: او فقط یک رأی دارد! اما نگفته: به اونجای آدم دروغگو! همه می دانند این یک رأی نامبرده از آن جمله رأی هایی است که به قول معروف «ری می کند» و بر حسب جمعیت صاحب رأی مملکت تا سی، چهل ، پنجاه میلیون هم می رسد!؟

با این همه چنین پیداست که حتی اگر امام زمان هم ظهور کند و کاندیدای ریاست جمهوری باشد، این انتخابات مردود و تحریم شده سر و سامانی نمی گیرد و این نمایش تکراری برای فریب عمومی (به جهت جلب حضور مردم در نمایش رأی گیری) تماشای چندان چشم گیری نخواهد داشت گرچه همه این یک گله کاندیداهای موجود «آدم های» خودشان را هم بیاورند و بسیجی را بسیج تر و «مهندسی انتخابات پاسداران» را برای برگزاری انتخابات، چهارمیخه و پررنگ تر نمایند. یا تمام جانیان و شروران و قاتل ها را کنار هم ردیف نمایند و در یک صف که به یکی از کاندیداها حجت الاسلام علی فلاحیان –رییس اسبق وزارت اطلاعات که در قتل و ترور صدها نخبگان، فعالان سیاسی در کشورهای خارجی دست داشته است – رأی بدهند!

در همین حال اکبر هاشمی رفسنجانی به مصداق : این ریش برادر سبیل است، قورباغه پسرعموی فیل است دست اندرکار انداختن سیدمحمدخاتمی توی بغل سیدعلی خامنه ای است و به طور وسیعی در داخل و خارج از کشور ریخت و پاش دارد و فعالیت می کند که افراد را به هم گره بزند. دوم خردادی ها، اصلاحاتی ها و سبزهای سابق را هم به کمک گرفته است و که هرکدام بوق برداشته اند برای این وصلت فرخنده با هلهله «انتخابات آزاد»!؟

در این حیص و بیص «رهبر معظم» از دهانش پریده که نه جریان موسوم به اصلاح طلبان و نه جریان نزدیک به ریاست جمهوری موجود، شانس برگزیده شدن ندارند و با معیارهای او نمی خوانند (این یکی از برکات داشتن یک رأی رهبر است!) یعنی تلاشی که هاشمی رفسنجانی آغاز کرده با خرسنگ مخالف مقام رهبری روبرو شده است و پیداست که شمشیر شورای نگهبان نیز هر لحظه آماده است که گردن هرچه اصلاحاتی و سبزی ساخت و پاخت شده رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام را، بزند.

اما مشکل اصلی سیدعلی خامنه ای با رییس جمهور (سابقاً) دلخواه و هم عقیده و هم کلام و گوش به فرمان پار و پیرار است که مدت هاست آبش با او به یک جوی نمی رود و یا چنین وانمود می کند که از او ناراضی است ولی تا به حال هر چه مجلس و لاریجانی ها زور زده اند که احمدی نژاد را از جایش جا به جا کنند با (نه!) خامنه ای روبرو شده اند! رهبر تا به حال آشکارا جلوی استیضاح از رییس جمهور را گرفته! او می داند رها کردن مملکت بدون همین احمدی نژادش، خر تو خر محشری بپا می شود که سگ صاحبش را نمی شناسد از طرفی همین رییس جمهور یاغی! و حرف نشنو بایستی همین انتخابات کذایی را برگزار کند و او هم گفته است اگر کاندیدایش (که همه می دانند جز «مشایی» پدرزن پسر رییس جمهور، کس دیگری نیست) از سوی شورای نگهبان تأیید صلاحیت نشود ، وزارت کشور، کابینه او، انتخابات را برگزار نمی کند!؟

بدین ترتیب باز هم مشکل زمان اختلاف مجلس با رییس جمهور، پیش می آید که آن زمان مجلس مصمم بود که برای لغو صلاحیت رییس جمهور رأی بدهد ولی خامنه ای از این امر جلوگیری کرد و آنان را به «مذاکره و تفاهم» فراخواند اما در مورد عدم برگزاری احتمالی انتخابات ریاست جمهوری در خرداد امسال توسط کابینه احمدی نژاد ، شخص رهبر باید اقدام کند و با اختیارات ولی فقیه و حکم حکومتی امر به برکناری و حتی دستگیری و محاکمه رییس جمهور بدهد و انتخابات ریاست جمهوری را بلافاصله ( چنانکه از چندماه پیش فرمانده هان سپاه پاسداران دندان تیز کرده اند) و با عنوان خر رنگ کن «مهنسی انتخابات » به دست آنها برگزار کند.

ضایعات چنین اقدامی – کمترینش ریزش جناح های حکومتی است که از هم اکنون قابل پیش بینی می باشد به اضافه این که «اصلاحاتی»ها هم که دلخوشی از 8 سال صدارت خاتمی ندارند، نیز از هم می پاشند و همه اینها کاسه چکنم؟ چکنم؟ را دست «رهبر معظم» داده است به اضافه مشکلات داخلی و سیاست خارجی و اتم و غیره هم بیخ ریش ایشان مانده است و دم دست نامبرده هم یک کاسه زهر (بدبوتر و تلخ تر از کاسه زهری که حضرت امامش در سال 1367 سرکشید) قرار دارد!

در تعزیه حضرت عباس هنگامی که ابوالفضل برای برداشتن آب و پرکردن مشک آب به رود فرات می رسد. عده ای از سپاهیان ابن سعد او را محاصره می کنند و در نتیجه یکی از آن اشقیا دست راست حضرت ابوالفضل العباس را قطع می کند. در اینجاست که او برای گرم کردن تعزیه می خواند:

افتاد دست راست خدایا ز پیکرم/ بر دامن حسین برسان دست دیگرم/.

دست چپ ام بجاست، گرم نیست دست راست/ اما هزار حیف که یک دست بی صداست!/.  

 

ادعا و افاده!

این که تهرانی ها می گویند: افاده ها طبق طبق، سگ ها به دورش وق و وق! حکایت خزعبلات و اباطیلی ست که یک مشت پاچه ورمالیده، دزد و سارق مسلح به عبا و عمامه و مجهز به حمل مخفیانه «قرآن»، در توصیف «اسلام انقلابی» و به به ، چه چه به راه می اندازند!

همان اوائل پیروزی فتنه که تازه «باد انقلاب اسلامی» حضرت مستطاب حجت الاسلام جیمی کارتر از شکم روح الله خمینی خارج شده و دچار نفخ فخر «رهبری مسلمانان جهان» شده بود، چنان هوی ورش داشت که گفت: ما کاری کردیم که حضرت محمد رسول الله هم نتوانسته بود در آن زمان انجام بدهد!

آن موقع از میان مراجع و آیات عظام مرعوب و مجذوب امام، یکی پیدا نشد که به او حالی کند که حاج آقا!خودت را با پیغمبر اسلام مقایسه نکن! تو سگ کی باشی که نظام 2500 ساله را سرنگون کنی؟ این زور و دلار آمریکای کارتری بود و توطئه باقی مانده از کینه شهریور 1320 انگلیسی ها و انگولک مدام کا. گ . ب روسی و نوکران حزب توده ای اش به اضافه خامی و بلاهت ناراضیان داخلی، تتمه جبهه ملی و مصدقی ها و ملی/مذهبی ها، و چپی هایی که به هر حال ضد نظام حاکم بودند می خواستند به نوعی ادای فیدل کاسترو و چه گوارا، را هم در بیآورند!

رسالت حضرت محمد محدود به همان عرب ها بادیه نشین و صحراگرد بود که دختر چال می کردند. شاش شتر می خوردند و به قبیله های دور و اطراف خود دستبرد می زدند، زنان و اموال آنها را می دزدیدند. سال به سال رنگ آب را نمی دیدند و دچار انواع آلودگی ها و امراض بودند.

نمی دانیم اگر «رسول الله» هم مثل خمینی و خامنه ای درآمد کلان نفتی در اختیار داشت و مانند حکومت اسلامی - با دست به یکی کردن از دو سه کشوری که طمع به ثروت و موقعیت ایران داشتند – هم چنین انبوه مردمان ساده لوحی که شکمشان سیر بود – آیا آن حضرت هم رسالتش را بر «انفجار ، آدمکشی و خرابکاری» قرار می داد و با کشتار جمعی و ضرب و زور شمشیر لشکرکشی و دشمن کشی راه می انداخت؟! کما این که خلیفه دوم چنین جنایاتی مرتکب شد و خلفای اموی و عباسی در ارتکاب فجایع اسلامی، حتی خدا را هم پشیمان کردند که چرا این قوم عقب افتاده و ناقص العقل را توسط پیامبرش دو سه کلام آموخته که شبیه «سرود یاد مستان دادن» شده است!

باری این مشیردود«انقلاب اسلامی» مشتی آخوند دست دهم، تا به آنجا کشید که - بوق چی های جمهوری اسلامی «بهار عربی» صادراتی آمریکا به مصر، تونس و لیبی را هم - به پای «انقلاب اسلامی خمینی» گذاشتند و توطئه کودتای بحرین – که دماغشان را سوزاند – به همان حسابی واریز کرده اند که خمینی بلغور کرده بود: ما کاری کردیم که حضرت محمد رسول الله نتوانسته بود، انجام دهد!؟

اما از جمله سگ هایی که دور این «طبق طبق افاده های» اسلام انقلابی تا به حال فت و فراوان وق و، وق کرده اند یکی هم به تازگی علی اکبر ولایتی مشاور مسایل سیاسی بین المللی! بیت رهبری است او ادعا کرده: «جهان اسلام به جز ایران کسی را ندارد و حکومتی پابرجاتر از جمهوری اسلامی نیز در بین کشورهای اسلامی وجود ندارد».

«ولایتی» بعد دم خمینی و خامنه ای را به دُم رییس آدمکش های قدیمی اخوان المسلمین گره زده و اعتراف کرده است که: «ما با اخوان المسلمین دوست هستیم و در بین سایر گروه های اسلامی (تروریست های منطقه) اخوان المسلمین از همه به ما نزدیک تر هستند»! بر منکرش لعنت که اوستای رذالت های اسلامی نه «رسول الله» که بنیانگذار اخوان المسلمین است، (که اسم کوفتی اش هم از یادم رفته)! به قول مولانا:

آن یکی پرسید اشتر را که هی

از کجا میآیی ای فرخنده پی

گفت از حمام گرم کوی تو

گفت خود پیداست از زانوی تو!

 

«مم باقر» و جریان های متحجر؟!

اگر ادعاها و دری وری سر خلبان ژنرال محمد باقر (مم باقر) قالیباف شهردار تهران و کاندیدای ریاست جمهوری را به حساب این نگذارید می گویند: دنیا ببین چه گنده، کور به کچل می خنده! باید به پای شگرد عوام فریبی او و از طرفی ساده لوح فرض کردن همان حزب اللهی ها و سینه زنان ولایت فقیه گذاشت که نامبرده از جماعتی تماشاچی که ایستاده اند و به ریش کاندیداهای ریاست جمهوری می خندند، خواسته است که نگذارند جریان های متحجر و انحرافی بر گرده ملت سوار شوند! در حالی که سی و چند سال است که این «جریان متحجر» موسوم «روحانیت مبارز و انقلابی» سیدهای حقه باز و شقاوت پیشه، مدعی « اولاد پیغمبر» بر گرده مردم سوارند و نه این که پشت آنها را زخم و زیلی کرده اند بلکه سیخونک های قوانین اسلامی عصر حجری دیگر جای سالمی بر تن و بدن امت اسلامی باقی نگذاشته است که حالا این یکی که برای «پست گرفتن» از رهبر متحجر جمهوری اسلامی، توی نوبت ایستاده است از مردم خواسته: مراقب عده ای متحجر باشید که با شعارهای تند برگرده ملت سوار نشوند!؟ در حالی که سی و چهارسال است که نامبرده می بیند که حضرات سوارند و خود او کمک کرده که این عقب مانده ها چهارنعل هم بتازند!

شاید منظور نامبرده از کسانی است که می خواهند بر گرده ملت سه ترکه و چهارترکه سوار شوند وگرنه «ارباب عمائم» و «کت و شلوارپوش»های بدتر از آخوند، مدت هاست که بر گرده ملت سوارند و یا نوبتی می روند و می آیند و سواری می گیرند و عده ای هم ضمن سوار شدن بر گرده ملت غنیمتی از جیب آنها می زند و از نیمه راه به بیراهه می روند و گم و گور می شوند!

مگر توی دنیا میان دو سه مملکتی که در غار اصحاب کهف در خواب مانده اند و یا در احکام قبیله ای 1400 سال پیش گیر کرده اند، از جمهوری اسلامی متحجرتر با قوانین عصر حجری تر هم پیدا می شود؟: با آن قانون اساسی ولایت فقیه اشان، مواد مجازات اسلامی اشان و دخالت در خورد و خوراک و خواب لباس و تفریح مردم و اذیت و آزارهای متعدد حکومت اسلامی که تازه «مم باقر» عقیده دارد: «اگر نظام اسلامی در درون جامعه خود مورد تحسین قرار نگیرد، مورد تحسین جامعه خود نیز قرار نخواهد گرفت»!؟ در حالی که این عقب افتاده ها «جامعه جهانی» را نمی شناسد و برای آن تره هم خرد نمی کنند!

باید از این سرخلبانی که سرش توی آخور شهرداری تهران گیر کرده پرسید: چنان وضعی که در داخل ایران می گذرد مورد تحسین کدام مغز خرخورده ای در کشور است که توقع داشته باشند که جهانیان هم برایشان هورا بکشند و حسرت چنین رشک برینی را بداشته باشند!؟

وضعی که از دوران تحجر و عقب ماندگی و قرون وسطایی گذشته و پس پسکی به عصر «توحش» رسیده است و حکومت بوگندویی که جامعه جهانی مثل جذامی از آن می گریزد، مملکت و حکومت شتر، گاو ، پلنگی که «مم باقر قالی فروش» با پول و پله کافی که از طریق توبره شهرداری برای خود تأمین کرد، مدعی است که دوساله همه چیز را سر و سامان می دهد. آن هم لابد به مدد تحجر ولایت فقیه؟ با واپس ماندگی قوانین اسلامی و خرافات و عادات سخیف اهالی شیعه! و مشغله روزانه: بده به راه خدای امت اسلامی؟!

در حالی که برنامه یک کاندیدای قابل در این برهه!! از زمان و در این فصل خزان حکومت اسلامی در ایران به قول حضرت اجل سعدی: نسل اینان منقطع کردن و بیخ تبار ایشان برآوردن است، که آتش نشاندن و اخگر گذاشتن ، افعی کشتن و بچه نگه داشتن کار خردمندان نیست:

ابر اگر آب زندگی بارد

هرگز از شاخ بید برنخوری

با فرومایه روزگار مبر

کز نی بوریا، شکر نخوری.

 

Comments

Leave a Comment

Archived_issue
مشترک شوید  $1.70 تک شماره 
Free Subscription